میثم رشیدی مهرآبادی سردبیر قفسه کتاب در شماره 234 این هفته‌نامه نوشت: دکتر مراد عنادی را حتما در برنامه‌های سیاسی رادیو و تلویزیون دیده‌اید. وی از شهریور۷۴ در گروه تحقیق و تفسیر خبر حضور پیدا کرده و به مرور، ‌اجرا جلوی دوربین‌های تلویزیونی را تجربه کرد. برنامه‌ «تهران، ‌ایران، جهان» شاهد اولین اجراهای او بود که مخاطبان زیادی داشت. بعدها هم برنامه «جهان سیاست» از شبکه دو پخش می‌شد که دکتر عنادی مجری‌اش بود. بعد از آن سردبیر و مجری برنامه گفت‌وگوی ویژه خبری شد که حتما به یاد دارید. او بعدازاین برنامه‌ها هم حضورش را دررسانه‌ملی پی گرفت و سال‌ها مدیرمسئول روزنامه جام‌جم بود و اکنون مدیرعامل این مؤسسه است. با اوکه اهل منطقه زیبای الموت است، دردفترش درباره کتاب «فرمانروایان الموت» گفت‌وگو کردیم که ماحصلش پیش روی شماست.

آشیانه عقاب کجاست؟

الموت یعنی «آشیانه عقاب» و می‌دانیم که عقاب هم در جاهای مرتفع خانه می‌کند. برای همین حسن صباح هم با علم به این موضوع، آن منطقه را انتخاب کرد تا از حمله‌ها مصون باشد. این قلعه، قبل از حسن صباح در اختیار جُستانیان بوده که از سه طرف بسته است و می‌شود به خوبی از ‌آن محافظت کرد. از بالای آن قلعه هم تمام گستره دشت الموت قابل مشاهده بوده و هست و به وسیله دود هم در آن زمان می‌شد پیام‌های خودشان را به نیروهای تحت امر برسانند.

   

حسن صباح برایم جذاب بود

این که اهل آن منطقه بودم، انگیزه‌ام را بیشتر کرد تا درباره الموت بنویسم. ازدوره دبیرستان این انگیزه در من ایجاد شد. آن روزها کتاب «خداوند الموت» ترجمه مرحوم ذبیح‌ا... منصوری قلم جذابی داشت اما در محافل آکادمیک قبولش نداشتند.الان هم که می‌گویند اساسا «پل آمیر» وجود خارجی نداشته و ذبیح‌ا...منصوری نویسنده این کتاب بوده. البته کتاب بسیار جذابی است.وقتی این کتاب را خواندم، ترغیب شدم بعدها کتابی درباره الموت بنویسم. مرحوم‌حسن صباح برخلاف چنگیز که می‌گویند خونریز بوده یا تیمور که‌هراس‌انگیز بوده، چهره‌ای شگفت‌انگیز واسرارآمیز داشته. برای‌همین پی‌بردن به کارها وسیاست‌های اوبرایم جاذبه داشت.

   

تاریخ الموت قبل و بعد از حسن صباح

بیشتر کتاب‌هایی که درباره الموت نوشته شده توسط خارجی‌ها مثل فرانسوی‌ها، انگلیسی‌ها و روس‌ها تألیف شده. در بین کتاب‌های تألیفی، آثار بسیار کمی وجود دارد. افرادی مثل خانم فریا استارک کارهای خوبی انجام داده‌اند و علمی است. در داخل کشور هم دکتر منوچهر ستوده کارهای قابل توجهی دارد و درباره اسماعیلیه هم دکتر فرهاد دفتری کارهایی قوی داشته است. در مجموع، همه این نوشته‌ها بر دوره حسن صباح و جانشینانش از سال ۱۰۵۰ تا ۱۱۶۵ میلادی تمرکز داشته‌اند. اما الموت قبل از آن هم تاریخی دارد که در این کتاب‌ها نیامده.

   

کار سخت جست‌وجو در منابع

پیدا کردن منابع برای دوره‌های قبل از حسن صباح و حکومت جُستانیان کار سختی بود. حسن صباح وقتی با سیاست توانست قلعه الموت را بگیرد،‌ اتفاقات زیادی افتاد که در منابع قبلی اثری از آن نبوده. بخشی از ماجرا هم برای بعد از دوران حسن صباح و زمانی است که خان مغول به الموت حمله می‌کند. این بخش هم در تاریخ به خوبی نیامده و ذکر نشده.

   

کتاب‌هایی که آتش زدند!

من همه منابع را ندیده‌ام اما تا جایی که دسترسی داشتم سعی کردم آنها را پیدا کرده و استفاده کنم. احتمالا منابعی باشد که به دست من نرسیده. در مورد حسن‌صباح و قبلش، موضوع مهم کتاب‌های ‌آن دوره مطرح است. وقتی هلاکوخان به الموت حمله کرد، حسن صباح در همان قلعه گازرخان کتابخانه بزرگی داشت ولی بخش مهمی از آن کتاب‌ها را آتش زدند چون عقیده داشتند حسن صباح، ملحد و کافر است! در آن دوران افراد تندرویی بودند که حسن صباح را شیعه هفت‌امامی می‌دانستند و از نظر اعتقادی به کل، رد می‌کردند. «علاءالدین ابوالمنظر عطاملک بن بهاءالدین محمد جُوِینی» مورخ و ادیب ایرانی که همراه حمله‌کنندگان بود، کتاب‌ها را می‌خواند و هر کتابی را که تشخیص می‌داد، جدا می‌کرد و دستور می‌داد بقیه را بسوزانند! برای همین بخش مهمی از منابع در آنجا از دست رفته؛ خصوصا آثاری که خود حسن صباح نوشته‌است.

   

دسترسی به منابع جدید 

حسن صباح آدم دانشمند و اهل قلمی بوده اما بسیاری از آثار او در همین جریان از بین رفته است. الان مهم‌ترین اثری که می‌توانیم به آن استناد کنیم، کتاب سه جلدی «تاریخ جهانگشای جوینی» است. بقیه حرف‌ها توسط محققان و براساس مشاهدات وفرضیات بوده‌است. به همین دلیل،‌ هم منابع محدود است وهم این که دسترسی به همه منابع،‌ سخت است. من در چاپ دوم کتابم، با دسترسی به منابع جدید، آنها را اضافه کردم. 

   

1021531_594
مراد عنادی نویسنده کتاب فرمانروایان الموت

منظره زیبای شکوفه‌های گیلاس

وضعیت امروز الموت، یک کتاب مفصل می‌طلبد و به همین دلیل، من هم در کتابم یک فصل را به وضعیت حال حاضر این منطقه اختصاص دادم و گفتم الموت، فقط نباید به دوره اسماعیلیه و قلعه‌های حسن صباح، دژ لمبسر، میمون دژ، نویذر، شیرکوه یا اندج محدود بشود. «الموت» خرده‌فرهنگ‌ها و فرهنگ‌های محلی دارد که قابل توجه است. صنایع‌دستی این منطقه هم باید مورد توجه قرار بگیرد. این منطقه محصولات خاصی هم مثل زغال‌اخته دارد که در الموت غربی و روستای هیر،‌ هر ساله جشنواره‌ای برای آن برگزار می‌شود. جشن فندق و گیلاس الموت هم به جاذبه‌های این منطقه تبدیل شده‌است. قبلا وقتی می‌خواستند به گازرخان و قلعه حسن‌ صباح بروند، از جایی رد می‌شدند به نام گازردشت که چند هکتار بود. درخت نداشت اما به صورت دیم، گندم و جو می‌کاشتند اما به خاطر آبی که از بالا دست آمده، همه این دشت را درخت گیلاس کاشته‌اند که درآمد خوبی هم برای کشاورزان به همراه داشته است. در فصل شکوفه‌های گیلاس هم مثل ژاپن می‌تواند یک جاذبه گردشگری باشد؛ چون منظره‌ای بسیار زیبا و بکر را به وجود می‌آورد. وقتی از «معلم‌کلایه» به سمت شرق الموت می‌رویم به روستای شهرک می‌‌رسیم، بعد از چند روستا، سمت چپ به سمت گازرخان می‌رسیم. البته در همه جای الموت باغ گیلاس هست اما دراین منطقه به خاطر یک‌دستی و یکپارچگی خیلی به چشم می‌آید و زیباست. 

   

جاذبه‌های گردشگری الموت

شالیکاری در حاشیه رودخانه شاهرود و دریاچه اوان هم از جمله جاذبه‌های گردشگری الموت است. در حقیقت الان وقتی کسی به این منطقه می‌آید فقط برای دیدن قلعه حسن صباح نیست، بلکه با جاذبه‌های گردشگری زیادی مواجه می‌شود. آفرود و موتورسواری هم در تپه‌های این منطقه انجام می‌شود که بسیار جذاب است. این منطقه برای گردشگران فرهنگی خیلی جذاب است اما اگر برنامه‌ریزی درستی انجام نشود، می‌تواند محیط‌زیست منطقه را خراب کند چون شریان‌های مواصلاتی وقتی زیاد می‌شود، موجب آسیب‌زدن به محیط‌زیست است. الان حتی نوع معماری و خانه‌سازی در الموت تغییر کرده است. همه خانه‌ها مدرن و با شیروانی ساخته می‌شود و دیگر خبری از خانه‌های کاهگلی نیست. جاده جدید هم این منطقه را از بن‌بست درمی‌آورد و می‌تواند باعث توسعه الموت بشود اما حتما باید حواس‌مان به محیط زیست باشد. به خاطر وضع امروز الموت و امکاناتی که هست، شاهد مهاجرت معکوس هم هستیم که خیلی‌ها از شهرهای تهران، کرج و قزوین،‌ دوباره به روستاهای‌شان در الموت برمی‌گردند.

   

رونمایی در سرای سعدالسلطنه

وقتی کتابم چاپ شد، یک رونمایی در قزوین و در سرای سعدالسلطنه با حضور دکتر علی‌اکبر صالحی برگزار کردیم. والده آقای دکتر صالحی، الموتی هستند وعلاقه‌زیادی به‌این منطقه دارند. آقای دکترخلعتبری استاددانشگاه شهید بهشتی ازنوادگان محمدولی‌خان تنکابنی هستند و ایشان هم در این مراسم شرکت کردند. پدربزرگ ایشان امیراسعد، ارباب الموت بودند. تعدادی از اساتید دیگر هم به این مراسم آمده بودند. بازتاب چاپ دوم هم خوب بود و بیشتر خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها آن را معرفی کردند و در شبکه چهار سیما هم معرفی شد. در گروه‌های محله الموت و شبکه‌های اجتماعی هم کتاب را به اهالی این منطقه معرفی کرده‌ام. با مسئول پروژه الموت هم صحبت کرده‌ام که کتاب را به بازدیدکنندگان قلعه الموت هم با تخفیف ویژه، ارائه کنند.

   

کتاب‌های قبلی

سال ۱۳۷۶ که نشست سران سازمان کنفرانس اسلامی در تهران برگزار شد، کتابی برای دفتر مطالعات وزارت خارجه نوشتم با نام «ایران و سازمان کنفرانس اسلامی». کتاب دیگری هم دارم به نام «مبانی تفسیرنویسی در رسانه». این کتاب هم سومین اثر من بود و ان‌شاء‌ا... چهارمین کتاب هم در راه است. چندسال است که درباره خلق و خوی ایرانیان درحال بررسی هستم. درباره این مسأله، هم مستشرقین و هم جامعه‌شناسان مطالبی نوشته‌اند که بالاخره ما مردم خوبی هستیم یا نه. علاقه شخصی داشتم که کتابی در این موضوع بنویسم. درفکر نوشتن خاطراتم ازروزهای اجرای برنامه‌های سیاسی هم هستم و یادداشت‌هایی دراین زمینه دارم.