«ماجرای عجیب یک جشن تولد» روایت مستند زندگی شهید مدافع حرم مهدی ثامنیراد هفتمین کتاب از مجموعه مدافعان حرم انتشارات ۲۷بعثت بهقلم جواد کلاتهعربی است که در مردادماه ۱۴۰۲ به چاپ ششم رسید. شهید ثامنیراد متولد ۲۲ بهمن سال ۶۱ و اهل شهرستان ورامین بود که در شب تولد خود در ۲۲ بهمن سال ۹۴ در منطقه تل هور سوریه به شهید شد، اما پیکرش در منطقه ماند و سال گذشته به وطن بازگشت. در زمان شهادت این شهید سرافراز فرزندش تنها ۹ ماه داشت.
در معرفی این کتاب آمده است: «مهدی ثامنیراد متولد سال ۱۳۶۱ در ورامین بود که تا مقطع کارشناسی تحصیل کرده بود و در ورامین زندگی میکرد. ماجرای مهدی از زمانی رقم خورد که با همان تیپِ لاتیاش وارد مسجد مهدیه و پایگاه بسیج میشود. زمان میگذرد. کمکم تغییرات محسوسی در تیپ ظاهری و اخلاق مهدی رخ میدهد. مهدی رشته معارف را در دانشگاه رها میکند و بالاخره حرف دلش را گوش میدهد. به دانشگاه افسری امام حسین (ع) میرود و پاسدار میشود. در تیپ امنیتی آل محمد تهران به یک تکتیرانداز و فرمانده قابلی تبدیل میشود. سال ۹۳ مهدی راهی کشور عراق میشود و در یک عملیات بزرگ و مهم شرکت میکند. عملیاتی که باعث تأمین امنیت راهپیمایی اربعین همان سال در شمال شرقی کربلا منجر میشود. سال بعد مهدی به سوریه میرود و در مجموعه عملیاتهای محرم شرکت میکند. او در این عملیات به عنوان فرمانده دسته اعزام میشود و با توانایی بسیاری که از خودش نشان میدهد، نظر فرماندهِ سختگیرِ لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) سردار شهید حسین اسداللهی را به شدت به خود جلب میکند.سردار اسداللهی در اعزام بعدی در آبان ۹۴ مهدی را به عنوان فرمانده یک محور پدافندی منصوب میکند. وقت عملیات فرا میرسد. مهدی از محور پدافندی فراخوانده میشود و به عنوان فرمانده تیم اصلی حمله به روستای هوبر عمل میکند. ۲۲ بهمن ۹۴ فرا میرسد. ماجرای عجیب یک جشن تولد رخ میدهد. آری؛ تاریخ زمینی شدن و آسمانی شدن مهدی در یک روز رقم میخورد.»
در بخشی دیگری از کتاب آمده است: «فردا عصر میرسد. میروم ورودی شهر. درست همانجا که یاسر گفته بود. کاروان شهدا منتظرِ ورود به شهر مانده. جمعیت کمکم میآید. مهدی را گذاشتهاند روی یک تریلیِ آذین شده. مردم بیشتر و بیشتر میشوند. یک چشمم به پرچمِ روی تابوت است و یک چشمم به مردم. آدمهای جورواجوری میبینم. زنی میبینم که رویش را کیپ گرفته. زنی میبینم که آستین مانتویش به زور به آرنجش میرسد و دستهایش را تتو کرده. چشمان هردوشان مثل هم است، اما نمناک و قرمز. دلشان هم حتماً خون است. دست فروش سرِ کارخانه قند را میبینم. لاتها و داشمشتیها را میبینم. میشنوم طیب هم آمده. همان که مهدی را با چاقو زده بود. میفهمم دیشب هم توی مراسم وداع در مسجد آمده بود. تازه متوجه میشوم اینکه مهدی زبانِ همه میفهمیده، یعنی چه. یک دلم میگوید اینها همه بازیهای مهدی است. میخواسته طوری برگردد که همه را به هم بریزد.»
پینوشت: انتشارات بیستوهفت بعثت بهعنوان بخش انتشاراتی سپاه تهران بزرگ و لشکر 27 محمد رسولالله صلواتاللهعلیهوآله فعالیت را از سال 1390 با هدف تولید کتاب دربارۀ کارنامۀ عملیاتی این لشکر، خاطرات رزمندهها و زندگینامۀ شهدای آن آغاز کرده است. درواقع هدفگذاری این انتشارات پژوهش دربارۀ کارنامۀ لشکر 27 در دوران دفاع مقدس و تبدیل کردن آن به کتاب است. تاکنون شاهد چاپ کتابهای متعدد و متنوعی توسط این انتشارات بودهایم. نشر بیستوهفت بعثت علاوه بر تألیف کتاب دربارۀ شهدای لشکر 27 در حوزههایی همچون خاطرات شفاهی رزمندهها، خاطرات همسران شهدا، شهدای مدافعحرم و کودکونوجوان هم آثار قابل توجهی دارد.
نشر بیستوهفت بعثت تاکنون بیش از 160 عنوان کتاب در حوزۀ ادبیات پایداری منتشر و روانۀ بازار کتاب کشور کرده است. از جمله کتابهای پرفروش این انتشارات میتوانیم به «خداحافظ سالار» دربارۀ زندگی شهید حسین همدانی، «آب هرگز نمیمیرد» با موضوع روایت زندگی جانباز حاج میرزا محمد سلگی اشاره کنیم.