به گزارش "هنرآنلاین"، ادبیات و بویژه شعر فارسی از زمان پیدایش تاکنون تحولات بسیاری را پشت سر گذاشته است. برخی قالبهای شعری جای خود را به قالبهای جدیدتر دادند و بسیاری از این تغییرات، متأثر از تغییر ذائقه مخاطب بود.
در بین پدیدههای فرهنگی موجود در جامعه، نمیتوان به راحتی از کنار شعر گذشت. زیرا زبان شعر زبانی است که قرابت بسیار زیادی با واقعیات اجتماعی و مناسبات روز دارد و یک پدیده پویاست؛ اما اقبال نسل جوان ما در این حوزه به چه سمت و سویی رفته است و در کل چقدر از استعدادها و ظرفیتهایی که در این حوزه در سرتاسر کشورمان در اختیار داریم، استفاده کردهایم؟ در این باره با کاظم رستمی شاعر و پژوهشگر حوزه ادبیات که اهتمام بالایی به کار جهادی در مناطق کمبرخوردار نیز دارد، گفتگویی داشتیم.
هنر بومی متعلق به ما شعر است
کاظم رستمی درباره وضعیت شعر امروز از حیث میزان مخاطب گفت: درباره شعر در زمانه فعلی بحث بسیار است. برخی میگویند شعر با بحران مخاطب مواجه شده است؛ عدهای میگویند این بحران صرفا به برخی حوزهها مربوط است اما اعتقاد من به طور کلی این است که شعر در جامعه ما دارد به حرکت خودش ادامه میدهد. به عبارت دیگر میتوانم بگویم اگر ما یک هنر بومی داشته باشیم که در این خاک دمیده و به ما تعلق دارد، همین شعر است. مقام معظم رهبری (مدظله العالی) نیز به این نکته اشاره داشتند که اساس هیچ یک از هنرهای هفتگانه متعلق به ما نیست به جز شعر. حتی اگر داستان نویسی به مفهوم امروزی را در نظر بگیریم، اگرچه حکمایمان یک سری داستان منظوم میگفتند ولی بنیان این شیوه داستان و رمان در غرب نهاده شده است. هنر بومی متعلق به ما شعر است که در فرهنگ ما ریشه دارد و در حال حاضر با قوت به مسیر خود ادامه میدهد.
وی تاکید کرد: شعر به مثابه یک میراث به ما رسیده است، شاید نسل جوان دیگر نتواند مثل نسلهای قبلی با شعر مثنوی ارتباط برقرار کند. این همان نکتهای است که باید توسط مدیران و مسئولانی که در حوزه شعر و ادبیات فعالیت دارند، درک شود. باید این دیدگاه پذیرفته شود که ذائقه شعری نسل جوان ما تغییر کرده و میبینیم که با تغییر فرم، به برخی قالبهای کوتاه اقبال بیشتری نشان داده میشود. مثل شعر کوتاه، شعر کوتاه کوتاه، هایکوواره و رباعی که قالب سنتی شعر فارسی است.
رستمی ادامه داد: امروزه شاید حتی در برخی جلسات رسمی و تخصصی شعر، بسیاری از افرادی را که شعر میسرایند، شاعر ندانند اما همان افراد با شعرهایشان مخاطبان بسیاری جذب کردهاند. این نشان میدهد که نسل جوان ما هنوز با شعر ارتباط دارد؛ فقط میخواهد شعر و مفاهیمش را با قالبی که دوست دارد و اقتضای زمان است، بخواند و بشنود.
او در پاسخ به اینکه آیا تمایل نسل جوان به قالبهای جدید در شعر میتواند به فراموشی قالبهای فاخر و کهن منجر شود یا خیر، چنین پاسخ داد: این موضوع میتواند آسیبزا باشد و به فراموشی قالبهای فاخر و سنتی بیانجامد اما از سوی دیگر میتواند یک فرصت مغتنم و خوب با برای شاعرها باشد. مثل همان اتفاقاتی که دهۀ هفتاد در حوزۀ غزل افتاد و شاعران جوان غزلهایی سرودند که باعث پویایی غزل شد. این را هم اضافه کنم که خود انقلاباسلامی باعث احیای بعضی از قالبهای سنتی شعر فارسی گردید. پیش از پیروزی انقلاب بسیاری از قالبهای اصیل شعر فارسی مثل غزل و قصیده و مثنوی دچار کم اقبالی شده بودند و خیلیها گمان میکردند که این قالبها از دست رفتهاند امّا انقلاب موجب شد که این قالبها با فضای محتوایی و شکلی نو تجدید حیات کنند. با این حساب میتوان نتیجه گرفت که شعرای جوان توجه ویژهای به قالبهای سنتی شعر فارسی دارند و خطری آن را تهدید نمیکند.
این پژوهشگر حوزه ادبیات خاطرنشان کرد: وزارت ارشاد در بین جشنوارههایی که برگزار میکرد، بخشی به نام جشنواره «گام اول» داشت که مخصوص آن دسته از نویسندگانی بود که اولین کتابشان به تازگی به چاپ رسیده بود. من حدود 7 سال داور این جشنواره بودم و به یاد دارم در دورهای از این جشنواره، در روز اول تعداد کتاباولیهای یک سال به قدری زیاد بود که ما فقط و فقط چهار الی پنج جلسه به ریزش و الک کردن این کتابها اختصاص میدادیم! اینها همه نکاتی است که نشان میدهد اقبال به حوزه ادبیات و شعر و کتاب، هنوز وجود دارد.
وی در باب اهمیت شعر افزود: همین که مقام معظم رهبری (مدظله العالی) با آن حجم از مشغله کاری، سالیانه ساعتها وقت خود را صرف شعر میکند، گویای آن است که شعر یک پدیده زنده اجتماعی است. رهبری با این کار نه تنها این حوزه را همراهی میکند بلکه به آن جهت میدهد؛ چرا که شعر، یک حوزه معطوف به واقعیات اجتماعی است و باید در آن بدمی و زنده نگهش داری. حتی پیش آمده شاعری در برنامه شبانه رادیو شعری را خوانده و فردا با او تماس گرفتند و گفتند رهبری شعرت را در رادیو شنید و آن را تحسین کرد.
شعری که به وقایع تاریخی یک جامعه میپردازد باید زنده بماند.
رستمی در ادامه گفت: یکی دو سال پیش از رسانهای با من تماس گرفتند و درباره شعر دفاع مقدس پرسیدند؛ گفتم شعر دفاع مقدس مرده است! حقیقت همین است. وقتی مسئولان یک حوزه آن را به حال خود رها کردهاند، همین اتفاق میافتد. بههرحال شعری که به مسائل تاریخی یک جامعه میپردازد نیاز به حمایت مسئولین برای تولید آثار جدید دارد تا نفسهای آن حوزۀ شعری به شماره نیفتد. شما فضای شعر کشورمان در یک سال اخیر را رصد کنید؛ از کتابها گرفته تا فضای مجازی همه را رصد کنید؛ هیچ شعر دفاعمقدسی به چشمتان نمیخورد. وقتی در یک حوزه شعر تولید نمیشود، شعر آن حوزه از نظر من مرده است. اما همانطور که گفتم شعر بما هو شعر همچنان زنده و پابرجا و در حال حرکت است.
او همچنین تاکید داشت: حوزههای مختلف شعر، همانند شاخههایی از یک درخت هستند. از لایههای آشکار که همین سبکهای شعری مرسوم هستند گرفته تا لایههای پنهان همچون شعر موسیقیهای رپ، شاخههای یک درخت هستند. اگر چه شاید من شعر رپ را به عنوان یک شعر به رسمیت نشناسم اما میتوان متنهایی را که برای خوانش رپ استفاده میشود بهعنوان شکلی از بحرطویل که در سنّت شعری ما وجود داشته بهحساب بیاوریم و بهسمت اصلاح و بومیسازی آن حرکت کنیم. بههرحال این چیزی است که از غرب آمده امّا میتوانیم با راهکاری که گفتم امکان بومی شدن آن وجود دارد.
هدایت نه؛ باید تعامل کرد
کاظم رستمی در پاسخ به اینکه چه کنیم که حوزه شعر و ادبیات را هدایت کنیم، تصریح کرد: نگاه ما به حوزه هنر از اساس غلط است. ما میگوییم: «چه کنیم که این حوزه را هدایت کنیم!» این یعنی نگاه هدایتگری به این عرصه داریم، نه نگاه تعامل! وقتی قصد ما هدایت باشد، نوعی نقض غرض وجود دارد و این خود مانع سازندگی است. من از یک پیشکسوت حوزۀ شعر شنیدم که رهبری در یک جلسه خصوصی نکتۀ مهمی را در بین صحبتهایشان بیان کردند و مضمون حرفشان این بود: «من در حوزه هنرهای هفتگانه متخصص نیستم اما هنر هشتمی دارم که تاکنون ندیدهام کسی داشته باشد و آن، تعامل با هنرمندان است.» اینکه تعامل با هنرمندان با بلد باشی و در این راه تاثیرت را بگذاری، خیلی حرف است و دقیقا همان چیزی است که ما کم داریم ولی متأسفانه با سیاسیبازی و فامیلبازی مسئولین ناکارآمدی در این بخش بهکار گرفته شدهاند که شاهد ضربات آنها به حوزههای فرهنگی و هنری هستیم.
ایشان خاطرنشان کرد: به یکی از دوستان گفتم روی هوا که نمیتوان حرف زد؛ بیایید کار میدانی تعریف کنیم. ما در بین مدیران ادوار مختلف پس از انقلاب، نهایتا 5 الی 6 هزار مدیر میانی تاثیرگذار داشتهایم؛ بررسی این تعداد پرونده کار سختی نیست. برویم بررسی کنیم و ببینیم که ورود آنها به جریان قدرت بر چه مبنایی بوده است. با اطمینان میگویم اگر چنین بررسیای صورت بگیرد، خواهیم دید بالای 80 درصد بر اساس روابط فامیلی بوده و این برای ما یک فاجعه بزرگ است!
وی ادامه داد: میتوان از اشتیاق و شوق نسل جوان به نفع شعر استفاده کرد. وقتی ما به این جریان کوچک کمک کنیم، بسیاری از ظرفیتهای مغفولمانده این حوزه کشف میشود و تاثیرات آن را به تدریج در جامعه میتوانیم ببینیم. فقط باید بدانیم که این تاثیرات تدریجی اتفاق میافتد. جلال آل احمد در نامهای به همسرش سیمین دانشور نوشته بود: «نتایج کارهایی که من و دوستانم در ادبیات این مملکت میکنیم، چهل سال بعد در جامعه نمایان میشود.»
رستمی همچنین اظهار داشت: حوزه شعر و ادبیات یک حوزه تربیت پذیر است. فضای سنتی ما هم از ابتدا همین بوده و مکتبخانه و مرشد و مراد و استاد و... نشان از تربیتپذیری ادبیات دارد؛ اما فضایی امروزه در دنیای شعری و ادبی ما حاکم شده که متأسفانه شاعران جوان ما استاد نمیبینند، کتاب نمیخوانند و حالوهوای شعر جشنوارهای بر آنها غالب میشود. این موارد سبب میگردد که شاعرهای جوان پیش از غوره شدن تبدیل به مویز شوند. اگر مراقب این آسیب باشیم، اتفاقات خوبی را میتوان در این حوزه رقم زد که نمونههای آن را امروز در مجموعههایی مثل «شهرستان ادب» میبینیم.
چه شد که رفتیم بشاگرد
این فعال جهادی در باب فعالیتهای چند سال اخیر خود در مناطق کمبرخوردار چنین گفت: کار جهادی هر چه انجام شود باز کم است. من به عنوان کسی که در حوزه ادبیات کار میکنم، با همصنفیهای خودم جمع شدیم تا یک حمایت حداقلی از برخی مناطق انجام دهیم. حدود 7 سال است که به فضل خدا به طور ثابت در بشاگرد هرمزگان در حال کار جهادی فرهنگی هستیم تا بهفضل خدا بتوانیم به شکوفایی استعداد جوانهای آنجا کمک کنیم. علاوه بر آن، در بهارستان تهران هم کار کردیم، در همدان کار کردیم و... اما آنکه در این مدت ثابت بوده است، همان بشاگرد است. دلیلش هم تاریخی است و هم انقلابی و کارکردی.
وی راجع به چگونگی شکلگیری این دغدغه گفت: اصل ماجرا برمیگشت به حضور من در مناطق آسیب دیده از بلایای طبیعی. به خاطر دارم در زمانی که بم دچار زلزله شده بود، من فردای زلزله برای کمک به مردم آنجا بودم. آن روزها بیش از هر چیز دیگری به حال و روز بچههای بازمانده از حادثه فکر میکردم. در چنان فضایی دغدغه من راجع به نوجوانها این بود که آنها در گیر و دار این بلایای طبیعی به حال خود رها شدهاند و کسی به فکر این نیست. میدانستم این بچهها در دل مصیبت ضربههایی میخورند که 30 الی 40 سال دیگر نتایجش دیده میشود. از آنوقت همواره دغدغۀ کمک به بچههای محروم کشورمان هرگز من را رها نکرد. دربارۀ بشاگرد هم همین حس و حال من را به آنجا کشاند. وقتی برای نخستینبار به بشاگرد رفتم دیدم آنجا یک منطقه مستعد است با مردمی مهربان و انقلابی که پاکترین روحیات و فطرتها را دارند. جوانها و نوجوانهای آن بهترین استعدادها را دارد و فقط باید با آنها کار شود. این دغدغه اصلی و نیروی محرّکۀ من بود که منتج به حضور در منطقۀ بشاگرد شد. این را هم بگویم که وقتی گزارش شرایط زندگی مردم در آن مناطق به امام خمینی(ره) داده شد ایشان فرمودند: «بروید و هر کاری میتوانید برای بشاگرد بکنید.» مقام معظم رهبری هم توجه ویژهای محرومیتزدایی دارند. بحمدالله در سالهای اخیر بشاگرد از نظر فرهنگی یکی از مناطق شکوفا و برتر کشور بهشمار میرود و از جنبۀ اقتصادی هم پیشرفت خوبی داشته ولی همچنان نیازمند توجه ویژۀ مسئولین است تا به شرایط ایدهآل برسد.
او درباره جنس کارهای جهادیای که در کشور در جریان است، عنوان کرد: حدود 80 درصد از کارهای جهادیای که در کشور انجام میشود، عمرانی است. در بین مابقی امور جهادی بخش کوچکی را کارهای آموزشی و بخشی دیگر را امور توانمندسازی و پزشکی و... تشکیل میدهند؛ اما من با این نگاه و این دغدغه به منطقه محروم رفتم که کار فرهنگی صورت بگیرد. کار فرهنگی هم جنسش اینگونه است که یا باید کار نکنی یا اگر وارد کار شدی نباید نصفه و نیمه رهایش کنی. شاید در کارهای عمرانی بتوانی نیمی از ساختمان را امسال بسازی و نیم دیگر را سال بعد، اما در کار فرهنگی با انسان طرف هستی و اگر وقفهای بیفتد همه زحمتها به باد میرود.
این فعال جهادی افزود: دیدیم بچهها پای کار هستند؛ رفتیم و پایلوت کار را گذاشتیم؛ استعدادیابی کردیم؛ در عرصههایی مثل شعر، داستاننویسی، خبرنگاری، خطاطی، نقاشی و... کار مستمر کردیم و به موازات آن، امور روانشناختی را نیز مدنظر داشتیم. مایه افتخار است که در حال حاضر چند نفر از بچههای همان مناطق، جزو استعدادهایی هستند که دارند در «شهرستان ادب» میدرخشند.
ضرورت کار فرهنگی در کشور
رستمی در بخش پایانی صحبتهایش به ضرورت طراحی و اجرای برنامههای فرهنگی اشاره نمود و گفت: در خاتمه یکی نکتۀ کلّیتر را هم بهعرض برسانم؛ مسئولین بخشهای تربیتی و فرهنگی کشور بهخصوص نهادهایی مثل آموزشوپرورش و وزارت ارشاد باید برای جوانها و نوجوانهای کشور برنامه داشته باشند. اگر برای اینها کار نشود و زبان حرف زدن با این نسل را بلد نباشیم نتیجهاش میشود آبان 98؛ نتیجهاش میشود پاییز 1401؛ اگر حواسمان به جوانها و نوجوانها نباشد جامعه گرفتار آسیب و چالشهای متعددی خواهد شد. قطعاً ادبیات غنی فارسی علیالخصوص شعر میتواند نقش مهم و موثری در این رابطه ایفا کند.