گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: این کتاب شامل ۲۵ خاطره تحتعناوین «کوه به کوه»، «ته بلیت و رفیق ناباب»، «نبرد در سینما»، «همه بازیچه عشق بودیم»، «رفیق من، همایون»، «آذر، آن زن»، «معلم انگلیسی ما»، «دایی جان عبدالمجید»، «مادام ایکس»، «سلطان و من»، «شبنشینی باشکوه»، «دزد دوچرخه»، «یک تراژدی ایرانی»، «مصائب شیرین (حاج لطفاله)»، «هزار و یک روز و ...شب سخت»، «سرنوشت (جن چراغ جادو)»، «از تولد (فیلم) تا ختم (هنر و سینما)»، «رویای شیرین»، «دکانی به نام سانسور!»، «چه روزگاری داشتیم؟»، «در (تل فیلم) اتفاق افتاد»، «آژدان بدون سلاح»، «روزهای تاریک سینما»، «(هدف) و ماجراهایش» و «رادیوسیتی و دو فیلم فارسیاش» است. «از بابت مقدمه» نوشته پرویز دوایی و «خواب خیال و خاطرات» نیز ضمیمه اثرست.
در بخشی از مقدمه پرویز دوایی میخوانیم: «شروع کار ترا در مجله «ستاره سینما» بهخاطر میآورم که هنوز دبیرستان را تمام نکرده بودی، مجلهای که سالهای سال کاشانه ما شد و جمعی کماکان جور را گردهم آورد. تو و بهرام (ریپور) و جمشیدجان ارجمند و منوچهر جوانفر و منوچهر طیاب و جهانگیر افشاری و کیومرث وجدانی و دیگران را، که تو بیش از خیلیها تاب آوردی و عاقبت هم چند سالی بعد از شروع به نوشتن، خودت سکان سردبیری مجله را به دست گرفتی و «اولین مجله سینمایی» را به راه انداختی. چون که مجلههای سینمایی قبلی، صرفا یا بیشتر به جنبههای تفریحی سینما میپرداختند تا به جریانهای خلاقه و مهم و ماندنی سینمای قدیم و جدید و مکتبها و آفرینندههای برگزیدهاش. در آن دوره تو بود که محور توجه کمکم از آدمهای جلوی دوربین به سازندگان پشت دوربین منتقل شد، در شکلی متمرکز، پوشیده و در ارتباط بیدار با آنچه در سینمای روز جهان در آن سالها (نیمه دوم دهه ۱۳۳۰ به بعد) جریان داشت که از قضا از دورههای اوج سینما هم بود».
پرویز نوری هم در «خواب، خیال و خاطرات» از دوران کودکی و محلهای که در آن بزرگ شده و علاقه به سینما گفته است. او در کودکی خود را از همه جدا میکرده و میل داشته تنها باشد و خیال میکرده اصلا کسی نیست که به آنچه او دوست دارد فکر کند. در زندگی دوران کودکی هیچ نوع سرگرمی نداشته و تنها دلخوشی سینما بوده آن هم فیلمهایی شاد و روشن که در فضای دور و برش نمیدیده است. او با توصیف جزییاتی از اتفاقات دوران کودکی تاکید میکند در چنین وضعیت زندگی بهمان خوش میگذشت. در ۱۵ سالگی شروع میکند به نوشتن درباره سینما.
او میگوید در زندگی اتفاقهایی رخ داده که مانند نوعی خواب و خیال ذهن آدمها را رها نمیکند و هیچوقت هم از یاد نمیرود و ادامه میدهد: «شاید این قصههای که خواهید خواند بهترین نباشد (یا شیرینترین و تلخترین) اما قصههایی واقعی از آن روزگاران است و به باورم تکمیل کننده خاطرات بهترین سالهای زندگی من».
در صفحه ۳۰ کتاب «نبرد در سینما»، آمده است: «پدرم هیچوقت اهل سینما نبود. یعنی به یاد نداشتم که از فیلمی حرف زده باشد و یا از سینما رفتنهای خودش چیزی گفته باشد. در آن اوقات که فکر میکنم سیزده- چهارده سالم بود و عشق به سینما، یک روز از او پرسیدم: «بابا، قدیمها سینما میرفتید؟» و البته خودم جوابش را میدانستم اما پدرم نگاهی عمیقی به من انداخت و گفت: «سینما مال آدمای بیکاره!» و با این حال دوباره پرسیدم: «فیلم خوبی که در عمرتان دیدید، یادتونه؟» و او قیافهای فکورانه به خود گرفت و جوابم داد: «فیلمای ریچارد تالماج». اسم چنین کسی را نشنیده بودم، و به خودم جرات دادم و گفتم: «کدوم فیلمش؟» و این بار پدرم طاقت نیاورد و در حالی که از جایش برمیخاست با لحنی تند گفت: «همه فیلماش».
پرویز نوری متولد ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۱۷، کارگردان، نویسنده، منتقد فیلم و مترجم است. انتشارات روزنهکار کتاب «آن سوی خاطرات» را با زیرعنوان «از میان قصههای زندگی من» با قیمت ۶۸ هزار تومان منتشر و روانه بازار کرده است.