گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: امام حسن بن علی بن محمد(ع) مشهور به امام حسن عسکری(ع)، فرزند امام هادی(ع) هستند. زندگی یازدهمین پیشوای متقیان امام شیعیان و پدر امام زمان(عج)، آکنده از تلاش و جهاد در راه تبلیغ معارف دینی بوده است و شاگردان بسیاری در مکتب امام یازدهم تربیت یافته‌اند. امام حسن عسکری(ع) همانند سایر امامان معصوم(ع) در زمینه تربیت شاگرد اهتمام خاصی داشتند. چنان که شیخ طوسی، بیش از صد نفر از یاران و شاگردان آن‌ حضرت را یاد کرده است.

لقب‌های ایشان را «هادی»، «نقی»، «زکی»، «رفیق» و «صامت» ذکر کرده‌اند. برخی از مورخان لقب «خالص» را هم گفته‌اند. «ابن الرضا» نیز لقبی است که امام جواد(ع)، امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) به آن شهرت یافته‌اند. لقب «عسکری» نیز مشترک میان امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع)، است زیرا هر دو ایشان در شهر سامرا اقامت اجباری داشتند. «عسکر» عنوان غیرمشهوری برای سامرا بوده است.

پس از آن که پدر امام حسن عسکری(ع) توسط خلیفه وقت به سامرا احضار شدند، ایشان نیز به همراه پدر به آن شهر رفتند و تا زمان شهادت در همان‌جا تحت‌نظر ماموران خلفای عباسی بودند. ۶ خلیفه عباسی در زمان زندگی کوتاه حضرت حکومت را در اختیار داشتند. ایشان بعد از ۲۸ سال زندگی و ۶ سال امامت، در تاریخ (۲۶۰ ق) به دستور معتمد به شهادت رسیدند و در شهر سامرا و در کنار مزار پدرشان به خاک سپرده شدند.

احادیثی از امام عسکری(ع) در موضوعات تفسیر قرآن، اخلاق، فقه، امور اعتقادی، ادعیه و زیارت روایت شده است. ایشان علاوه‌بر تربیت شاگردان و تشویق نویسندگان، خود نیز دست به قلم برد‌ه‌اند و کتاب‌ها و نامه‌های فراوانی را برای توسعه علم، دانش، هدایت و راهنمایی جامعه از خود به یادگار گذاشته‌اند که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

۱-«تفسیر القرآن» که حسن بن خالد برادر محمد بن خالد آن‌ را نقل کرده است. امروزه کتابی با عنوان «تفسیر الامام العسکری(ع)» موجود است که عالمان رجال و حدیث بر آن نقدها دارند و آن‌ را غیر از نوشته اصلی می‌دانند.

۲-کتاب «المنقبه» که مشتمل بر بسیاری از احکام و مسایل حلال و حرام است.

۳-نامه‌ها.

 

آثار متعددی پیرامون زندگی یازدهمین اختر امامت نوشته و به چاپ رسیدند؛ معرفی ۱۵ عنوان کتاب:

۱-«دیدار شیرین؛ گزیده‌ای از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام» مسلم ناصری، تهران، پیام آزادی

۲- «داستان‌هایی از امام هادی و امام حسن عسکری علیه السلام»، قاسم میرخلف‌زاده، قم، مهدی یار

۳- «در آستانه غیبت؛ زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام» محمد دشتی و مهدی صادقی، تهران، فیض کاشانی

۴- «با خورشید سامرا؛ تحلیلی از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام» محمدجواد طبسی‌حائری، ترجمه عباس جلالی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم

۵- «ذکری مولد الامام الحسن العسکری علیه السلام» گروهی از نویسندگان، نجف، مطبعة الغری

۶- «راز بزرگ» مهدی رحیمی، تهران، بنیاد بعثت

۷- «زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام» منصور کریمیان، تهران، اشرفی

۸- «زندگانی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام»، گروهی از علمای لبنان، ترجمه حمیدرضا کفاش، تهران، عابد

۹- «زندگانی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام» رضا استادی، قم، دفتر نشر برگزیده

۱۰- «زندگی و سیمای امام حسن عسکری علیه السلام» محمدتقی مدرسی، ترجمه محمد صادق شریعت، تهران، انصارالحسین علیه السلام

۱۱- «آفتاب در زندان» سعید آل رسول، تهران، بنیاد بعثت

۱۲- «زندگانی عسکریین و تاریخچه سامرا» ابوالقاسم سحاب، تهران، کتابفروشی اسلامیه

۱۳- «آخرین خورشید پیدا» نگرش کوتاه بر زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام، واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران

۱۴- «آشنایی با معصومین» معصوم سیزدهم امام حسن عسکری علیه السلام ، مهدی آیت اللهی، تهران، جهان‌آرا

۱۵-«زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام» عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، نسل جوان

 

به‌مناسبت سال‌روز شهادت امام حسن عسکری(ع) اشعاری سروده شده است؛ نمونه چند شعر:

دیگر توانی در میان پیکرت نیست

آقا رمق بین دو چشمان ترت نیست

لعنت به این زهری که آبت کرد این طور

در بسترت انگار جسم لاغرت نیست

دختر نداری تا پرستار تو باشد

جان می‌دهی و هیچ کس دور و برت نیست

این روز‌ها داری دلی پر از سقیفه

در گوش تو جز ناله‌های مادرت نیست

مثل حسن پیری چه زود آمد سراغت

این روزگار بی‌مروت یاورت نیست

دور از وطن در سامرا خیلی غریبی

آقا ولیکن قاتل تو همسرت نیست

لب تشنه‌ای، لب تشنه‌ای، لب تشنه

اما ساعات آخر خنجری بر حنجرت نیست

مهدی است بالای سرت وقت شهادت

بی‌غیرتی مثل سنان بالاسرت نیست

محمدحسین رحیمیان

 

از روضه‌های ماه صفر تا جدا شدی

شرر فتاده به جان تو یا اباالمهدی

ربوده تاب و توان تو یااباالمهدی

مگر! که بغض عدو بر سرت چه آورده؟

چکیده خون ز دهان تو یا اباالمهدی

چه کرده تب؟ که چنین گونه لکنت افتاده

میان طرز بیان تو یا اباالمهدی

شبیه مادرت افتاده‌ای تو در بستر

شکسته دل ز فغان تو یا اباالمهدی

زحال زار شما میوه‌ دلت آقا

نشسته دل نگران تو یا اباالمهدی

بیا و محض رضای خدا تو ناله نکن

هر آنچه رفته امان تو یا اباالمهدی

خبر ز وضع بد و ناگوارتان دارد

کبود گشته لبان تو یا اباالمهدی

هوای چشم ملک گشته ابر بارانی

برای قد کمان تو یا اباالمهدی

گرفته رنگ عزا نقطه نقطه‌ی دنیا

زآه و سوز نهان تو یا اباالمهدی

فقط نه زهر ستم پاره کرد، جگر از تو

بریده شد شریان تو یا اباالمهدی

نوای تشنه لب کربلا بلند می‌شد

زکام خشک و زبان تو یا اباالمهدی

همیشه پر زند آقا به سامرا به حرم

قلوب سوته دلان تو یااباالمهدی

رضا آهی

 

مرد جوان دارد وصیت می‌نویسد   

می‌گرید و ذکر مصیبت می‌نویسد

دنیا برای رحمت او جا ندارد   

آه این غریب از رفع زحمت می‌نویسد

از شرح حال خود سخن می‌راند اما   

انگار در توصیف غربت می‌نویسد

کاتب ندارد این امیر از بس که تنهاست  

از درد خود در کنج خلوت می‌نویسد

غربت در این خانه را از پشت بسته است  

مهمان ندارد؛ جای صحبت، می‌نویسد

خمس و زکات شیعیان را می شمارد   

سهم فقیران را به دقت می‌نویسد

در چند خط می‌گوید از حج و ثوابش  

این بند را با اشک حسرت می‌نویسد

پیش از نماز واپسینش رو به قبله   

از خاطراتش چند رکعت می‌نویسد

زندان به زندان با نماز و روزه و عشق   

دربان به دربان درس عبرت می‌نویسد

حتی برای خشم شیران درنده   

با چشم‌هایش از محبت می‌نویسد

بعد از شکایت از جفای این زمانه   

در سر رسید فصل غیبت می‌نویسد

من زود دارم می‌روم اما میایم    

با احتیاط از راز رجعت می‌نویسد

می‌نوشد آب و یاد اجدادش می‌افتد   

با رعشه از آزار شربت می‌نویسد

سر را به پای طفل گندمگون نهاده است         

بر طالعش حکم امامت می‌نویسد

فردا خلیفه بر در این خانه با زهر    

از مرگ او جای شهادت می‌نویسد

بازارهای سامرا خاموش و گریان     

بر در حدیث حفظ حرمت می‌نویسد

با دست‌های کوچکش یک طفل معصوم  

نام پدر را روی تربت می‌نویسد

انیسه‌سادات هاشمی

 

یازده بار جهان گوشه‌ زندان کم نیست

 کنج زندان بلا گریه‌ باران کم نیست

 سامرائی شده‌ام، راه گدایی بلدم

 لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست

 قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند

 بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست

 یازده بار به جای تو به مشهد رفتم

 بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست

 زخم دندان تو و جام پر از خون آبه

 ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست

 بوسه‌ جام به لب‌های تو یعنی این بار

 خیزران نیست ولی روضه‌ دندان کم نیست

 از همان دم پسر کوچک‌تان باران شد

 تا همین لحظه که خون گریه‌ باران کم نیست

 در بقیع حرمت با دل خون می‌گفتم

 که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست

حمیدرضا برقعی

 

چنانکه درد ز مرهم جدا نخواهد شد

غم از نگاه تو یکدم جدا نخواهد شد

محرم و صفر و فاطمیه، نه هر روز

دل تو لحظه‌ای از غم جدا نخواهد شد

پس از دو ماه عزا در غم پدر ز تنت

دوباره رخت محرم جدا نخواهد شد

به سامرا ببری یا نه امشب از چشمم

هوای ابری ماتم جدا نخواهد شد

دخیل دست من از سامرا جداست،

ولی دخیل بسته‌ قلبم جدا نخواهد شد

غم حسین و غم توست در دل و، دستم

از این دو رشته‌ محکم جدا نخواهد شد

شهید شد پدر تو، ولی از انگشتش

به زور خنجر، خاتم جدا نخواهد شد

محمد بیابانی

 

نشد که قوره نارس شراب ناب شود

ضریح دامن او دست این گدا نرسید

نشد که فطرس آن آستانه باشم حیف

شکسته باد، پرم چون به سامرا نرسید

غریب کرببلا لااقل زهیری داشت

کنار حضرت آقا حبیب بوده و هست

همیشه هر شب جمعه حرم پر از زائر

ولی مزار حسن‌ها غریب بوده و هست

شبیه برگ گلی بین حجره می لرزید

ز درد در وسط حجره دست و پا می‌زد

برای مرهم زخمش برای تسکینش

بلند مادر خود را فقط صدا می‌زد

همین که بر جگرش زهر چنگ می‌انداخت

شراره می‌زد و داغی دوباره شد تازه

دوباره کوچه و نامحرم و فدکنامه

و زخم گم شدن گوشواره شد تازه

همین که او دم آخر لبش عطش نوشید

برای تشنگی اش قدری آب آوردند

هنوز خاطر او مانده است این روضه

برای حضرت هادی شراب آوردند

غریب بوده ولیکن امام بعد از او

سحر به پیکر پاکش نماز می‌خواند

کنار پیکر او تا سحر نمی‌خوابد

شبیه ناحیه او روضه باز می‌خواند

فدای تو پدر و مادرم حسین غریب

فدای آن تن زخمی که بوریا شده بود

شنیده‌ام که لباس تو را کسی دزدید

سه روز روی زمین پیکرت رها شده بود

محسن حنیفی

 

حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند

دوتا کریم در عالم برای ما باشند

حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند

کبوتران همه راهی سامرا باشند

دلیل خوشه‌ انگور عسکری این است

که تاک‌ها ننشینند روی پا باشند

حسن شدی که میان مضیف چشمانت

تمام شهر به عشق شما گدا باشند

حسن شدی که به هنگام بردن نامت

بقیع آمده‌ها یاد مجتبی باشند

حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم

همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند

حسن شدی که شبیه بقیع، خدامت

به دور قبر تو ذرات در هوا باشند

حسن شدی که غریبی غریب‌تر باشد

که زائران تو در بین کوچه‌ها باشند

حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد

که خادمان تو در شهر کربلا باشند

مهدی رحیمی