گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: اکبر اکسیر، شاعر و طنزپرداز با این توضیح که دهمین مجموعه شعر فرانو با عنوان «جوجه کلاغها سیاه به دنیا نمیآیند بعدا سیاه میشوند» در انتشارات مروارید منتشر شده است به هنرآنلاین گفت: این دفتر گزیدهای از شعرهای محیط زیستی، انسان معاصر و حمایت از حیوانات را دربر میگیرد.
او این شعرهای ساده و طنزآلود را در ادامه کتابهای شعر فرانو دانست و افزود: «فرانو» قالب ابداعی شعرهای من است و به اشعاری اطلاق میشود ساده، کوتاه با طنز زیرپوستی و فینال غیرمترقبه؛ از دو لایه پوسته و هسته برای عوام و خواص طراحی شده و به زبان ساده کوچه بازار، بدون واژههای ذهنی، تماما بهصورت عینی و محاوره به مشکلات و معضلات محیط زیست، انسان شهرنشین و اخلاق و مصایب اجتماعی میپردازد. طنزی که در آن به کار رفته بههیچعنوان برای خندهگیری نیست و طنز به مفهوم مطلق است خواننده را با لفافهای از کلمات و موقعیتهای طنزآمیز به عمق فاجعه میرساند.
اکسیر در پاسخ به این پرسش که چرا مخاطب تمام مجموعه شعرهایش ملیحه (همسرش) و خانوادهاش هستند، اظهارداشت: بله. مجموعه شعرهایم «بفرمایید بنشینید صندلی عزیز»، «زنبورهای عسل دیابت گرفتهاند» برنده ۱۰ سال شعر طنز حوزه هنری و نامزد کتاب سال در سال ۶۸، « پسته لال سکوت دندانشکن است»، «ملخهای حاصلخیز»، «مالاریا»، «ما کو تا اونا شیم؟»، «گزینههای اشعار»، «مارمولکهای هاچبک» و «رادیاتور» همه به ملیحه خانوم تقدیم شده است. در بیشتر شعرهایم نام ملیحه بهعنوان همیار و مخاطب خاص من آمده است تا به شاعران بگویم این تقلید از احمد شاملو نیست این تصویری از همسر هنرمندان است که در پستوی خانه نهان هستند در حالی که اگر کمک و تشویق آنها نبود این شعرها به وجود نمیآمد. ملیحه یک زن زمینی است و یک همسر دلسوز که در کنار تربیت فرزندان در امور خانه و زندگی، کمک و پشتیبان همسر شاعر خود است و منظور از آورن نام او دادخواهی است از زنان هنرمندان ایران.
نمونه سه شعر از کتاب «جوجه کلاغها سیاه به دنیا نمیآیند بعدا سیاه میشوند»:
آژیر
ملیحه میپرسد
قورباغهها که ابن همه
قوری قور میکنند
حتما حرفی برای گفتن دارند
اگر زبان آنها را میفهمیدیم
محیط زیست نیست
نمیشد
میگویم قوری در ترکی
یعنی: خشک
قوری قوری قورقور
یعنی: ای بشر احمق غافل
بشتاب! تالابها در حال
خشکیدناند.
شکار
گنجشکها برعکس آدمها
هیچ چیزی را قیمت نمیکنند
هر چه میبینند برمیدارند و میخورند
دانه نبود با تکه نانی یا حشرهای سیر میشوند
آدمها اما هرگز سیر نمیشوند
گرسنه شدند به درخت شلیک میکنند
گنجشکها میریزند و گربهها شروع میشوند
چراغ قوه و تفنگ بادی شوخی کثیفیست!
نجابت
وقتی حرفی برای گفتن نداریم
من و ملیحه کنار پنجره میرویم
و سر به سر شمعدانیهای پاکوتاه میگذاریم
آنها میخندند و گل از گلشان میشکفد
و اصلا به رویمان نمیآورند
هفتههاست که به آنها آب ندادهایم!