گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: کتاب «درام سیاوش و نقد ادبی» با زیرعنوان نمایش سیاوش و نقد ادبی بهقلم فیض شریفی بهتازگی در نشر کتاب هرمز منتشر شده است. «یادداشتی بر درام سیاوش»، «نقد تطبیقی درام «فدر» از راسین و درام سیاوش»، «درام و ویژگی آن»، «ویژگیهای دارم سیاوش»، «استعاره، مجاز و مجاز مرسل و مبالغه در درام»، «عامل کنش، شخصیت و الگوی دراماتیک» و «کنشهای غیربیانی در درام مطابق با طبقهبندی سرل»، عناوین بخشهای از این اثر محسوب میشود. بهبهانه انتشار این کتاب با شریفی گفتوگویی داشتیم.
ابتدا تبریک میگویم بابت نشر این اثر، اما با توجه به چاپ چند کتاب در سال ۱۴۰۱ به قلم شما، توضیح دهید دلیل این اتفاق چیست؟
سپاسگزارم. سئوال خوبی است. البته این پرسش بسیاری از دوستان هم هست که تو چگونه میتوانی در یک سال اینقدر کتاب بنویسی؟ پروسه چاپ و انتشار کتاب در ایران بسیار طولانی است و بیش از چهار مرحله دارد. در حال حاضر هم کتابهای «هوشنگ گلشیری»، «شمس لنگرودی»، «بزرگ علوی»، «عباس درویشی کرمانشاهی»، «سیروس نوذری»، «پوران فرخزاد»، «زهره یوسفی»، «فریدون مشیری»، «حمید مصدق»، «بیدل دهلوی» و «یادداشتهای ادیبانه پیش از آلزایمر»، در چرخه چاپ است. این آثار مربوط به ۱۰ سال پیش و پیشتر است. این نکته را هم بگویم فقط گرفتن مجوز از وزارت فرهنگ نیست؛ گاهی خانوادههای این شاعران و نویسندگان دست به سانسور و ممیزی میزنند. ضمن این که مسایل سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی باعث میشود که چاپ کتابی به تاخیر بیافتد. بخشی از کتابها، مثل «صادق چوبک» و «هوشنگ گلشیری» حدود یک سال در ارشاد بودند. برخی از آثار هم بهدلیل کمبود نیرو چاپش در انتشارات، به تاخیر افتاده است و روی هم تلنبار و در یک سال بر بساط نشر نشانده شدهاند. بیش از دوازده سال، ۱۵ کتاب نوشتهام ولی ناشر آنها را در سالهای ۹۱ و ۹۳ رونمایی کرده است. اکنون هم همین واقعه تکرار شده است. امسال و سال پیش رو هم یکسری کتاب از من چاپ میشود که مربوط به سالهای قبل است.
آقای شریفی، برای ما بگویید درام یعنی چه؟
درام بهمعنی کار پایان یافته در اصطلاح به نمایش درآوردن و به صحنه آوردن اعمال و خصلتهای نهانی و آشکار آدمیان در موقعیتی بحرانی و ویژه را گویند. درام در واقع تلفیق تراژدی و درام است و با احساسات سروکار دارد. در درام موتیفهای عشق، عشق ممنوع، نیرنگ، آزمونههای اساطیری و دینی، انتقام، تبعید خودخواسته و تبعید کردن به صحنه درمیآید. بازیگر اصلی این تراژدی، در واقع سرنوشت است که انواع و اقسام اشخاص را مثل مدهآ، پرومته، ادیپوس، سهراب، سیاوش، هملت و شاهلیر را به میدان گسیل میکند تا رنج بکشند، ستم ببینند، مبارزه کنند و از غیرممکن، ممکن بسازند اما در نهایت باد بکارند، طوفان درو کنند و کشته شوند.
شما با چه هدفی کتاب «درام سیاوش و نقد درام» را نوشتهاید؟
مشغول مطالعه درام «فدر» از ژان راسین بودم. این درام جایگاه والایی در ادبیات فرانسه و جهان کسب کرده است. یکی از دلایل بلندی این نمایشنامه زیبایی سرودهها و اندیشه پویای آن از منظر ادبی و همچنین تحلیل روانی، این شاهکار جاودانه است. نمایشنامه «فدر» از نظر فرم و اندیشه تا حدود زیادی به رمانس «سیاوش»، شباهت دارد. نمیدانم راسین، داستان سیاوش فردوسی را خوانده است یا نه ولی باید یکی پیدا میشد که بگوید حماسهسرای بزرگ ایرانی بهتر از راسین این تراژدی را پروده و از آب بیرون آورده است. فردوسی یک اثر نمایشی پرآبوتاب و تراژدی قدرتمند به وجود آورده که بالاتر از تراژدی راسین قرار گرفته و میگیرد.
دقیقا چه نکاتی را بر اثر فردوسی افزوده یا از آن کم کردهاید؟
فکر کنم ۶ تا ۷ ماه در اتاق کارم روی تمام شاهنامه بهویژه بخش تراژدی «سیاوش» که بیش از ۵۰۰۰ بیت شعر بود کار کردهام. آن را به نثر ادبی درآوردهام و در قالب نمایشنامه نوشتهام. به شخصیت سودابه و فرنگیس، مواردی کم و افزودم تا آن را امروزی کردم. تراژدی باید در یک مکان باشد و وحدت موضوعی و زمانی داشته باشد؛ ولی فردوسی بهضرورت در دو زمان و مکان، ایران و توران این تراژدی را برآورده است. این اثر را براساس کار نمایشنامهنویسان نئوکلاسیک در دو زمان و دو مکان آوردهام.
آیا سرنوشت نمایشنامه «فدر» با سرنوشت شخصیتهای داستان «سیاوش» مشابه است؟
بله بهتقریب مشابه است. تزه، پادشاه هم شان و شانه کاووسشاه، به سفری طولانی رفته، هیپولیت، فرزند پادشاه دلنگران میشود و رو به راه مینهد که از پدر، خبر یابد. فدر که دلباخته اوست، بر اثر عشق بیمار میشود و دلبستگی شدید خود را با دایه اونون بازگو میکند. مورد سرزنش دایه قرار میگیرد. خبر مرگ تزه به آتن میرسد. این، کار فدر را که همسر پادشاه است، آسان میکند و به هیپولیت شیفتگی خود را در میان میگذارد. سودابه هم همین کار را کرده است و عشق خود را به سیاوش میگوید. هیپولیت، شگفتزده و خشمگین نامادری را تحقیر میکند. سیاوش هم همین کار را انجام داده است. پادشاه تزه، هیپولیت را تبعید میکند، کاووس هم بهنحوی همین کار را انجام میدهد و سیاوش را به مقابله با افراسیاب میفرستد. هیپولیت که ارابهاش در کنار دریا دوان است، هیولای وحشتناکی به فرمان نپتون از آب بیرون میآید، سرانجام هیپولیت کشته میشود. سیاوش هم سرش به دست گرسیوز، برادر افراسیاب بر طشت بریده میشود.
آقای شریفی، از نگاه شما فردوسی از چه کسی تاثیر پذیرفته است؟
مهرداد بهار، استادم در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران میگفت: درامهای شاهنامه مثل رستم و اسفندیار، رستم و سهراب و سیاوش و غیره از سبک تراژدیهای یونان اثر پذیرفته، چرا که این نوع درامها در داستانهای ایرانی هیچ پیشینهای ندارد. فردوسی بهطرز شایستهای با همان شیوه در شاهنامه آورده است.
شما پیش از این اثر، سیزده نمایشنامه دیگر نوشتهاید. چند نمایشنامه کارگردانی و بازی کردهاید، به نظرتان اگر نمایشنامه اجرا نشود چه فایدهای دارد؟
فکر کنم ضرورتی ندارد همه نمایشنامهها اجرا شود. چون بسیاری از این آثار، کیفیت بالایی دارند و کارگردان و بازیگری در آن حد پیدا نمیشود که بتواند آن را درآورد و به نمایش بگذارد. برخی از این نمایشنامهها هم باید در زمان خودش به اکران دربیاید وقتی نیاید ابتر میماند و خراب میشود. من نمیتوانم ننویسم. بیاغراق میگویم، اگر من آثاری که نوشتم را در سال ۵۴، ۵۵ و ۵۶ اجرا میکردم، نمایشنامهنویسی ایران را تکان میدادم و دچار تحول میکردم. در دهه پنجاه، نمایشنامههای بسیاری بر روی صحنه رفت. خودم هم در چند نمایشنامه بازی کردم. الان که نگاه میکنم میبینم برخی از آنها نمایشنامههای متوسط و ضعیفی بود ولی بسیار گل کرد و از آنها استقبال شد چون در آن دهه، اگر چند حرف تندوتیز از دهان بازیگر بیرون میآمد تماشاگران تشویق میکردند. الان کارهای خوبی نوشته میشود ولی استقبال تماشاگران کم است. من در این سالها بعد از بهرام بیضایی بیشترین نمایشنامهها را نوشتهام مثل کتاب هفت جلدی «نمایشنامههای من و مامت»، «حسنک وزیر»، «قائم مقام»، «غارتشدگان» و «سیاوش».