گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: عید غدیر که به عید اللهاکبر نیز مشهور است، از والاترین و باارزشمندترین اعیاد اسلامی بهشمارمیرود، عیدی که هیچ روزى در طول سال، فرخندهتر و مبارکتر از آن نزد شیعیان اهل بیت وجود ندارد. پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) هنگام بازگشت از حجهالوداع در ۱۸ ذیالحجه سال ۱۰ هجری قمری در میان مسلمانانی که در حج شرکت داشتند، امام علی(ع) را جانشین خودشان و «ولی» مومنان اعلام کردند. پیامبر(ص) در غدیر خم در جمع حاضران خطبهای ایراد کردند که عبارت معروف (مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا علیٌ مَولا) هر که من مولای اویم پس علی مولای اوست؛ قسمتی از آن است.
«غدیر خم» نام ناحیهای در میان مکه و مدینه است که بر سر راه حاجیان قرار دارد و بهخاطر وجود برکهای در این محل که در آن آب باران جمع میشده به این نام شهرت یافته است. غدیر در سه، چهار کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه در ۶۴ کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقاتهای پنجگانهاست. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا میشود. غدیر خم به سبب وجود آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان در گذشته بود.
واقعه غدیر از مهمترین وقایع تاریخ اسلام است و سال روز آن میان شیعیان به «عید غدیر» شهرت دارد. این روز توسط مسلمانان شیعه برای جانشینی صریح حضرت علی بن ابیطالب (ع) در مقام امامت پس از حضرت محمد (ص) پیامبر مسلمانان جشن گرفته میشود. این معرفی بنا به دستور خداوند در آیه «تبلیغ» بود. این آیه به پیامبر (ص) دستور میداد آنچه خداوند بر ایشان نازل کرده، ابلاغ کنند و اگر این کار را نکنند، رسالتشان را انجام ندادهاند.
برای این روز اعمال زیادی وارد شده از جمله روزه، غسل کردن، زیارت حضرت علی(ع) که یکی از آنها زیارت امینالله است و خواندن دعای ندبه. معصومان(ع) به حدیث غدیر بسیار استناد کردهاند و شاعران بسیاری از دوران امام علی(ع) درباره آن شعر سرودهاند. از مهمترین آثار درباره این واقعه، کتاب «الغدیر» از علامه امینی است. پیامبر (ص) و دیگر معصومان نیز این روز را عید خواندهاند.
معرفی ۳۰ عنوان کتاب که با محوریت این عید بزرگ مکتوب و منتشر شده است:
۱-«غدیر، برکهاى و دریایى» نویسنده جواد نعیمى، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامى
۲-«خطبه غدیریه» تهیه و تنظیم روحالله ولیابرقویی، انتشارات مشهور
۳-«مژده آب» نوشته مهدی خدامیانآرانی، نشر عطر عترت
۴-«فرهنگ غدیرشناسی: برگرفته از کتاب الغدیر آیهالله علامه امینی (قدس سره)» معاونت فرهنگی و تبلیغات، نمایندگی ولی فقیه در سپاه، بیان جوان
۵-«روی دست آسمان» نوشته مهدى خدامیانآرانى، نشر بهار دلها
۶-«تقویم نفحات» اثر مهدی شاهچراغی، به سفارش ستاد احیای ایام امامت و ولایت واحد پژوهش
۷-«لپ تاپ جادویی» مولف مجید احمدی، انتشارات مناجات
۸-«غدیر خم» نویسنده سیدعلیرضا طباطباییعقدا، انتشارات جامعه القرآن الکریم
۹-«هفت جام از غدیر» نویسنده ضیا توحیدی، انتشارات ضامن آهو
۱۰-«اگر در غدیر بودیم» نویسنده محمدباقر انصاری، انتشارات دلیل ما
۱۱-«قطرهاى از دریا» نویسنده محمدحسین صفاخواه، انتشارات قدیانی
۱۲-«دستی که پیامبر (ص) بالا برد بر اساس آیههای ۳ و ۶۷ سوره مائده» نویسنده عباس رمضانی، طرح و اجرا شرکت طراحی هنری کالک
۱۳-«دوستت دارم!: مرور باورهای غدیری، در مناظرهای مثالی، آرام و دوستانه» نوشته علی عاطفی، نشر چشمه سخن
۱۴-«جشن بزرگ برکه» نویسنده علی باباجانی، نشر بهار دلها
۱۵-«عید ولایت» برگرفته از آثار جوادی آملی تنظیم، تحقیق و ویرایش علی اسلامی و حسین اشرفی، نشر اسرا
۱۶-«برکه ستارهها» نویسندگان مریم پسیان، فاطمه غیاثوند، نشر قرآن و اهل بیت نبوت (ع)
۱۷-«یادگار غدیر» نوشته نادر فضلی، انتشارات نیک معارف تهران
۱۸-«دریا در غدیر» نویسنده ثابت محمودى (سهیل)، انتشارات حوزه هنرى
۱۹-«حماسه غدیر» نویسنده محمدرضا حکیمى، انتشارات دلیل ما
۲۰-«یکصد و ده قطره از دریای غدیر» نویسنده محمدحسین مدبر، انتشارات پیمان غدیر
۲۱-«در زلال نهجالبلاغه: مقالات ویژهنامه نهجالبلاغه و امام علی (ع)» گردآوری محمدحسین فروزان، بنیاد بعثت
۲۲-«برکه شانزدهم: گزیده آثار شعرای شرکتکننده در شانزدهمین جشنواره سراسری شعر غدیریه بناب» تدوین حبیب صدقی، نشر پارلاق قلم
۲۳-«غدیرها پیش از غدیر: نگاهی به مساله جانشینی انبیا و دو میثاق امتهای پیشین» نویسنده مژگان (فاطمه) صفارنیا، نشر آفاق
۲۴-«وقایع هفته غدیر» نویسنده علیاصغر یونسیان، انتشارات آیینه زمان
۲۵-«غنچه غریب غدیر» محمد نظامدوستتامند، نشر فکر بکر
۲۶-«۲۳ روز با رسول ۲۳ سال با رسالت از بعثت تا غدیر»، عدنان درخشان، انتشارات منیر
۲۷-«هدیه غدیر» نویسنده حامد دلبیشه، انتشارات حضرت معصومه
۲۸-«غدیر در کلام امام هادی علیهالسلام» زهرا مسایلی، نشر عطر
۲۹-«یک روز در غدیر خم» نویسنده غلامرضا حیدری، انتشارات بوستان فدک
۳۰-«غدیر: عبدالرحمن بنعبد خزرجی» پرویز امینی، انتشارات وزیر
شاعرانی بهمناسبت جایگاه و اهمیت عید غدیرخم اشعاری سرودهاند؛ نمونهای از این شعرها:
به آن روزی که وحی آمد نبی را
که از پالان اشتر ساخت منبر
که بعد از مصطفی در کل عالم
نَبُدْ فاضلتر و بهتر ز حیدر
پس از احمد امام حق علی دان
که بود او نفس معصوم مطهر
سعدی
شرف مرد به هنگام پدید آید از او
چون پدید آمد تشریف علی روز غدیر
بر سر خلق مر او را چو وصی کرد نبی
این، به اندوه در افتاد از او، آن به زحیر
حسد آمد همگان را ز چنان کار از او
برمیدند و رمیده شود از شیر، حمیر
او سزاید که وصی بود نبی را در خلق
که برادرش بُد و بِنْ عم و داماد و وزیر
ناصرخسرو قبادیانی
یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همی
بابی انت و امی
گوییا هیچ نه همی به دلم بوده نه غمی
بابی انت و امی
تو که از مرگ و حیات، این همه فخری و مباهات
علی ای قبله حاجات
گویی آن دزد شقی تیغ نیالوده به سمی
بابی انت و امی
گویی آن فاجعه دشت بلا هیچ نبود است
در این غم نگشود است
سینه هیچ شهیدی نخراشیده به سمی
بابی انت و امی
حق اگر جلوه با وجه اتم کرده در انسان
کان نه سهل است و نه آسان
به خود حق که تو آن جلوه با وجه اتمی
بابی انت و امی
منکر عید غدیرخم و آن خطبه و تنزیل
کر و کور است و عزازیل
با کر و کور چه عید و چه غدیری و چه خمی
بابی انت و امی
در تولا هم اگر سهو ولایت چه سفاهت
اف بر این شم فقاهت
بیولای علی و آل چه فقهی و چه شمّی
بابی انت و امی…
شهریار تبریزی
ترا دانش و دین رهاند درست
در رستگاری ببایدت جست
وگر دل نخواهی که باشد نژند
نخواهی که دایم بوی مستمند
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
که خورشید بعد از رسولان مه
نتابید بر کس ز بوبکر به
عمر کرد اسلام را آشکار
بیاراست گیتی چو باغ بهار
پس از هر دوان بود عثمان گزین
خداوند شرم و خداوند دین
چهارم علی بود جفت بتول
که او را به خوبی ستاید رسول
که من شهر علمم علیم درست
درست این سخن قول پیغمبرست
گواهی دهم کاین سخنها ز اوست
تو گویی دو گوشم پرآواز اوست
علی را چنین گفت و دیگر همین
کزیشان قوی شد به هرگونه دین
نبی آفتاب و صحابان چو ماه
به هم بسته یکدگر راست راه
منم بنده اهل بیت نبی
ستاینده خاک و پای وصی
حکیم این جهان را چو دریا نهاد
برانگیخته موج ازو تندباد
چو هفتاد کشتی برو ساخته
همه بادبانها برافراخته
یکی پهن کشتی بسان عروس
بیاراسته همچو چشم خروس
محمد بدو اندرون با علی
همان اهل بیت نبی و ولی
خردمند کز دور دریا بدید
کرانه نه پیدا و بن ناپدید
بدانست کو موج خواهد زدن
کس از غرق بیرون نخواهد شدن
به دل گفت اگر با نبی و وصی
شوم غرقه دارم دو یار وفی
همانا که باشد مرا دستگیر
خداوند تاج و لوا و سریر
خداوند جوی می و انگبین
همان چشمه شیر و ما معین
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه منست
چنین است و این دین و راه منست
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
دلت گر به راه خطا مایلست
ترا دشمن اندر جهان خود دلست
نباشد جز از بیپدر دشمنش
که یزدان به آتش بسوزد تنش
هر آنکس که در جانش بغض علیست
ازو زارتر در جهان زار کیست
نگر تا نداری به بازی جهان
نه برگردی از نیک پی همرهان
همه نیکیات باید آغاز کرد
چو با نیکنامان بوی همنورد
از این در سخن چند رانم همی
همانا کرانش ندانم همی
فردوسی
تا صورت پیوند جهان بود علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
آن قلعه گشایی که در قلعه خیبر
برکند به یک حمله و بگشود علی بود
آن گُرد سرافراز که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست نیاسود، علی بود
آن شیر دلاور که برای طمـع نفس
بر خوان جهان پنجه نیالود علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود
سلطان سخا و کرم و جود علی بود
هم آدم وهم شیث و هم ادریس و هم الیاس
هم صالـح پیغمبر و داوود علی بود
هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم ایوب
هم یوسف و هم یونس و هم هود علی بود
مسجود ملایک که شد آدم، ز علی شد
آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود
آن عارف سجاد، که خاک درش از قدر
بر کنگره عرش بیفـزود علی بود
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابـد و هم معبد و معبود، علی بود
آن لحمک لحمی، بشنو تا که بدانی
آن یار که او نفس نبی بود علی بود
موسی و عصا و یـد بیضا و نبوت
در مصر به فرعون که بنمود، علی بود
عیسی به وجود آمد و فی الحال سخن گفت
آن نطق و فصـاحت که در او بود علی بود
خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود علی بود
آن نور خدایـی که بر او بود علی بود
آن شاه سرافراز که اندر شب معـراج
با احمد مختار یکی بود علی بود
آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستـود علی بود
آن شیر دلاور که ز بهر طمع نفس
بر خوان جهان پنجه نیالود علی بود
چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم
از روی یقین در همه موجود، علی بود
این کفر نباشد، سخن کفر نه این است
تا هست علی باشد و تابود علی بود
سر دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان
شمس الحق تبریز که بنمود، علی بود
مولوی
تا شد به روی دست نبی (ص) مرتضی (ع) بلند
شد رایت جلال خدا برملا بلند
بشنید چون که نغمه «یا ایهاالرسول»
گردید منبری همه از پشتهها بلند
مرآت پاک لمیزلی، آیت جلی
شد بر سریر دست حبیب خدا بلند
آیین پاک ختم رسل ناتمام بود
گر بر نمیشد آن مه برج ولا بلند
هنگامه شد به کوری چشمان دشمنان
شد بانگ مرحبا ز همه ما سوی بلند
خورشید دین، سپهر یقین، ختم مرسلین
شد زین سبب میان همه انبیا بلند
تا شد به عرش دست نبی ماه عارضش
شد این ندا ز بارگه کبریا بلند
تکمیل شد شریعت پاک محمدی
چونان که گشت دین خدا را لوا بلند
ای مظهر صفات خداوند لایزال
وی از تو آسمان ولایت به پا بلند
هرجا که بود پیکر هر ناتوان به خاک
هر جا که بود ناله هر بینوا بلند
هر جا که بود طفل یتیمی سرشکبار
هرجا که بود شعله شور و نوا بلند
از بهر دستگیری آنان سپندوار
یکباره میشد ید مشکلگشا بلند
تا خانهزاد خود کُنَدَت کردگار پاک
بهرت نمود خانه خود را بنا بلند
آهنگ «تفلحوا» چو شنیدی ز کوی دوست
و آواز خوش چو شد ز حریم حرا بلند
یکباره دست بیعت خود را از روی شوق
کردی به سوی شمس رُسل، مصطفی بلند
مدحتگر تو ذات جلالت مأب حق
مدح تو کرده با سخن «هل اتی» بلند
پا بر حریم خانه چون بگذاری از شرف
فریاد شوق میشود از بوریا بلند
با ذوالفقار تو همه جا آشکار بود
دست بلند شیر خدا، «لافتی» بلند
ما ریزهخوار خوان ولای توایم و بس
از لطف توست این که بُوَد بخت ما بلند
خم غدیر بود و به قدرت خدا نمود
جاه و جلال آن دُر یکدانه را بلند
در پهن دشت ظلمت کفر و نفاق و کین
همواره بود آیت شمس الضحی بلند
باب المراد اهل جهانی و میکنند
بر آستان قدس تو دست دعا بلند
ای نفس قدرت ازلی، - یا علی - نمای
نخل شکوه نهضت «روح خدا» بلند
ما پیروان مکتب سرخ ولایتیم
گر میزنیم گام سوی کربلا بلند
عرش خدا زغصه بلرزاند، آن زمان
تیغی که گشت بر سر آن مقتدا بلند
تا مست جام توست «براتی» به روزگار
سر میکند به عشق تو روز جزا بلند
عباس براتیپور
به آتش میکشم آخر زبان سربهزیرم را
به توفان میسپارم آسمانهای اسیرم را
منم من، گردبادی خستهام، زندانی خویشم
بگیرید آی مردم دستهای ناگزیرم را
تمام عمر باقی ماندهاش را گریه خواهد کرد
اگر توفان بخواند خندههای دور و دیرم را
درختان گردبادی رو به خورشیدند، از آن دم
که خواندم در مسیر باد، اندوه غدیرم را
شبی اندوه تابان علی(ع) از چاه بیرون شد
شبی سیراب دیدم جان سر تا پا کویرم را
محمود اکرامی
دردمندیم و دوای ما نگاه دلبر است
حال عشاق از دعایش از همیشه بهتر است
ما نمک پروده این خانه بودیم از قدیم
هفت پشت ما خدا را شکر اینجا نوکر است
در حرمها هی نشستم پای ایوان طلا
باز ایوان نجف والله چیزی دیگر است
در ولایت شک کند هر کس روایت آمده
ریشه این شک به واقع از گناه مادر است
رهبر سنی بماند کیست، شیعه رهبرش
حیدر است و حیدر است و حیدر است و حیدر است
دل به حیدر دادهام اما به دستور خودش
جایمان داده علی در باغ انگور خودش
نور او با نور حق و نور پیغمبر یکی ست
انبیا را سخت حیران کرده با نور خودش
احتیاجی نه به لشگر دارد او نه یاوری
حیدر کرار خود بودهست منصور خودش
هر کسی را قابل عشق خودش دید از ازل
در دل او جای داده تا ابد شور خودش
آمده آنکه به میدان علی در کار و زار
شک ندارم کنده با دست خودش گور خودش
او اولو الامر دوعالم بوده از روز ازل
بر نمیآید به وصفش کاری از دست غزل
مرتضی نفس نفیس شخص ختم الانبیاست
مصطفی او را گرفته مثل جانش در بغل
با خدا پیغمبر از حب علی گفت و شنید
پس ولایش میشود حی علی خیرالعمل
احتیاجی بر تبر در بت شکستن هم نداشت
خود به خود با دیدن او خرد شد لات و هبل
با علی هر کس در افتد ور میافتد بیگمان
از قدیم این شد میان مردمان ضربالمثل
ابتدایش را نفهمیدیم از کی از کجا
اینقدر فهمیدهام بیابتدا بیانتها
با وجودی که خدائی کردنش پوشیده نیست
در خرابه میشود همسفره با مرد گدا
دور خود میچرخد و هو میکشد حق حق کنان
رو به ایوان نجف میایستد قبله نما
یکصد و ده بار دور کعبه میگردم اگر
هر اذان آن بگوید نام صاحب خانه را
دور بیهوده نزن این خانه را بی حب او
ذرهای ارزش ندارد کار تو پیش خدا
هر سحر در خلوتم با او نیایش میکنم
عشق روز افزون از او هربار خواهش میکنم
مثل حق تنها ستایش هست مخصوص علی
پس امیرالمومنینم را ستایش میکنم
گفت بابایم که از عشق علی گفتم به تو
دخترت را هم به حب او سفارش میکنم
اهل وحدت را بگو وحدت خیالی بیش نیست
من کجا با دشمن این شاه سازش میکنم
باخدای بی علی از بت پرستان بدتر است
پس خدا را با علی با هم پرستش میکنم
سجده بر ایوان طلای او نکردن زشت نیست
پای این ایوان و این گنبد نمردن زشت نیست
ساقی کوثر دو عالم را نموده مست خود
محسن صرامی