گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: در این رمان با زنی قوی و استوار مواجه هستیم که حتی از اشتباهاتش هراسی ندارد. قهرمان داستان با تمام زخمهای زندگیاش کنار میآید جز زخم از دست رفتن خودش. این همان مرحله است که به خودشناسی میرسد و ناگهان تصمیم میگیرد قوی بماند و بسازد.
معصومه باقری نویسندهای قصهگوست؛ مهارت او در ساختمان زبان، دیالوگهای نیمهتمام و استفاده از جملات قصار در روایت است. این نویسنده در «زخمهای عادی» شخصیت داستانش را در رفتوبرگشتهایی کوتاه، در موقعیتی مرموز و مملو از تنهایی، غرور، گریز، خودخواهی و کدورت قرار میدهد که ناگهان از قعر چاه فروپاشی او را بالا میکشد و به اوج میرساند، بدون این که کسی دستش را گرفته باشد. موضوع دیگری که این کتاب را جذاب کرده؛ تصویرسازیهای دقیق و استفاده از عناصر داستاننویسی است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «مادرم هنوز جوان بود که به سردردهای میگرنی با تهوع و استفراغ گاه و بیگاه گرفتار شد. یک روزی حالش خیلی بد شد. بابا فوری او را به بیمارستان بزرگ دزفول برد. جواب آزمایشها و عکسهای مختلف فقط یک چیز را خیلی خوب نشان میداد؛ تومور مغزی. یعنی تمام.
مادر خیلی وقت پیش از آن تمام شده بود، از وقتی که مطالعه کتابهایش نیمهتمام ماند. از رختخوابهای ناگرفته، از استکانهای لکهدار، از شیشههای کثیف پنجره، از فلاسک چای یخزده، از رگال لباسهای چروکیده، از لکههای آینه قدی، صورت بدون آرایش. از خیلی وقت پیش همهچیز طور دیگری بود.
فکر میکردم اگر پارچه ابریشم گل نیلوفر برمه برایش ببرم دوباره حالش خوب شود. آخرین جواهر کشف شده در جهان الیاف نساجی. شاید هم کشمیر، یا چیزی کمیاب شبیه به شاهتوش؛ نرم، لطیف، گرانبها».
کتاب «زخمهای عادی» نوشته معصومه باقری توسط انتشارات نسل نواندیش منتشر شده است.