گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: پنجمین امام شیعیان فرزند امام سجاد (ع) و نوه امام حسین (ع) هستند. مادر ایشان ام عبدالله، دختر امام حسن مجتبی (ع) است. محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب مشهور به امام باقر (ع)، بنا بهروایتى در اول ماه رجب و بهروایتی در سوم صفر سال ۵۷ در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. در حال حاضر در تقویم یکم رجب به عنوان روز ولادت ایشان ثبت شده است.
کنیه امام باقر (ع) «ابوجعفر» و معروفترین لقب ایشان «باقرالعلوم» به معنای شکافنده علوم است، زیرا حضرت، شکافنده معضلات فکری و حلکننده مسایل و پیچیدگیهای علوم و در گستردگی دانش و معارف، سرآمد و شخصیت منحصربهفرد عصر خویش بودند باقر، یعنی شکافنده علوم. در علت نامگذاری میخوانیم: «لُقِّبَ بِهِ لِاَنَّهُ بَقَرَ الْعِلْمَ وَعَرَفَ اَصْلَهُ وَاسْتَنْبَطَ فَرْعَهُ وَ تَوَسَّعَ فیهِ وَ التَّبَقُّرُ التَّوَسُّعُ؛ [حضرت باقر علیه السلام ] به لقب باقر یاد شده است؛ چون علم را شکافت و پایه علم را شناخت و فرع آن را استنباط کرد و در آن توسعه داد و تَبَقّر [به معنای] توسعه دادن است». درباره معنای باقر احتمال دیگری نیز ذکر شده «لُقِّبَ بِهِ لِکَثْرَةِ سُجُودِهِ فَقَدْ بَقَّرَ جَبْهَتَهُ اَیْ فَتَحَها وَوَسَعَها؛ به او باقر گفته شده، برای زیادی سجدههایش و باز شدن و توسعه پیشانیاش».
شاکر، هادی، امین، صابر، ذاکر، جامع و حاضر از دیگر القاب امام پنجم شیعیان است که هر یک بر وجه خاصی از کمالات و فضایل ایشان دلالت دارند. امام باقر (ع) حدود ۱۹ سال امامت شیعیان را عهدهدار بودند.
امام باقر (ع)، در طول زندگی خود، به نشر و گسترش حقایق و معارف الهى پرداختند. ایشان در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنىهاشم بودند. روایات و احادیث، در زمینه مسایل و احکام اسلامى، تفسیر، تاریخ اسلام و انواع علوم، از حضرت بیشمار باقی مانده است. در زمانه حضرت زمینه مساعدى براى نشر علوم و معارف اسلامى پدیدار شد که تا زمان امامت فرزند بزرگوارشان یعنى امام صادق (علیهالسلام) امتداد یافت و بیشتر روایاتى که در دست است از این دو امام بزرگوار است و در زمان ایشان بود که عده زیادى از محضرشان استفاده کرده و معارف اسلام و علوم آل محمد (صلى الله علیه و آله) را در سرتاسر دنیاى اسلام منتشر کردند.
کتابهای متعددی با محوریت زندگانی و شخصیت امام محمد باقر (ع) نوشته و منتشر شدهاند؛ معرفی ۲۰ عنوان کتاب:
۱- «شرح سخنان حضرت باقرالعلوم (ع) در سیر و سلوک و معرفت نفس» سیدیدالله برقعى
۲- «زندگانی حضرت امام محمد باقر علیهالسلام: گزیدهای از منتهیالامآلمحدث قمی (رحمت الله علیه)» بهکوشش رضا استادی
۳- «کرامات و مقامات عرفانی امام محمد باقر (علیهالسلام)» علی حسینیقمی
۴- «زندگی امام محمد باقر علیهالسلام: شکافنده علوم و معارف« عقیقی بخشایشی
۵- «زلال معرفت: پژوهشی در زندگانی امام محمد باقر (علیهالسلام)» محمد باقر طاهری
۶- «امام محمد باقر علیهالسلام» امید امیدوار
۷- «امام محمد باقرعلیهالسلام» میرابوالفتح دعوتى
۸- «الامام الخامس الامام محمدبن على الباقر علیهالسلام گروه نویسندگان» مترجم محمد عبدالمنعم خاقانى
۹- «پیشواى پنجم حضرت امام محمد باقر علیهالسلام» گروه نویسندگان
۱۰- «کتابنامه امام باقر (ع)» ناصرالدین انصاری قمی
۱۱- «بر امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) چه گذشت؟» سیدمحمدحسن موسوىکاشانى
۱۲- «عجایب و معجزات شگفتانگیزی از امام باقر علیهالسلام» تهیه و تنظیم واحد تحقیقاتی گل نرگس(عج)
۱۳- «ستاره غربت: محمدبن علی(علیهالسلام) تنها ستارهامامت که در کودکی در عاشورا درخشید» محبوبه زارع
۱۴- «داستانهایی از زندگی امام محمد باقر، امام جعفرصادق و امامموسی کاظم علیهمالسلام» مهدی محدثی
۱۵- «باید دریایی باشد: زندگینامه داستانی امام باقر (ع)» نویسنده محمود پوروهاب
۱۶- «مردهای که زندهشد: داستانهایی از زندگی امام محمد باقر (علیهالسلام)» محمود پوروهآب
۱۷- «زندگانی باقر آل محمد علیهالسلام: گوهر علم؛ همراه با داستانی پندآموز» اثر فاطمه دهکردی
۱۸- «در محضر امام محمدباقر (علیهالسلام)» تألیف علیرضا زکیزاده رنانی
۱۹- «تدبر در سیره تمدنسازان اهل بیت (ع)» سیره امام باقر (ع)، نویسنده محمدحسین الهیزاده
۲۰- «داستانهایی از اخلاق و رفتار امام محمدباقر علیهالسلام» علی میرخلفزاده
شاعران آیینی نیز اشعاری را به مناسبت ولادت حضرت امام محمدباقر (ع) سرودند. نمونهای از شعرها:
باید به فکر قافیههای جدید بود
در شهر غمزده به هوای امید بود
باید به مثنوی پر و بال عقاب داد
شوری برای خلقت یک انقلاب داد
باید تلنگری به تکاپوی سینه زد
با بیتهای شعر پلی تا مدینه زد
باید سراغ زمزمهای عاشقانه رفت
در جستجوی شوق به هر بیکرانه رفت
باید برای فصل رجب واژه آفرید
شاید هوای وصل و طرب سوژهای جدید
ماهی که مات روشنیاش میشود نجوم
راهی به سمت یا علی از باقرالعلوم
نفسی که شد نَفَس نَفَسش بیحد و عدد
با دیدن هلال رجب یا علی مدد
پای رجب رسیده به شهر نوشتهها
گل شد تمام گفته و گل شد شنفتهها
تسبیح عاشقی دل شاد یا علیست
سُبّوح حمد حضرت سجاد یا علیست
نور مبین ذات خدا در زمین ببین
آمد اصول دین پسر زین العابدین
باقر بقای علم لدنی مصطفاست
باقر بنای نام علی با همان صفاست
باقر شکوه عاشقی و عشق خالق است
دار و ندار سینه پرشور صادق است
باقر نمای تشنگی و نای زندگیست
اوج غم و عروج تولا و بندگیست
پرورده نیایش شبهای نافله
همبازی سه ساله همپای قافله
یادآور حماسه عباس در نبرد
تیرش جواب طعنه شد و قلب فتنه سرد
شرحی برای درک معانی فاطمه
راهی به سوی رب و مبانی زمزمه
حُبّش کلید برتری محشری ماست
نامش زمینه نفس حیدری ماست
ای شاهد شهادت گلهای آفتاب
اشک دو چشم کودکیات مات مشک آب
یادت نمیرود سفر پای نیزهها
دیدار قتلگاه و وداع با جنازهها
برگ گل و فشار غل و طعنه و عذاب
بزم می و جفای نی و مجلس شراب
تو روضههای آه رباب و سکینهای
یک کربلا عذاب و عطش در مدینهای
آن روز شعله آمد و سوزاند خیمه گاه
امروز مانده قبر تو بیشمع و بارگاه
اصلا سقیفه آمده همواره لج کند
محتاج شیعه را به دعای فرج کند
آقا بیا که آمدنت آرزوی ماست
عمریست بغض دوری تو درگلوی ماست
حسین ایمانی
ماه رجب سلام که ماه محمدی
یـادآور شکـوه گلستـان احمـدی
آیینـهدار نــور خداونـد سرمـدی
از شـرق رحمتِ ازلـی باز سر زدی
ماه تـو نـور بـر دل اهلنظر دهد
میلاد چار حجت حق را خبر دهد
آغـاز مـاه تـو کـه به نام پیمبر است
میـلاد پنجمیـن ولـی اللهِ اکبـر است
کز چار بحـرِ نور، فروزنده گوهر است
نجلِ دو فاطمه، خَلفِ پاک حیدر است
بعد از علـی، محمد اول وجود اوست
ذکر ملک همه صلوات و درود اوست
ایـن باقـرالعلومِ خداونـد سرمـد است
این آفتاب حُسن خدا، وجه احمد است
مولای من محمّـدِ آل محمـد است
گیتی ز مقدمش همه خلد مخلد است
بـر خلـق سایـه کرمش مستدام باد
از شخص احمدش صلوات و سلام باد
جدش بوَد حسین و، حسن جد دیگرش
سجـاد بـاب و بنـت حسـن نیز مادرش
دانشوران دهر، همـه بنده درش
جاری ز لعـل لب همهجا در و گوهرش
بگذاشت پا به عالم هستی، سرم فداش
تنها نه جان و سر، پدر و مادرم فداش
در قدر و در مقام، حسین است این پسر
سر تـا قدم تمام، حسین است این پسر
در علم و در قیام، حسین است این پسر
آیینـــه امـام حسین است ایـن پسر
بستـان حکمـت ازلی در ضمیر اوست
دانش به هر کجا که نهد پا، سفیر اوست
گاهی به عرش زمزمه حکمتش به گوش
گاهی به باغ، بیل کشاورزیاش به دوش
گه بـا کلام داده بـه اهـل کمـال، نوش
اهل کلام یکسـره در محضـرش خموش
دریا ز چشمـه دهنش موج میزند
آیات وحی در سخنش موج میزند
ای اصـل دیـن ولای تـو یا باقرالعلوم
وی ذکر حـق ثنای تـو یا باقرالعلوم
وی عرش، خـاک پای تـو یا باقرالعلوم
جان جهان فدای تـو یا باقرالعلوم
مهر تو جان جان صلات و صیام من
پیوسته وقف تو، صلوات و سلام من
ای شیعـه را به مهر شما اقتدارها
مـاه رجب گرفته ز تو اعتبارها
خورشید بر درت یکی از جـاننثارها
گردنـد دور کوی تـو لیـل و نهارها
هر لحظه در بقیع تو صد کاروان دل است
هـر جا، روم مزار توام شمع محفل است
من کیستم که خاک سرای شما شوم؟
لب واکنم، قصیده سرای شما شوم
یـا مفتخـر بـه مدح و ثنای شما شوم
باشد که تـا گدای گدای شما شوم
لال است در ثنای تو مـولا زبان من
تو وصف خود بگوی ولی با زبان من
وقتـی عدو بـه حضرت تو گفت ناسزا
بـا حسـن خلـق و با گل لبخند از ابتدا
کردی به پاسخ از دل و از جان بر او دعا
ایـن اسـت قدر و منـزلت و عـزت شما
تنها نه اینکه نام تو از من ربوده دل
خلق محمّدیت ز دشمن ربـوده دل
ای بر تو از خدا و رسولش سـلامها
اهــل کــلام را ز کـلامت کـلامها
بیچـاره و ذلیـل مقـامت «هشام»ها
در پنجــه تـو از همه دلها زمامها
توحید زنده از نفس صبح و شام تو
اسلام فخر کرده به نطق «هشام» تو
تو خلـق را مطاعی و خلقت مطیع تو
برتــر ز اوج وهــم، مقــام رفیــع تـو
پیـران عقـل یکسـره طفـل رضیـع تـو
فـردوس گشتـه خـاکنشینِ بقیـع تـو
«میثم» اگر قصیـده سرای شما شده
مشمول بذل و لطف و عطای شما شده
غلامرضا سازگار
سرچشمه تمامی اندیشه های ناب
دانش پژوه مدرسه عشق بو تراب
اوصاف پاکتان چقدر بینهایت است!
یک خط ز مدحتان شده موضوع صد کتاب
شک کردهایم! اهل زمین باشی ای عزیز
ای جلوه جلال خدا در پس حجاب
امشب دوباره حضرت خورشید اهل بیت
از ماورای فاصلهها بر دلم بتاب
ما را دعا کنید همین لحظه از بهشت
آقا دعایتان همه دم هست مستجاب
این چهره سیاه مرا هم نگاه کن
شاید به یاد آوریم در صف حساب
من از پل صراط جزا با نگاهتان
مانند باد میگذرم تند و پر شتاب
ساعیترین مدرس آداب زندگی
شیوا سخن، مفسر آیات بندگی
قله نشین دانش و دین، ای طلایهدار
کاوشگر رموز سماوات کردگار
تیغ کلام نغز شما در مناظره
پِی کرده است مرکب دجال روزگار
هر کس که خواست پیش شما قد علم کند
گشته میان معرکه بحث تارومار
کوه بزرگ حادثه را بر زمین زدی
انگشت بر دهان شده این چرخ کج مدار
این چه تواضعیست امام فرشتهها!
داری به پای خویش دو نعلین وصله دار
آقا شما که واسطه فیض عالمید
حیف است ماندهاید در این شهر بی بهار
ای کاش سمت کشور ما هم می آمدی
پس لااقل به خانه قلبم قدم گذار
ای خضر مست میکده چشمه حیات
من تشنهام شبیه خودت تشنه فرات
آموزگار مبحث جغرافیای دین
استاد فقه و خارج دانش سرای دین
دار و ندار زندگیات را تو ریختی
تا آخرین دقایق عمرت به پای دین
از ابتدای کودکیات خونجگر شدی
زخم زبان و طعنه شنیدی برای دین
با خشت خشت اشک نماز شب شما
مستحکم است تا به ابد پایههای دین
ای یادگار کرب و بلا، زیر کعب نی
سهمی عظیم داشتهای در بقای دین
دیدی سر بریده عباس را به نی
بر شانه کبود نهادی لوای دین
از نای زخم خوردهتان میرسد به گوش
در مجلس یزید، صدای رسای دین
با اشک و آه، شعله به آیینه میزدی
عمری به یاد کرببلا سینه میزدی
وحید قاسمی
دلم پر مىزند امشب براى حضرت باقر
که گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر
ندیده دیده گیتى به علم و دانش و تقوا
کسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر
ز بهر رفع حاجات و نیاز خویش گردیده
سلاطین جهان یکسر گداى حضرت باقر
زبان از وصف او الکن، قلم از مدح او عاجز
که جز حق کس نمىداند بهاى حضرت باقر
نزاید مادر گیتى ز بهر خدمت مردم
به جود و بخشش و لطف و سخاى حضرت باقر
به ذرات جهان یکسر بود او هادى و رهبر
که جان عالمى گردد فداى حضرت باقر
برو کسب فضیلت کن چو مردان خدا اى دل
ز بحر دانش بىمنتهاى حضرت باقر
اگر گردد شفیع ما بنزد خالق یکتا
بهر دردى شفا بخشد دعاى حضرت باقر
ژولیده نیشابوری
مهر تو خار نخلهایم را رطب کرد
ما را گدای اول ماه رجب کرد
آقای من مهر تو را واجب نوشتند
یعنی تو را بر غیر تو غالب نوشتند
سال هزار و سیصد و اندی گدایی است
روزی ماها از همین چندی گدایی است
من چهارده قرن دنبال شمایم
مال خودم هم نیستم مال شمایم
ماه رجب تا که به تو آغوش وا کرد
با آبرو شد، خویش را ماه خدا کرد
تو موسی دریا علم بیکرانی
تو آسمان در زمین، فوق زمانی
نام تو را همواره با مد مینویسم
تا مینویسم یا محمد مینویسم
ای گریه سجادههای نیمه شبها
اذن دخول اول ماه رجبها
ای سالها شهر خدا دنبال نورت
ای که برای مقدمت قبل از ظهورت
عرش الهی احترامش را فرستاد
پیغمبر اکرم سلامش را فرستاد
فرمود پیغمبر بزرگ عالمینم
آری حسین از من و من نیز از حسینم
آن کس که دارای تمام حسن من بود
آن کس حسن بود و حسن بود و حسن بود
حالا حسین و مجتبی وصلت گزیدند
با وصلت باهم محمد آفریدند
تو مادری داری که مثلش هیچ زن نیست
مانند او حتی در اولاد حسن نیست
او همره بابای تو کرب و بلائی ست
در عهد تو در منصب خیر النسائی ست
در هر زمان مشغول تبلیغ خدایی
با درد هم ترویج یاد هل اتایی
شب میکنی تا سیدی مولا بگویی
تب میکنی تا ذکر یا زهرا بگویی
آنچه که زهرا مادرت دارد تو داری
روز قیامت هم تو صاحب اختیاری
تو مثل راس جد خود اعجاز کردی
بابی زحکمت بر نصاری باز کردی
قربان اعجاز تو ای فرزند زهرا
آخر مسلمان تو شد پیر نصارا
تو آبرو بخشی به ما ای آبرودار
حاجت روامان کن که هستیم آرزودار
نابودی وهابیت امید شیعه است
روز سقوط کفر تنها عید شیعه است
باید که بر این آرزوی خود بنازیم
بهر تو و اجداد تو مرقد بسازیم
همراه بابایت چهل سال و پس از آن
بودی به یاد گودی گودال گریان
تا زنده بودی آب دیدی گریه کردی
تا کودکی بیتاب دیدی گریه کردی
تو روضه خوان روضه ویرانه هستی
تو داغدار عمه دردانه هستی
تو علم خود را از همه گودال داری
تو تا ابد بر خیزران اشکال داری
جوادحیدری
امشب میان گریه و لبخند خود گمم
سرشار از طلوع بهار تبسمم
دریایم و طپیده به لبهام نبض موج
تا آسمان رسیده شعور تلاطمم
جارو به برج و باروی اندیشه میزنم
تا سائل مدایح معصوم پنجمم
من شاعر صداقت گلهای قاصدک
من جابر سلام رسولان مردمم
هر جا که باز پنجرهای شد کبوترم
هر جا که بسته است در مهر کژدمم
صدها ابوبصیر شود طفل مکتبم
دریای علم تو بچشاند اگر خمم
پیچیده در تلاوت معصوم نام تو
عطر گل محمدیت در تکلمم
بر خاکهای مرقد نورانی تو ساخت
گلدستهها و گنبد زرین تجسمم
امشب دوباره شوق مرا بال و پر بده
امشب که بین گریه و لبخند خود گمم
میثم مومننژاد
صحبت از عاشقی و عشق جگر میخواهد
دم زدن از لب معشوق شِکر میخواهد
بال در بال مَلِک دور مَلَک چرخ زدن
نظر حضرت حق، همّت پَر میخواهد
به هواخواهی از یار، علمدار شدن
سینهای همچو ابالفضل سپر میخواهد
آسمان موهبتی باز فرستاد زمین
صید این موهبت ای دوست هنر میخواهد
نیست معلوم حسن باز نوه خواسته است
یا دل حضرت سجاد پسر میخواهد
دامن فاطمهای باز قمربار شده
علی دوم زهراست، پسردار شده
پسری آمده همنام رسول دو سرا
احمد دوّمی از نسل علی و زهرا
آمده تا که به اسلام اصالت بدهد
آمده تا که بود پرچم دین پابرجا
خاک میخورد علوم نبوی روی زمین
آمده تا که تکانی بدهد دنیا را
کیست او، آنکه بفرمود نبی در وصفش
باقرالعلم نبییّن و به «اَیٍّ بقرا»
شیعه شد زنده به هر جمله قال الباقر
شیعه باقی است به ابقای کلام آقا
آمده روشنی چشم رسول ثقلین
نوه مشترک و وارث خون حَسَنین
امیر عظیمی