گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: حضرت فاطمه زهرا (س) دختر پیامبر اسلام (ص) و حضرت خدیجه (س) و همسر امام علی (ع) هستند.
پیامبر اکرم(ص) نام ایشان را فاطمه گذاشتند. کلمه فاطمه اسم فاعل است که از مصدر «ف ط م» گرفته شده؛ فطم در زبان عربی به معنی بریدن، قطع کردن و جدا شدن آمده است. در مورد علت این نامگذاری در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: (إنّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطمَ ابْنَتِی فاطِمَة وَوُلدَها وَمَنْ أَحَبًّهُمْ مِنَ النّارِ فَلِذلِکَ سُمّیَتْ فاطِمَة: خداوند دخترم فاطمه و فرزندانش و هر کس که آنها را دوست داشته باشد را از آتش دوزخ جدا کرده است به این دلیل او فاطمه نامیده شده است). امالمحسن، حانیه و الحرة، حصان، عذرا، منصوره، نوریه، زهرا، صدیقه، طاهره، راضیه، مرضیه، مبارکه، بتول، سیدهنساالعالمین و امابیها از القاب ایشان محسوب میشوند.
مطابق با آنچه به تفصیل در منابع شیعه نقل شده، دستگاه خلافت پس از بیعت گرفتن از مردم به روشهای گوناگون، متوجه امام علی (ع) شدند تا به هر نحوی از آن حضرت بیعت بگیرند. آنها به زور وارد خانه حضرت فاطمه (س) شده و حضرت را به شدت مضروب میکنند، حضرت فاطمه (س) بر اثر ضربه وارده پس از چند روز از این واقعه، به شهادت رسیدند. پیکر دختر پیامبر (ص) به سفارش خودشان شبانه و مخفیانه دفن شدند.
درباره روز شهادت حضرت زهرا (س) در میان کتابهای تاریخی چند نظر وجود دارد. بعضی از مورخان این زمان را چهل روز و افرادی این مدت را ۶ ماه بعد از وفات پیامبر (ص) ذکر کردهاند. همچنین در روایاتی که از ائمه اطهار (ع) به ما رسیده است، دو تاریخ ذکر شده که بسیاری از علما شیعه تاریخ ۹۵ روز بعد از رحلت پیامبر (ص) را معتبرتر میدانند.
ایام فاطمیه روزهایی است که شیعیان به مناسبت شهادت حضرت فاطمه (س) عزاداری میکنند. در ایران دو روز (۱۳ جمادیالاولی و ۳ جمادیالثانی)، روزهای احتمالی شهادت حضرت زهرا (س) دانسته میشود.
حضرت فاطمه زهرا (س) تنها زن معصوم اسلام هستند که آیه قرآن درباره ایشان و اهل بیت علیهالسلام نازل شده است: (انما یرید الله الیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا در معصوم بودن او همین بس که خداوند بواسطه خشم او خشمگین و به واسطه رضاى او راضى مىشود.)
برکاتی که از حضرت فاطمه زهرا (س) به ما رسیده از جمله تسبیح معروف ایشان است که احادیث در فضیلت آن بسیار است. خواندن ۳۴ مرتبه اللّهُ اَکبَرُ، ۳۳ مرتبه اَلْحمدُللّه و ۳۳ مرتبه سُبْحانَ اللّه پس از هر نماز. سوره کوثر، آیه تطهیر، آیه مودت و آیه اطعام و احادیثی چون حدیث بضعه، در شان و فضیلت حضرت فاطمه (س) نازل و نقل شدهاند.
کتابهای بیشماری با محوریت زندگی و ابعاد شخصیت حضرت فاطمهزهرا (س) نوشته شده است. برخی از این آثار بارها تجدید چاپ و به زبانهای مختلفی همچون عربی، اردو، ترکی آذری، ترکی استانبولی، سندی، انگلیسی و روسی ترجمه شدند. عناوین برخی از این کتابها:
۱-«تحلیل سیره فاطمهالزهرا(س)» علی اکبرزاده
۲-«فاطمه از نگاه علی سلام الله علیهما» محمد محمدیان
۳-«فاطمه فاطمه است» علی شریعتی
۴-«زندگانی صدیقهکبری حضرت فاطمهزهرا(س)» عبدالحسین دستغیب
۵-«زندگانی فاطمهالزهرا(س)» ناصر مکارم شیرازی
۶-«فاطمهزهرا (ع): مام پدر» فاضل حسینیمیلانی با ترجمه منیژه زیبایی
۷-«زندگانی فاطمه الزهرا» حسین عمادزاده
۸-«زندگانی حضرت زهرا (ع)» باقر شریفقرشی با ترجه محمدرضا مهری
۹-«چشمه در بستر» سیدمسعود آقایی
۱۰-«دانشنامهای کوچک از احادیث کمتر شنیده شده حضرت صدیقه کبری» محمد دشتی
۱۱-«حوادث فاطمیه: سیر حوادث شهادت حضرت فاطمه (س)» مهدی خدامیانآرانی
۱۲-«فاطمه نگین جهان و جنان» محمدرضا رمزیاوحدی
۱۳-«تحلیل سیره فاطمهالزهرا(س)» علی اکبرزاده
۱۴-«پرتوی از فضایل فاطمهزهرا در کلام معصومین(علیهم صلوات الله)» علی محمدنژاد
۱۵-«زندگانی حضرت فاطمه الزهرا(س) و دختران آن حضرت» سیدهاشم رسولیمحلاتی
۱۶-«آتش به خانه وحی» سیدمحمد حسین سجاد
۱۷-«زندگانی فاطمهزهرا» سیدجعفر شهیدی
۱۸-«کشتی پهلو گرفته» سیدمهدی شجاعی
۱۹-«فاطمه (ع) اسوه بشر» عبدالله جوادیآملی
۲۰-«زندگانی فاطمهالزهرا(س)» ناصر مکارمشیرازی
۲۱-«اسرار فدک» محمدباقر انصاری و سیدحسین رجایی
۲۲-«زندگانی حـضرت فـاطمه زهرا (س)» عباس قدیانی
۲۳-«زندگانی صدیقهکبری حضرت فاطمه زهرا (س)» سـیدمـحمدتقی مدرسی
۲۴-«فاطمه (س) در آیینه کتاب» اسماعیل انصاری زنجانیخوئینی
۲۵-«فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر» احمد رحمانیهمدانی و حسن افتخارزادهسبزواری
۲۶-«فاطمهالزهرا از ولادت تا شهادت» مولف سیدمحمد کاظم قزوینی با ترجمه علی کرمی
۲۷-«زندگانی فاطمه الزهرا» حسین عمادزاده
۲۸-«صدیقه شهیده» سیدعبدالرزاق موسویمقرم
۲۹-«نهج الحیات(فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س)» احمد دشتی
۳۰-«سیصد و شصت داستان از فضایل، مصائب و کرامات حضرت فاطمه(س)» عباس عزیزی
اشعاری توسط شاعران آیینی در رثای شهادت حضرت فاطمه (س) سروده شده است؛ چند نمونه شعر:
میگفت یا علی بکن از خود بِحِل مرا
گفت ای عزیز جان مکن از خود خجل مرا
گفتا مرا به گِل کن و آبی ز دیده پاش
گفتا چه کار بی تو به این آب و گل مرا؟
گفتا مرا ز دل مبر و یاد کن مرا
گفتا بلی، اگر نرود با تو دل مرا
گفتش بدی که دیدهای، از لطف درگذر
گفت ای خوشی ندیده تو خود کن بِحِل مرا
گفتش که مهر مگسل ازین کودکان من
گفت ار گذارد این اَلمِ جان گسل مرا
این گفت و جستجوی حسین و حسن نمود
آغوش از دو گل، چمن یاسمن نمود
وصال شیرازی
باغ از یک سو در آتش، خرمن گل یک طرف
غنچه نشکفته یک سو، دامن گل یک طرف
شعله در باغ ولایت سرکشیها کرد و سوخت
غنچه را پیراهن از یک سو، تن گل یک طرف
ای دریغا در میان شعلههای کینه سوخت
غنچه را تن یک طرف، پیراهن گُل یک طرف
بلبل پر بسته را از باغ بیرون می برند
خس ز یک سو، خار یک سو، دشمن گل یک طرف
میزند این تازیانه، میزند آن با غلاف
قنفذ از یک سو، مغیره، دشمن گل، یک طرف
یک طرف، بی شرمیِ آتش بیارِ معرکه
ماجرای تلخ سیلی خوردن گُل، یک طرف
یک طرف، بر روی نازک تر زِ گل سیلی زدن
دیدن بر روی خاک افتادنِ گل، یک طرف
یک طرف گستاخی گلچین و ظلم خار و خَس
سوختن از بعد پرپر کردن گل، یک طرف
عاقبت دست خدا را این مِحَن از پا فکند
کشتن گل یک طرف، سوزاندن گل یک طرف
طاقت از دست تماشا برد در آن گیر و دار
شعله از یک سو، به خون غلطیدن گل یک طرف
در میان دودها و شعله ها پیچیده بود
ناله بلبل ز یک سو، شیون گل یک طرف
محمدعلی مجاهدی
گُلی که جنتی از یاس و شاپرک دارد
چه احتیاج به آبادی فدک دارد؟
فدک نشانه حقی ست گرم و بُغض آلود
ز بغض چاه بپرسد هر آنکه شک دارد
چگونه میشود از عشق خاندانی گفت
که نخل عصمتشان ریشه در فلک دارد
اگرچه سوخته درهای خانه دلشان
اگرچه گوشه دیوارشان ترک دارد
همیشه دست دعاشان برای غیر، بلند
همیشه سفره احسانشان نمک دارد
بگو چگونه سُراید بشر ز بانویی
که با خدای خودش راز مشترک دارد؟
به باغبانی چشم ات همیشه محتاجم
که بی عنایتتان سیب شعر، لک دارد
عباس احمدی
تفسیر او به دست قلم نا مُیسَّر است
در شان او غزل ننویسیم؛ بهتر است
شان نزول یک پری از آسمان به خاک
دامان مادری ست که درشان کوثر است
هر مصرعم لبی ست که لبخند میزند
این بیت من شبیه لبان پیمبر است
روح نبی ست؟ اُمِّ أبی؟ یا گُلِ علی؟
من هر کجا که می رسم او جای دیگر است
از عرش تا به فرش، ملائک خمار او
ذکرش سبو سبو، مِیِ اللهُ اکبر است
او فاطمه ست معنی این نام را هنوز
از هر زبان که می شنوم نا مُکرَّر است
از زخم او اگر بنویسی قلم؛ بِدان
نام ات از این به بعد قلم نیست؛ خنجر است
ننویس فتنه پشت دری شعله می کشد
در کوچه شر به پا شده؛ در خانه محشر است
در کوچه بوی آتش و در خانه عطر گل
مرز بهشت و دوزخ از آن روز این در است
با پهلوی شکسته هم از کوه، کوهتر
با قامت خمیده هم از آسمان سر است
لبخند میزند که بخندند بچهها
مادر اگر که جان بدهد؛ باز مادر است
مولا هنوز اول بی هم نفس شدن
بانو در انتظار نََفَس های آخر است
مهدی مردانی
هم برای من به انصار و مهاجر رو زدی
هم صبوری کردی و در خانهام سوسو زدی
چند ماهی درد پهلو را تحمل کردهای
خواستی برخیزی از جا تکیه بر زانو زدی
رو به بهبودیست حالت یا برای دلخوشی
بسترت را جمع کردی خانه را جارو زدی
اینقدر زحمت به خود دادی برای مرتضی
کودکان را با چه حالی شانه بر گیسو زدی
یک کلام از درد خود با من نگفتی هیچ وقت
مخفی از چشمان حیدر دست بر پهلو زدی
گر چه این همسایهها از پشت خنجر میزنند
با دعایت زخم آنها را سحر دارو زدی
از تمام غصهها این غم علی را میکشد
تو برای من به انصار و مهاجر رو زدی
محسن صرامی
من ریزه خور خوان جهانگستر تو
عاشق شدهام به زیر بال و پر تو
سرمایه من در این دوعالم این است
تو مادر ساداتی و من، دختر تو
رو گرفتی از من و درد نهانی داشتی
بشکند دستی کزو بر رخ نشانی داشتی
ماجرای کوچه را با من نمیگوید حسن
من نمیدانم چرا قد کمانی داشتی
جان حیدر، گریههای هایهایم را ببخش
تازه فهمیدم شکسته-استخوانی داشتی
میخ در، دیوار، آتش، ضربه سیلی، لگد
یاس هجده ساله پشت در چه جانی داشتی؟
تا نیفتد شعله در جان ولایت، سوختی
ایستادی روی پایت تا توانی داشتی
تو دعاشان کردی و کاری نکردن، ای دریغ
من بمیرم... تو عجب همسایگانی داشتی
نفیسهسادات موسوی
یک روز از زندگی حضرت زهرا (س)
برخیز و روشن کن چراغ آسمان را
بیدار کن با مهربانی باغبان را
آهسته گلهای وجودت را صدا کن
از خواب نازک لالههایت را جدا کن
آنگاه مهر مادری ات را نشان ده
گهواره گلپونه خود را تکان ده
حالا ولی ای مادر گلهای پرپر
از گوشه خانه کمی گندم بیاور
دل را به صاحبخانه دلدار بسپار
از چاه دلتنگی کمی هم آب بردار
یکبار دیگر همتی کن از دل و جان
دستاس را با پاره های دل بچرخان
وقتی تنور عاشقی دارد زبانه
نانی مهیا کن برای اهل خانه
عالم به قربان تو و کاشانه تو
پایان ندارد کارهای خانه تو
همراه کن با خود یکی از یارها را
تقسیم کن با «فضه» حجم کارها را
بانوی صبر و سادگی و استقامت
پل بستهای بین نبوت تا امامت
هرگز نکردی شکوهای از درد بازو
هرگز نگفتی با علی از زخم پهلو
در سینه خود شوق بی مانند داری
از در که می آید علی (ع) لبخند داری
ای مخزن الاسرار! ای آیینه راز
کم کم بیا آن سفره دل را بیانداز
بر سفره ی مهرت برای شام حیدر
نان و نمک را با کمی خرما بیاور
اینک صدای در میآید؛ از دل و جان
تقسیم کن افطار خود را با گدایان
ای آنکه اشکت چون اناری دانه دانه
شرح دعایت از کران تا بیکرانه
هر چند خسته ، نیمههای شب بپا خیز
در جان هستی شورشی دیگر برانگیز
پروردگار آسمانها را صدا کن
آهسته آهسته به زیر لب دعا کن
گلهای خودرو، تشنه و بی ادعایند
همسایهها محتاج دستان دعایند
غرق تلاطم مثل امواجند مردم
قدری دعا کن سخت محتاجند مردم
عبدالرحیم سعیدیراد