گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: کتاب «این شقایق را نگاهی سرد پرپر میکند» دربردارنده اشعار ایرج شریفی و منتخبی از شعرهای شاعران بزرگ کهن و معاصر ایران است که با نقد، بررسی و تدوین فیض شریفی بهتازگی توسط انتشارات حس هفتم منتشر شده است.
فیض شریفی درباره این کتاب به هنرآنلاین گفت: ایرج شریفی برادرم، متولد سال ۱۳۲۸ بود و در سال ۱۳۹۸ از دنیا رفت. او از دوران جوانی شعر میگفت. شعرهایش در زمان دانشآموزی و دانشجویی، تم تغزلی، سیاسی و اجتماعی داشت. ایرج خیلی شعر را جدی نمیگرفت و هیچوقت در فکر این نبود که آثارش را به چاپ برساند. اما من مقطعی که در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران درس میخواندم، یکی از اشعار او را در مجله «فلق» سال ۱۳۵۵ چاپ کردم: (ما در این جا سوگوار غروب خورشیدیم/ ما در این جا/ سخت گریانیم/ سخت نومیدیم/ چشمها را به رویت نوری/ در شب دیجور/ فراخواندیم/ آه دیدیم/ آه دیدیم/ برق چشمانی که میآیند/ ندانستیم/ چشمها چشمان گرگان است) ایرج این شعر را در هجده سالگی سروده بود. او هرچه میگفت جمع میکردم.
او با این توضیح که ایرج شریفی، بهخاطر اشتغال پراسترس و پردردسر در پستهای مهم و حساس پتروشیمی، گاز و نفت، مدتی از سرودن شعر دست کشید، ادامهداد: اگر وقت خوشی دست میداد، دیوانی در دست میگرفت و میخواند و چکیده مطالب آن دیوان شعر را بر دفتر مینوشت. به ریاست در ردههای بالای کشوری علاقهمند نبود و وارد احزاب و جریانهای سیاسی موجود نمیشد. اگر ریاست چندین و چند کارخانه را در بهبهان یا ماهشهر و مناطق دیگر بهعهده داشت بهخاطر اشل و رتبه بالای مدیریتی بود. ایرج زیاد شاهنامه میخواند و شخصیتهای این کتاب را به خوبی تعقیب میکرد. میگفت: «از کیخسرو، ایرج، سیاوش و فرود خوشم میآید». او دفتر قطوری از شعرهای تعلیمی شاهنامه را نوشته بود.
شریفی با بیان این که ایرج در زمینه امور علمی مدرن و بهروز بود، افزود: همچنین در زمینه امور مذهبی و فرهنگی توانسته بود، اندیشه و فرهنگ شعری فردوسی، عطار، مولوی، سعدی و حافظ را با هم آغشته و هماهنگ و مطابق آن اندیشهها و آرمانها زندگی کند. ایرج چند دفتر درباره پتروشیمی، گیاهان دارویی و هشت دفتر در زمینه شعر و علوم انسانی فراهم کرده بود. او در زمانی که بیمار بود و احساس میکرد فرصت بیشتری برای زندگی نمانده است، از من خواست که این کارها را مجموعه کنم و به چاپ برسانم. ایرج دفتر جلد قرمزی داشت که ماحصل شعرها و مطالب خود را در آن نوشته بود. آن دفتر بهخاطر سفرهای زیادی که داشت همراهش بود و بر آن چیزی علاوه میکرد. اما دفتر گم شد و مجبور شدم هشت دفتر دیگر را که تعدادی شعر از خودش داشت و تعدادی مطلب از شاعران و نویسندگان ایران و جهان در آن بود، بهگزین کنم و درکتاب به نام «این شقایق را نگاهی سرد پرپر میکند» بگنجانم .
او با این توضیح که ایرج شریفی عادت نداشت که کسی را پند دهد، اظهارداشت: او عملا با حرکات، سکنات و اخلاق انسانی خود به دیگران پند میداد و این شعرها و این مطالب را بهخاطر آن مینوشت که شاید یک روز چراغ راه آیندگان و فرزندان سببی و نسبی او شوند. ایرج در دوران بازنشستگی بسیار با من مشورت و صحبت میکرد و همواره میگفت: «اگر میخوابم و استراحت میکنم بهخاطر آن است که بتوانم کار کنم و بنویسم». او حدود هفتاد سال زیست و کار کرد، درس داد و شاگردان بسیاری پروراند که هنوز از خصایل و سجایای اخلاقی و انسانی او سخن میگویند. به پاس خدمات انسانی ایرج، کتاب «این شقایق را نگاهی سرد پرپر میکند» را در مورد اشعار، اخلاق و افکارش نوشتم.