گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: رمان «توقف ناگهانی در ایستگاه جمجمه» نوشته مریم صرافین، اوایل امسال از سوی نشر روزگار منتشر شد و در مدت کوتاهی به چاپ دوم رسید. شخصیت اصلی کتاب، رسکاپ بیمی نام دارد. او مهندس صنایع است، در شهر دیگری درس خوانده و حالا میخواهد به شهر مادریاش بازگردد. کار جدیدی پیدا کند، با دختر جدیدی ملاقات داشته باشد و باقی عمر را در شهر مادری بگذراند. او به همراه سایر مسافران، سوار قطاری به مقصد شابیان هور میشوند. اما هیچ کدام از آنها، تصوری از آینده ترسناک و قریبالوقوع خود ندارند. سرعت قطار در میانه راه رفته رفته کم و در نهایت، در ایستگاه جمجمه متوقف میشود. اعضای شرکت جمجمه به سرکردگی کبال، وارد قطار میشوند و چیزی را به رگهای مسافران تزریق میکنند. در نهایت، همه به خواب میروند و با احساسات ضدونقیض جدیدی از خواب بیدار میشوند. از آن لحظه به بعد آینده و مسیر زندگی هر کدام از آنها بهنحوی عوض میشود. اما چرا هیچ کس از آن حادثه چیزی نمیگویند؟ چه کسی پشت جنایتهای شرکت جمجمه است؟ و آنها تا کجا میتوانند پیش بروند؟ «توقف ناگهانی در ایستگاه جمجمه» ابتدا شما را به نیستی میبرد و سپس قدم به قدم دنیای جدیدی را خلق میکند. بهفضای جدیدی پرتاب میشوید و خیلی زود شخصیتها و فضای داستان، واقعیترین حقیقت زندگی شما را تشکیل میدهند. جایی که احساسات و عواطف انسانی به اوج خود میرسند و تکنولوژی بیداد میکند. رسکاپ بیمی یکی از قربانیان حادثه قطار میشود و بیآنکه چیزی بهخاطر بیاورد، میان روزهای عمرش سرگردان میشود. اما آیا این پایان راه رسکاپ است؟ البته که نیست. با مریم صرافین نویسنده این رمان که نخستین اثرش با اسقبال خوبی روبهرو شده است گفتوگویی داشتیم.
خانم صرافین کمی از خودتان بگویید و اینکه ایده نگارش این رمان علمی و تخیلی که البته در بخشهایی سیاسی و اجتماعی نیز هست از کجا شکل گرفت؟
در دانشگاه کامپیوتر خواندهام و سالها بهعنوان برنامهنویس کامپیوتر فعالیت داشتهام. اما تا جایی که بهخاطر میآورم، خواندن رمان و نوشتن داستان کوتاه همیشه بخشی از فعالیتهای محبوب و مورد علاقه من بوده است. اوایل سال ۹۸ چند داستان کوتاه نوشتم که مورد استقبال ناشر قرار گرفت. اما برای اینکه بتوانم آنها را به چاپ برسانم باید تعداد آنها را بیشتر میکردم. تا این که شیوع ویروس کرونا باعث تغییر سبک زندگیام شد و باید زمان بیشتری در خانه میماندم. در آن ایام بیشتر کتاب میخواندم و ظاهرا ذهنم در حال پرورش ایده اولیه داستان بود. تا اینکه شبی زمان مطالعه، به این موضوع فکر کردم اگر روزی تکنولوژی به جایی برسد که بتوانیم به انسانها احساس و عواطف تزریق کنیم یا از آنها احساسات را بگیریم چه اتفاقی میافتد؟ سعی کردم این ایده خام را در ذهنم پرورش بدهم و بتوانم از زوایای مختلف آن را بررسی کنم. در نهایت پشت کامپیوتر نشستم و هر آنچه در ذهن بود را نوشتم. حدود دو ساعت بعد، فصل اول کتاب «توقف ناگهانی در ایستگاه جمجمه» شکل گرفت.
اگر در رشته کامپیوتر تحصیل نکرده بودید و حرفه شما برنامهنویسی نبود رمان «توقف ناگهانی در ایستگاه جمجمه» شکل نمیگرفت؟
بخشهایی از این کتاب، به لطف رشته دانشگاهی و تجربه کاریام شکل گرفت و بخشهایی نیز به لطف علاقه فراوانم به ادبیات و سالها خواندن و نوشتن.
چه تعمدی برای خلق یک سرزمین خیالی داشتید؟
وقتی ایده در ذهنم شکل گرفت تصمیم گرفتم سرزمین جدیدی را خلق کنم که تا حالا درباره آن نشنیدهایم. کلمه به کلمه آن را ساختم. از اسم هیچ کشوری در رمان استفاده نکردم و به زمان خاصی نیز اشاره ندارم. در این سرزمین علم و تکنولوژی و احساسات انسانی با هم ادغام شدهاند. اسامی شخصیتها نیز کاملا ساختگی هستند.
خانم صرافین با توجه به این که رمان «توقف ناگهانی در ایستگاه جمجمه» نخستین اثر شما است. برای پیدا کردن ناشر دچار مشکل نبودید؟
حداقل با ۱۴ ناشر تماس گرفتم. حتی حاضر نبودند کتاب را بخوانند و از سرانه پایین مطالعه در کشور و قیمت بالای کاغذ و ریسک چاپ کتاب از نویسندهای گمنام میگفتند. اصرار داشتم ۵۰ صفحه از کتاب را بخوانند بعد بگویند چاپ نمیکنیم ولی جواب همه آنها منفی بود. تا این که مدیر نشر روزگار داستان را خواند و رمان در پروسه چاپ قرار گرفت. بدون هیچ تبلیغاتی کتاب به چاپ دوم رسید و بازخورد خوبی از خوانندگان گرفتم. کتاب علاوهبر نسخه چاپی، در اپلیکیشنهای کتابخوان مانند «طاقچه» و «کتابراه» نیز با استقبال خوبی روبهرو شد و بازخورد خوبی داشت.
خودتان دلیل استقبال از این رمان را در چه میدانید؟
سئوال جالبی پرسیدند. فکر میکنم یکی از دلایل استقبال از این رمان، تنوع شخصیت و شخصیتپردازی ظریفی است که برای هر کدام از آها به کار بردهام. طبق بازخوردی که از خوانندگان گرفتم، هر فردی با یکی از شخصیتهای کتاب همزادپنداری داشته است و شخصیت مورد علاقه مخاطبان با یکدیگر متفاوت بوده است. جالب این جاست که شخصیت مورد علاقه بسیاری از خوانندگان، از اعضای شرکت جمجمه و یا بهاصطلاح از آدم بدهای داستان بود. آدمها مجموعهای عواطف و احساسات متفاوت هستند و این یکی از دلایل جذابیت و تفکیک آدمها از یکدیگر است. به تصویر کشیدن آدمهای صرفا سیاه و یا تماما سفید، رمان را غیرقابل باور میکند و به شخصیتهای داستانی حالتی باورناپذیر میدهد. در این رمان سعی کردم، آدمها را با مجموعهای از احساسات به تصویر بکشم، آدمهایی که شاید بتوانیم مشابه آنها را در دنیای پیرامون خود ببینیم و کمی بیشتر آنها را لمس کنیم.
خانم صرافین آیا بعد از رمان «توقف ناگهانی در ایستگاه جمجمه»، نوشتن اثر جدیدی را شروع کردهاید؟
بله. حدودا از مرداد ماه امسال، نگارش رمان تازهای را شروع کردهام. از خلق سرزمینهای جدید و شخصیتهای تازه بسیار لذت میبرم. بهطوری که زمانی که مشغول نوشتن داستان میشوم، احساس میکنم به سفری تازه و هیجانانگیز رفتهام. شخصیتها را بهوضوح کنارم احساس و بوی بارانی را که در سرزمین داستانیام میبارد، حس میکنم. در واقع میتوانم اعتراف کنم از نظرم کاری لذتبخش تر از نوشتن نیست. من در میان تک تک کلمات داستانم، خلق میشوم و بخشهای ناشناختهای از وجودم را کشف میکنم.