گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: خواجه شمسالدین محمد شیرازی متخلص به «حافظ»، غزلسرای بزرگ، شعر و ادب پارسی است. او حدود سال ۷۲۶ هجری قمری در شیراز متولد شد. علوم و فنون را در محفل درس استادان زمان فراگرفت و در علوم ادبی عصر پایهای رفیع یافت. خاصه در علوم فقهی و الهی تامل بسیار کرد و قرآن را با چهارده روایت مختلف از بر داشت. گوته شاعر و سخنور مشهور آلمانی دیوان شرقی خود را به نام او و با کسب الهام از افکار حافظ تدوین کرد. دیوان اشعار حافظ شامل غزلیات، چند قصیده، چند مثنوی، قطعات و رباعیات است. او در سال ۷۹۲ هجری قمری در شیراز درگذشت. در تقویم رسمی ۲۰ مهرماه «روز بزرگداشت حافظ» نام گرفته است. به این مناسبت با سعید بیابانکی شاعر و کارشناس ترانه، گفتوگویی داشتیم.
بیابانکی جایگاه حافظ در شعر فارسی را دست نیافتنی توصیف کرد و به هنرآنلاین گفت: از قرن هشتم زمان زندگی حافظ تا به امروز نزدیک به ۶۰۰ سال میگذرد اما جایگاه این شاعر همچنان محفوظ مانده و شاعری نتوانسته است به این جایگاه نزدیک شود چه برسد به این که از او عبور کند. بسیاری از شاعران از شگردهای موفقیت حافظ مثل کلام بهره بردهاند اما هرگز کسی نتوانسته حافظ شود. بهنظرم حافظ در مقطعی از تاریخ قرار گرفته است که از ادبیات و شعر پیش از خودش تاثیر پذیرفته و بر ادبیات و شعر پس از خودش تاثیر گذاشته است و فکر میکنم در طول تاریخ فقط حافظ چنین جایگاهی دارد.
او با این توضیح که دیوان حافظ در قیاس با دیوان شاعران پیش و بعد از او کم حجم و در اصطلاح (لاغر) است، ادامهداد: حدود ۵۰۰ غزل که در مقایسه با دیوان شاعران دیگر بسیار کم محسوب میشود و کتاب کوچکی به حساب میآید. کوچک بودن دیوان نشان دهنده آن است که یا شاعر گزیدهگویی بوده و کم شعر میسروده یا زیادهگو بوده ولی آثار متوسط و ضعیف خود را جایی بروز نداده و برای کسی نخوانده به همین علت در حافظه تاریخ نیز نمانده است. البته این تیزهوشی و زیرکی حافظ است که یک دیوان شستهرفته به تاریخ عرضه کرده است.
بیابانکی دیوان حافظ را کتاب زندگی دانست و افزود: حافظ ۶۰۰ سال است که حیات ندارد ولی هنوز زنده است و زندگی و امید میبخشد. وقتی مایوس هستیم به دیوان حافظ پناه میبریم. چه بسا با خواندن یک مصرع همچون (رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند)، گروهی از انسانها به زندگی امیدوار شوند. بهویژه در این یکی دو سال اخیر که همه نسبت به زندگی، زیستن و آینده ناامید هستند. حتی وقتی بسیار شاد هستیم و میخواهیم این شورو شعف را با دیگران به اشتراک بگذاریم حافظ در انتقال آن به ما کمک میکند.
او با این توضیح که بهنوعی حافظ آیینه زمان است، تصریحکرد: او زمانه خودش را آیینگی کرده و انعکاس، تلالو و تشعشات این آیینگی همچنان به ما میرسد. در حقیقت حافظ روی نقاطی دست گذاشته که مبتلابه جهانیان است. درسته که به فارسی شعر گفته ولی کلام او فراتر از فارسی است و کلامی جهانی محسوب میشود. بهقول حافظ: «فلک به مردم نادان دهد زمام مراد / تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس»، انگار روزگار ما است و انسانهای دارای فضل و کمال در جای جای جهان گوشه عزلت گرفتند و عزلت نشین شدهاند؛ انسانهای نادان، جاهل، کمسواد و کمعقل این جهان را مدیریت میکنند. کلام ابدی و ازلی که میتواند تا ابد بماند. حافظ ضد تزویر و ریا است برای همین همه دنیا به او مبتلا هستند نه فقط فارسیزبان.
بیابانکی با بیان این که باید حافظ را مصلح اجتماعی نامید، اظهارداشت: دیوان او یک جور حکمت عملی است. اگر کسی دیوان حافظ را بخواند و متوجه شود در زندگی خطا نمیکند؛ دچار بسیاری از ناملایمات، کجتابی و کجفهمیها نمیشود. بهنظرم کلام حافظ، کلام خدا است و چیز دیگری غیر از این نمیتواند باشد.
او همچنین درباره تفال زدن به دیوان حافظ، گفت: برای بسیاری از تصمیمات به دیوان حافظ تفال میزنم. از جوانی با این شاعر مانوس بودم و افراد زیادی برای تفال زدن به من مراجعه کردهاند و اتفاقات عجیبی هم افتاده است. در مورد یکی از این تفال زدنها بگویم که به سالهای جنگ برمیگردد. تازه دانشجو شده بودم. یک مادری در همسایگی ما زندگی میکرد که فرزندش در جنگ مفقود شده بود و هیچ خبری از او نداشتند. این مادر متاسفانه حدود ۵ سال این شرایط را تحمل کرد. مانند مادری که در فیلم «شیار ۱۴۳» دیدهایم. بارها شاهد بودم در خانه را نیمه باز میگذاشت به امید بازگشت پسرش و یا وقتی اسرا آزاد میشدند عکس فرزندش را به خانه آنها میبرد و میپرسید او را دیدهاند یا نه. دو سال قبل از این که اسرا آزاد شوند مرتب به خانه ما میآمد. گریه و دلتنگی میکرد. مادرم در یکی از دیدارها به او گفت سعید تازه شروع کرده به شعر گفتن میخواهی برایت فال بگیرد. گفت بله خیلی. به او گفتم نیت کن، فاتحه بخوان و صلوات بفرست. دیوان را که باز کردم شعر معروف «یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور» آمد. این مادر شروع کرد به گریه کردن و گفت یعنی میشود. گفتم حافظ «لسان الغیب» است. او با یک مصرع سالیان سال امیدوار شد.
بیابانکی اضافهکرد: یک روز صدای بلندی شنیدیم از سمت خانه این مادر. به کوچه دویدیم. متوجه شدیم پسر اسیر بوده و آزاد شده و از لبمرز با مادرش تماس گرفته است. مادرش با شنیدن صدای او از حال رفته بود. این پسر جزو آخرین افرادی بود که آزاد شد و اسمش در لیست صلیب سرخ هم نبود. بعدها به من گفت شما با آن یک مصرع مادر مرا امیدوار نگه داشته بودید. گفتم من کاری انجام ندادهام قدرت حافظ بود.
او با تاکید بر این که شعر یک رسانه پر زور و قدرتمند است، ادامهداد: اگر همه رسانههای جهان جمع میشدند نمیتوانستند این مادر را امیدوار کنند که آن یک مصرع کرد. کلام حافظ، کلام جادویی است و به گوشه گوشه خلوت انسانها راه پیدا کرده و این موضوع بسیار مهم است. این کلام جادویی به شخصیترین، خصوصیترین و محرمانهترین خلوت انسانها نفوذ کرده است. این قطعا تصادفی نیست که باقی شعرا این نفوذ را ندارند و فقط حافظ دارد.
بیابانکی با این توضیح که حافظ یک اعجوبه و نابغه تکرار نشدنی در طول تاریخ است، اظهارداشت: خدا را شکر در سرزمینی زندگی میکنیم که مردی چون حافظ دارد و چنین کلامی از او جوشیده است.
او با بیان این که حافظ تنها شاعری است که از ظرفیتهای زبان فارسی استفاده حداکثری کرده، افزود: کلمه و واژهها در شعر حافظ یک معنا نمیدهند بلکه معانی مختلفی دارند که نشان از توجه این شاعر است. بهعنوان مثال «چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم / که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش». کیش یک معنای مذهب و مسلک دارد. یکی از معنای آن هم تیردان است یعنی جای که در آن تیر قرار میدهند. کافر نیز دو معنا دارد معنای فردی که کفر میورزد و بهمعنای کسی که پنهان کننده است. حافظ میگوید از آن فردی میترسم که تیردانش پنهان است. واقعا هم باید از چنین کسی بیشتر بترسیم. این اشعار نشان دهنده آن است که این شاعر تسلط زیادی روی مفاهیم فارسی داشته است. حافظ از گنجینه لغاتی استفاده کرده که خودشان چند پهلو هستند. برای همین هر شخصی با خواندن شعر حافظ به آن معنای پی میبرد که خودش به آن نزدیک است.
بیابانکی تصریحکرد: حافظ بسیار بسیار هنرمندانه و حرفهای از موسیقی کلمات در راستای انتقال پیام و مفهوم بهره برده است. مانند «تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد / وجود نازکت آزرده گزند مباد». این بیت را که میخوانیم سه چهار بار زبان میلرزد چون حرف (ز) را تکرار میکنیم. در شعر حافظ این استفادههای هنرمندانه فراوان است و حافظشناسان اینها را استخراج کردهاند. علاقهمندان را به «مجموعه حافظ نامه» بهاالدین خرمشاهی ارجاع میدهم که شرح تعداد زیادی از این غزلها را دربرمیگیرد.