گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: ظاهر سارایی شاعر و منتقد در معرفی این کتاب نوشته است: «دومین مجموعه شعر کردی بابک دولتی شاعر نامآشنای کرمانشاه، با ترجمه فارسی مریم صفرزاده به همت انتشارات دیباچه کرمانشاه چاپ و منتشر شد.
این مجموعه «خان» نام دارد و تماما اشتمال دارد بر رباعیهای کردی شاعر. تا آنجا که حافظهام یاری میکند مجموعه شعر مستقلی در قالب رباعی در حوزه زبان کردی جنوبی (کردی رایج در ایلام و کرمانشاه و ...) پیش از این چاپ نشده است و از این حیث، فضل تقدم، در این باب به او تعلق میگیرد.
نیاز به یادآوری نیست که شعر کردی جنوبی در ایلام و کرمانشاه در سالهای اخیر رشد درخشانی داشته و شاعران این دو استان، آثار گرانسنگی عرضه داشتهاند و در این سیر، با گذر از سرودن به اوزان هجایی صرف، با بهرهگیری از اوزان عروضی متنوع و کشاندن فضا و زبان نو و متفاوت به شعر کردی جانی نوین بخشیده و خونی تازه در رگش دواندهاند. با اینهمه شاعران، کمتر متعرض رباعی کردی شدهاند و پیش از این البته رباعیهای کردی بسیار خوبی از حبیبالله بخشوده و زهرا عزیزی دیده بودیم و حبیب، شمار قابل توجهی رباعی کردی سروده که امید است شاهد چاپ وانتشار آنها باشیم.
رباعی فرصتی مغتنم و محدودی است برای بیان درکها و آنات ناب، که ورود به آن ایجاز و استادی و ژرفای فکری میطلبد. در این مجال مختصر تنها بهمعرفی کتاب بسنده کردهایم و آوردن سه رباعی از این مجموعه. بیشک این کتاب، مانند کتاب پیشین او یعنی «خهو» مرزهای زبان و بلاغت و زیباییشناسی شعر کردی جنوبی را جابجا کرده و بر بالندگی و غنای آن افزوده است. برای بابک دولتی، آروزی توفیق افزونتر داریم و چاپ این مجموعه را به او و جامعه ادبی ایلام و کرمانشاه تبریک میگوییم».
ئهی عشق! گوڵِ بێ رهنگ و بوو! هۊرد کهم
ههر دهف ک وههار تازه بوو، هۊرد کهم
قوو کردیه شوونِ میلکانم ، بهورهو
ئهی ئاگرِ ژێر خوڵهکوو، هۊرد کهم
آی عشق! گل بی رنگ و بو! در یاد منی؛
و هر بهار به خاطرت میآورم.
به باد دادی دودمانم را،
دوباره به من بازگرد!
آی آتش زیر خاکستر! یادت میکنم.
تا مهرگ تیهێ، لهوره زهمان وشکهو بوو
خودکار له بهینِ داستان وشکهو بوو
کهمکهم رمیهن، مِرِن، چمانێ نهۊنه
چاڵاوهیلێ ک ئاویان وشکهو بوو
درست لحظهای که مرگ از راه میرسد،
زمان، از حرکت میماند
و خودکار، خشک میشود در انتهای داستان.
چالابههایی که میخشکند
آهسته آهسته فرو میریزند و میمیرند
چنان که گویی هیچگاه نبودهاند.
وهو بانه کِڕێ وه حورمهتِ وا بیلِن
وهو خواره وه ژیرِ دارهگان سا بیلِن
ئیسه ک قهراره ئهکسِ تازهی بگرین
وهخته بڕهسێ، ئهڕا خهزان جا بیلن
آن بالا خطی برای باد خالی بگذارید!
این پایین، زیر درختها، برای سایه جا بگذارید!
حالا که عکس تازهای میگیرید،
او خودش را خواهد رساند؛
برای پاییز جای خالی بگذارید!