گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: در یادداشت ظاهر سارایی، شاعر و منتقد می‌خوانیم: «بابک دولتی را اهل شعر عمدتا با شعرهای فارسی‌اش می‌شناسند و این‌که متولد ۱۳۵۳ است و اهل کرمانشاه. اما بابک دولتی مجموعه غزلی به دو زبان فارسی و کردی چاپ کرده به نام «خه‌و» در ۱۳۰ صفحه و قطع رقعی که توسط انتشارات دیباچە  چاپ شده است. شعرهای کردی در بخش دوم کتاب به قلم مریم صفرزادە به فارسی ترجمه شده، تا خوانندە در صورت نیاز به آن مراجعه کند کما این‌که من در یکی دو مورد برای دریافت معنای بهتر بیت یا واژه به آن رجوع کردم. کردی‌نگاشت این مجموعە بر عهدە‌ محمدجواد جلیلیان بودە، کە جز در یک مورد یعنی آوردن علامت سکون به جای نقش‌نمای اضافه ایرادی در کارش نمی‌بینم.

گاه‌گاهی جسته گریخته شعرهایی به کردی از بابک دولتی در فضای مجازی منتشر می‌شد که این بیت از آن شعرها در ذهنم جا خوش کرده بود:

وریا خەفم، دورم گرن، ئەر هووشمەو نەو

بڕنەو کوڵێ هەڵگرتمە تا وەخت خوەێ باێ

(هوشیار خواهم خفت؛

ورنه محصورم می کنند.

برنوِ کوتاهی پنهان کرده‌ام

تا هنگامه‌اش فرا برسد.)

خوش‌بختانه کتاب «خه‌و» به دستم رسید و دیدم کتاب از آنچه می‌پنداشتم بسیار بهتر است و حیفم آمد که یادداشتی در مورد دریافت‌های خودم از این کتاب ننویسم و با علاقه‌مندان به شعر و ادبیات کردی در میان نگذارم.

طرح روی جلد، تصویر سایه‌روشن مردی است که دارد به درگاه جدیدی وارد می‌شود. این درگاه، درگاه شعر کردی است که بابک دولتی مدتی است از آستانه گذشته و در اندرونه‌ آن جای گرفته و بر نازبالشی تکیه زده است.

آنچه در نگاه نخست به ذهنم رسید عروضی بودن کل شعرهای این مجموعه بود و این‌که عروض طابق‌النعل‌بالنعل در آن رعایت شده و از تخفیف‌هایی که می‌شود در شعرهای عروضی کردی به خود داد، استفاده نکرده است، و دیگر این‌که، تنوع اوزان عروضی به کار رفته، گسترده است. شاعر طیفی از وزن‌های دشوار عروضی را به کار برده و به نظر نمی‌رسد برای استفاده‌ از این اوزان دچار رنج و تکلفی شده باشد. واقعیت این است که عروض، دانشی است که هر کس به قدر توانایی خود از آن بهره می‌گیرد و مخصوصا شاعران کردی‌گوی در استفاده از اوزان عروضی محتاطند و معمولا از شمار محدودی از اوزان که ریتم و ضرباهنگ روان‌تری دارند استفاده می‌کنند تا مخاطبان ناآشنا با آهنگ‌ اوزان عروضی را بهتر و سریع‌تر جذب کنند، و البته باید دانست الگوی هجایی کردی تا حد قابل توجهی با الگوی هجایی فارسی متفاوت است و این تفاوت اندکی دست شاعران کردی‌گوی را بسته‌ می‌دارد چنانکه گاهی شاعر کردی‌گوی ناگزیر است از قواعد رسمی و شناخته‌شده‌ عروض فارسی عدول کند که گفتم بابک دولتی تمام این قواعد را رعایت کرده و طیف وسیع‌تری از اوزان عروضی را به کار برده است که این کاری تازه است و تلاشی است برای جابجا کردن مرزهای موسیقیایی شعر کردی که باید مد نظر خواننده‌ کتاب و محققان و اهل فن باشد.

برای نمونه می‌توان به بیتی اشاره کرد که در مقدمه‌ بحث آوردم، وزن عروضی آن: مستفعلن، مستفعلن، مستفعلن، فع (مستفعلاتن) است. این وزن تا حد زیادی حتی در شعر فارسی نیز تازگی دارد و شاید بتوان گفت علی معلم با شعر معروف «این فصل را با من بخوان باقی فسانه‌ست» در مجموعه شعر رجعت سرخ ستاره معروف و معمول کرد.

بسامد این وزن در مجموعه‌ «خه‌و» چشمگیر است و غزل‌های موفقی را به این وزن سروده است.

از وزن‌های دیگری که دست کم من ندیده‌ام کسی از آن در شعر کردی استفاده کند، وزن «مفتعلن فاعلات مفتعلن فع» است که شعر معروف حافظ «دیو چو بیرون رود فرشته درآید» بر این وزن سروده شده است و ایضا شعر معروف سعدی در مدح پیامبر «ماه فروماند از جمال محمد/ سرو نباشد به اعتدال محمد». این وزن، از آن دست وزن‌هایی است که شاعران استاد معمولا به کار می‌برند و استفاده‌ از آن دلالت بر چیرگی سراینده بر اوزان دشوار شعر دارد.

بابک دولتی شمار چشمگیر دیگری از غزل‌هایش را در این وزن سروده است، و از آن جمله غزلی با این مطلع:

هاته جهان تا له خوەێ  هەواڵ بسێنێ

هۊر ئەزیزێ لە مانگ و ساڵ بسێنێ

(زاده شد

که خودش را سراغ بگیرد.

زاده شد

تا خاطرهای دلپذیر را

بستاند ازماه و سال)

به فهرست این تنوع عروضی باید بحر رمل و منسرح و بحور دیگر هم اضافه کرد که شاعر بی‌هیچ‌لغزشی و تکلفی از آن‌ها در شعر کردی بهره گرفته است.

شاعر مجموعه «خه‌و» تجربه‌ ارزشمند خود را در شعر فارسی به شعر کردی کشانده است. خشت‌ها و مصالح زبان شعری او همان مصالح زبان مردم و زبان معیار محاوره‌ کرمانشاه و ایلام و مناطق پیرامونی است و گرچه هرگاه لازم بوده دست به ترکیب‌سازی زده یا از ظرفیت‌های ذخایر زبانی استفاده کرده، اما خیلی نکوشیده به تصنع و تکلف کلمه‌ سازی کند، چرا که افراط در این امر، می‌تواند به ابهام و غرابت استعمال و طبعا دشواری در ارتباط با مخاطب منجر شود. کلمات این مجموعه در فضای جدیدی که شاعر خلق کرده، نقش طبیعی و شاعرانه‌ خود را دارند، و لذا کلماتی چون پەڵە، دڕگ وشک، ئەور، دێوڵ، چەوەزرکە، گلارە شەکەت، په‌ڕان و ... کهنه نمی‌نمایند و کسی نمی‌تواند ادعا کند کاربرد چنین واژگانی که عمدتا سنتی و روستایی و عشایری هستند باعث شده که شعر این مجموعه نیز روستایی و سنتی باشد و این نادرستی ادعای کسانی را می‌رساند که خیال می‌کنند برای مدرن‌سازی شعر کردی نباید از کلمات و ترکیبات روستایی و سنتی و عشیره‌ای بهره گرفت. غافل از این ظرافت که نوع بهره‌گیری از کلمه و نوع هم‌نشینی آن با کلمات و عبارات دیگر مهم است.

به عبارتی دیگر، می‌توان از کلمه هم در محور جانشینی استفاده کرد و هم در محور هم‌نشینی. محور جانشینی بیشتر به تشبیه و استعاره مصرحه ختم می‌شود که البته برای زیبایی‌آفرینی می‌باید از آن بهر‌ه‌ها گرفت کما این‌که بابک دولتی نیز در این مجموعه از امکانات محور جانشینی استفاده کرده است. اما محور هم‌نشینی کلام را به سوی استفاده از مجاز و کنایه سوق می‌دهد که به تازگی در گفتار، فضاسازی و تشخص سبکی می‌انجامد. در این بیت:

خوەم شەکەتم، ئێ پیاڵەمە شەکەت و ژار

 دێرمە دێر ئەێ هەوار مەۊ نیەڕەسێدن

(من خسته‌ام،

و پیمانه‌ام تشنه و زار.

بیقرارم، فریاد!

بیقرارم بسیار

و انگورها نمی‌رسند.)

 شه‌که‌تی (خستگی) را به پیاله نسبت می‌دهد که همان استعاره‌ بالکنایه یا جان‌بخشی به اشیا است و در مصراع دوم از ایهام یا استخدام قشنگی در فعل نیه‌رسیدن استفاده کرده که مفهوم رسیدن معمول و هم قوام و پختگی شراب را اراده کرد و اینجا مجازا درخت مو را به جای انگور آورده است. این صنعت‌گری و ظرافت‌ در همه جای این مجموعه دیده می‌شود که می‌توان نمونه‌ها و شاهدهای بسیار دیگری از آن به دست داد. از این حیث، شاعر، شاگرد خلفی است برای لسان‌الغیب که علاوه بر بیان، از معانی و مجاز نیز استفاده‌های ظرافت‌آمیز کرده است.

در بیت زیر:

هامە تەما وەێ شەوارە سوو بڕشێدن

یەێ تکە خوەر لەێرە وە دروو بڕشێدن

(چشم دوخته‌ام

شاید از این شب سپیده ببارد

یا حتی پاره ناچیزِ آفتابی)

برای سرزدن سپیده از اصطلاح و عبارت فعلی: سوو برشیدن استفاده کرده، که شاهد دیگری است از کاربرد کنایاتی که از مجرای مجاز زاده می‌شوند.

تصویرسازی‌ها و تجسم‌ها و تجریدهایی از این دست در شعر او کم نیستند از جمله:

بنوور بیمەسە چل کوت لە شوون چل قەێران

لەشم لە ئێ ڕێ دۊرە وە گەرد بەم سەختە

(نگاه کن!

من چهل تکه گشته‌ام،

هرتکه از من به دنبال مصیبتی ست.

سخت است با خود ببرم جسم مرا

به این راهِ دور .)

 

قەێرێگە لە بەێن خەوەێل م پەڕان خەن

لە ئاسمان واران خۊن و باڵ دۊنم

(دیرگاهیست

پرّانها توی خوابهام شلیک می شوند؛

بارانی از خون و بال

می‌بینم من.)

پەێ شروو دەم تا بناسن شوون و نوونم دارەگان

ڕیشی وابردی پڕ لەعەزاوێ دۊنمەو

(نشانی می‌دهم

تا نسبم را بشناسند درختها؛

ریشه پر دردِ درختی را می‌یابم

که بادش با خود برده است‌.)

ماڵ و مینم نامەسە پشت دەرەیل بێکەسی

نووڕمە پێ تا گڕ تر هەرچ دێرم وا بوەێ

(دار و ندارم را رها کرده‌ام

پشتِ درهای بی آشنا؛

و نگاه می‌کنم

تا لحظه بعد

که به باد خواهند رفت.)

بابک دولتی با این فضاسازی‌ها و صنعت‌پردازی‌ها عاطفه‌‌ای حساب‌شده و معتدل را نیز همراه کرده و بیش از آنکه کوشیده باشد با کلماتی احساسی این عاطفه را نشان دهد با زبان تصویر احساساتش را نشان می‌دهد، آنجا که شاید در مورد زلزله‌ سرپل زهاب گفته باشد، حال و روز مردمان مصیبت دیده را در بیت زیر به زیبایی نشان می‌دهد:

خاک بێدەنگ شەکیا دەروەچەگان کەفتنە زەۊ

ماڵەگان یەێ دەفە چۊ وەڵنگ خەزان کەفتەسە زەۊ

(زمینِ ساکت به خود لرزید،

پنجره‌ها فرو افتادند،

و به ناگاه خانه‌ها

چون برگ‌های خزانی ریختند بر زمین.)

زبان تصویری او اجازه‌ انواع برداشت‌ها را به خواننده می‌دهد.استعاره‌هایش به تمثیل می‌گرایند و می‌شود از لابه‌لای شعرهایش به فضایی اندوهبار، فاجعه‌زده، هراسان و دلهره‌آمیز رسید که هیچ چیز آن سر جای خود نیست و آرمان‌ها و آرزوها محقق نشده‌اند و خوب‌های گذشته نیز در دسترس‌ نیستند و همه چیز در استحاله و حرکت و پریشانی سیر می‌کند. می‌توان این تم و پس‌زمینه را در کل مجموعه دید و از این رهگذر می‌توان به افق فکری و احساسی شاعر رسید، مثلا آنجا که می‌گوید:

قەێرێگە لە بەێن خەوەێل م پەڕان خەن

 لە ئاسمان واران خۊن و باڵ دۊنم

(دیرگاهیست

پرّانها توی خواب‌هام شلیک می‌شوند؛

بارانی از خون و بال

می‌بینم من.)

*

لە چرچ دەمچەو ئێ دەروەچەیلە زانستم

کەسێ ک هات وە ئێ کۊچە سەنگ وە گەردێ بی

(وحشتِ نشسته بر صورت پنجره‌ها

خبرم داد آنکه به کوچه آمد

سنگ با خود داشت.)

*

دەس نەمە بان چەوەیل ئێ چراخەیلە، قەرارە

تیر بڕمێ، بووڕیەێ بەن، ژێر و بان بوو  چیخ دەرچوو

(بر دیدگانِ چراغ‌ها دست می‌نهم؛

تیر-چوب‌ها قرار است فرو بیافتند،

طناب‌ها پاره شوند،

و چیق‌ها بگلسند.

سیاه‌چادر رو به ویرانیست)

و ابیات پر شمار دیگر که در این مختصر نمی‌گنجد.

حرمان و حسرتی که در شعر است به ناامیدی مطلق نمی‌انجامد، گرچه واقع‌گرایانه زخم‌ها و دردها را می‌بیند باز به آینده چشم دارد و آماده‌ مواجهه با آن است:

ئێ ماڵە نەڕمیاسە هێمان سەقام دێرێ

 دیوارەگان سەردێ قەێرێگ زام دێرێ

(این خانه

ویرانه نیست،

هنوز پابرجاست؛

زخم‌هایی فقط نشسته‌اند

بر دیوارهای سردش.)

*

هە چاخ کەم ئێ چووخە تا بۊنم چە بوودن

وسیامە تا لە دارەگان بوو زەردە بەێ  باێ

وریا خەفم، دورم گرن، ئەر هووشمەو نەو

بڕنەو کوڵێ هەڵگرتمە تا وەخت خوەێ باێ

(چپق پشتِ چپق چاق می کنم

و مانده‌ام به انتظار

تا چه فراز آید.

صبوری می کنم

تا درخت‌ها عطرِ به بیاورند.

 

هوشیار خواهم خفت؛

ورنه محصورم می کنند.

برنوِ کوتاهی پنهان کرده ام

تا هنگامه اش فرا برسد.)

باری او شاعری است که آگاهانه بار تعهدی را بردوش می‌کشد و ناگزیر از آن است:

چارە نەێرم ئەر نەنۊسم ئێ هەناسە یەخ بەسێ

ئەر نەنۊسم لە دەر و دیوارەگان هاوار تێ

(چاره نیست؛

نفسم یخ میزند

اگر ننویسم.

اگر ننویسم،

درها و دیوارها به فغان می آیند.)

او در این مجموعه در پی بازیابی هویت خود است و می‌خواهد به ریشه‌های گم‌شده‌اش برسد:

باڵ چەو دەم فڕ گرم تا یەێ تک ئاوێ دۊنمەو

ڕێخ داخێ جامەنێ لە هووز لاوێ دۊنمەو

پەێ شروو دەم تا بناسن شوون و نوونم دارەگان

ڕیشی وابردی پڕ لەعەزاوێ دۊنمەو

(دوردست‌ها را می‌کاوم

پر می‌کشم

تا قطره آبی می‌بینم؛

ریگ سوزانی می‌یابم اما

وامانده یک سیلاب.

 

نشانی می‌دهم

تا نسبم را بشناسند درخت‌ها؛

ریشه پر دردِ درختی را می‌یابم

که بادش با خود برده است‌.)

باری، این سطور را شتابناک نوشتم و طبعا زوایای نامکشوف دیگری در شعرهای این مجموعه هست که امید است اهل فن با دقت و صرف وقت بیشتری آن زوایا را بکاوند.

باید به بابک دولتی برای این مجموعه‌ عالی تبریک گفت که در آن شعرهای زیبا، تصویری، منسجم، اندیشه‌مند و نوآیین به زبان و ادب کردی تقدیم کرده است. به‌زعم من، این مجموعه در شمار مجموعه‌های طراز اول شعر کردی محسوب می‌شود و بایسته است سخت مورد توجه مخاطبان شعر کردی قرار گیرد. برای بابک دولتی توفیق‌افزون‌تر آرزومندم و چشم‌به‌راه شعرهای دیگرشان به زبان کردی هستم، چرا که به قول خواجه:

دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش