گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: کتاب «در شناخت اینگمار برگمان» سال گذشته با انتخاب و ترجمه غلامرضا صراف از سوی نشر روزنه منتشر شد. این اثر حاوی مجموعه مقالاتی است که به معرفی و شناخت اینگمار برگمان یکی از مهمترین شخصیتهای سینمای اروپا کمک میکند. برگمان فیلمسازی مولف و هنرمندی صاحبسبک است. با صراف در مورد انتخاب این مقالات برای ترجمه و انتشار در قالب کتاب، گفتوگویی داشتیم. کتابهای «جادوگر و دو فیلمنامه دیگر» اینگمار برگمان، «ولگردها و دو فیلمنامه دیگر» فدریکو فلینی، «بن بست و دو فیلمنامه دیگر» رومن پولانسکی، «بچههای بهشت» مارسل کارنه- ژاک پره ور، «خانه» دیوید استوری، «مبشران و یک نمایشنامه دیگر» اسواومیر مروژک، «ضیافت و چند نمایشنامه دیگر» هارولد پینتر، «دیالوگ با سه نفر و چند نمایشنامه دیگر» هارولد پینتر، «گوشت را بر استخوانها بجوی» دیلن تامس، «نامههای عاشقانه» جیمز جویس، «تخیل را مرده خیال کن» ساموئل بکت، «آدمکشها» چارلز بوکفسکی و «پسران نیکل» کولسن وایتهد با ترجمه او نشر یافتند.
آقای صراف در مقاله «برگمان، برگمان میشود» جان سایمون، از اینگمار برگمان بهعنوان بزرگترین فیلمسازی نام برده شده که جهان تاکنون به خود دیده است. با توجه به این جمله میخواستم تعریف شما را از شخصیت هنری اینگمار برگمان بدانم؟
من فکر میکنم برگمان تنها فیلمساز مهم جهان است که در طول حیات کاری خود عمیقا و صددرصد وفادار و متکی به خود خود سینما بوده و نه ادبیات؛ علیرغم اذعان بهتاثیر گرفتن از نویسندگان بزرگی چون استریندبرگ و داستایفسکی هیچکدام از فیلمهایش اقتباسی نیستند. سینمای او تماما سینمای شخصی است و یک مولف تمام عیار است. بهنظرم برگمان در کنار فلینی، از معدود فیلمسازان مولف مهم تاریخ سینما هستند که فیلمنامه تمام کارهای مهمشان را خودشان نوشتهاند. برگمان در این کار حتی از فلینی هم برتر است چون فلینی همیشه با همکاری انیو فلایانو یا تونینو گوئرا فیلمنامههایش را مینوشت. این در حالی است که مثلا تمام فیلمهای آلفرد هیچکاک به جز «شمال از شمال غربی» یا استنلی کوبریک بهجز «بوسه قاتل» اقتباس از رمانها و نمایشنامههای نویسندگان دیگر هستند؛ یا مثلا روبر برسون علیرغم تشابهی که با برگمان در پرداختن به مضامینی با محوریت مسیحیت دارد، اما تفاوتش در این است که از یک جور سبک استعلایی پیروی میکند آنگونه که پل شریدر توضیح داده است اما برگمان پرداختن بهمضامین مربوط به مسیحیت، خدا و شیطان را با کاوشی در اعماق دوران کودکی و نوجوانی خودش در قالب شخصیتهایی که خلق کرده انجام میدهد و باز برسون برخلاف برگمان تماما متکی بر اقتباس است.
مقالات گردآوری شده در این کتاب را بر چه اساسی انتخاب کردید؟
مقالات را برای ارائه تصویری کلی و قابل فهم از سیر فیلمسازی برگمان انتخاب کردم تا هم برای خوانندگان خاصتر سینما قابل استفاده باشد و هم برای افرادی که احیانا تازه قصد شناخت این فیلمساز بزرگ سوئدی را پیدا کردهاند.
اصلا چه شد تصمیم به چنین کاری گرفتید و هدف شما از انتشار این کتاب چه بود؟
علاقه من به این هنرمند به سالهای پیش و هجده سالگی برمیگردد زمانی که تازه دیپلم گرفته بودم. کتاب «در شناخت اینگمار برگمان» قرار بود در سال ۹۷ و همزمان با صد سالگی او منتشر شود که بهدلیل مشکلات نشر و مجوز گرفتن بهتاخیر افتاد و در صدودو سالگی این هنرمند نشر یافت. هدفم از جمعآوری این مقالات ادای دین به یکی از کارگردانان محبوبم بهخاطر صدمین سال تولدش بود تا در کنار دو کتاب مجموعه فیلمنامههای مفصلی که پیشتر از او ترجمه و چاپ کرده بودم، برای شناخت هر چه بیشتر او به فارسیزبانان کمک کنم. کتاب حاوی ۱۰ مقاله است و در سه فصل تنظیم شده. سه مقاله نوشته دستاندرکاران و تهیهکنندگان سینمای سوئد و سه مقاله بهقلم منتقدان فیلم است. بیرگیتا استین، کارل اندرس دوملینگ، جان سایمون، اریک اولریکسن، ریچارد ای. بلیک، و استوارت ام. کامینسکی نویسندگان مقالات هستند. درونمایه مقالهها دربرگیرنده مباحثی کلی همچون خدا، شیطان، کودکان و عشق است. دو مقاله نوشته خود برگمان و بحثی راجع به فیلمسازی است. دو مصاحبه با برگمان هم توسط جان سایمون و چارلز تامس ساموئلز صورت گرفته و در آنها به فیلمهای برگمان و چگونگی کار کردنش با بازیگران، فیلمبردارش و دغدغههای ذهنی-عاطفیاش و مهمتر از همه که از بخشهای جذاب مصاحبههاست، نظرات برگمان درباره فیلمسازان دیگر همچون فلینی، آنتونیونی و گدار است. جان سایمون در مقاله «برگمان برگمان میشود» که در کتاب آمده میگوید: برگمان کاوش خود را در باب طبیعت و سرنوشت بشر، عمدتا در سه راستا دنبال کرده است:
۱- آیا خدا و زندگی پس از مرگ وجود دارد؟ اگر جواب آری است، از چه نوعی؟
۲- اگر راهحل مشکلات ما عشق بین مردان و زنان است، چه جور عشقی؟ و چگونه میتوان به آن رسید؟
۳- اگر ما آرامش را در کار، آفرینش هنری، نزدیکی به طبیعت، حلقه دوستان یا حلقه خانواده مییابیم، پس چگونه باید این امر را تحقق بخشیم؟
سایمون در ادامه میافزاید: در فیلمهای برگمان، تنها نوع کاوشی که میخواهد پوشیده یا حاشیهای بماند، کاوش اجتماعی یا سیاسی است. در یکی از نوشتهها بهقلم خود برگمان او نیازش به فیلمسازی را با تشنگی و گرسنگی برابر میداند: آفرینش هنری همیشه خودش را در قالب گرسنگی به من نشان داده است. این را با رضایت خاصی اقرار کردم، ولی در طول حیات آگاهانهام، هیچگاه از خودم نپرسیدم چه چیز این میل شدید را باعث شده است. از اوایل کودکیام، میل به نشان دادن دستاوردها را به یاد دارم: مهارت در نقاشی، توپ بازی، اولین شناکردنها. در ادامه پس از بحثی درباب خیالآفرینی و رویابینی میگوید؛ ولی رویابین هنرمند نیست، مگر در رویاهایش. در مقاله دیگری، برگمان مصرانه میخواهد که تنها صنعتگری باشد حین کار روی کلیسای جامع؛ بنابراین اگر از من بپرسند، میخواستهام نیت فیلمهایم چه باشد، پاسخ خواهم داد که میخواهم یکی از آن صنعتگران کلیسای جامع در آن دشت وسیع باشم. میخواهم سر یک اژدها، یک فرشته، یک شیطان را بسازم- یا شاید یک قدیس را- از سنگ. مهم نیست کدام؛ احساس رضایت است که مهم است. بیاعتنا به اینکه آدم معتقدی هستم یا نه، نقشم را در ساختن دسته جمعی این کلیسا ایفا خواهم کرد. در مصاحبه با چارلز تامس ساموئلز وقتی از شیوه نمایشنامه خواندنش حرف میزند میگوید نمایشنامه را در سرش کارگردانی میکند: مجبورم کلمات را به گفتارها، حرکات، گوشت و خون ترجمه کنم. نیاز شدیدی برای ارتباط با یک مخاطب دیگر دارم، با آدمهای دیگر. برای من کلمات ارضاکننده نیستند. این وقتی جالب میشود که بدانیم برگمان کارگردان تئاتر و اپرا هم بوده و تقریبا نمایشنامه مهمی در جهان، چه کلاسیک و چه مدرن، نبوده که او آن را بر صحنه تئاتر سوئد اجرا نکرده باشد، اما در برخورد با فیلم و سینما تماما متکی بر نوشته ها و فیلمنامههای خودش بوده است.
مطالعه این کتاب چقدر بهشناخت این هنرمند کمک میکند و چه اهمیتی دارد؟
تاکید میکنم مطالعه این کتاب به میزان وسیعی به شناخت برگمان کمک میکند . میتواند چشماندازی باشد برای افرادی که تازه میخواهند تازه با این هنرمند آشنا شوند. تلاش بر این بوده مقالاتی برای ترجمه انتخاب شوند که در عین پرداختن جزیی به برخی فیلمها که شاید لزوم دیدن آنها را هم ایجاب میکند، مفاهیم و رویکردهایی در سینمای برگمان تبیین و آشکار شوند که در کلیت آثار و نگاه فلسفی- هنریاش جاری است.