گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: جعفر بن محمد معروف به امام جعفر صادق (ع)، مشهور به رئیس مذهب جعفری و همین‌طور رئیس مذهب شیعه هستند.

امام ششم شیعیان در سن ۳۱ سالگی به امامت رسیدند. مدت امامت امام صادق (ع) ۳۴ سال به طول انجامید که ۱۸ سال در دوره اموی و ۱۶ سال در دوره عباسی بوده است. ایشان چندین بار به وسیله خلفای اموی و عباسی (هشام، سفاح و منصور) دستگیر شدند. امام صادق (ع) در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ هجری در سن ۶۵ سالگی به دستور منصور عباسى به‌وسیله انگور زهرآلود مسموم و به شهادت رسیدند. مدفن مطهر ایشان در قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع قرار دارد.

ایشان القاب متعددی دارند که هر کدام به نوعی صفت و حقیقتی را درباره امام جعفر (ع) نشان می‌دهد. معروف‌ترین لقب ایشان «صادق» است به معنی راستین و راستگو و از دیگر القاب ایشان می‌توان به فاضل: دارای فضیلت و برتری از جهات مختلف، قائم: به معنی ثابت و پایدار، قیام‌کننده، برپا و استوار، طاهر: به معنی پاک از هر پلیدی، کامل: کسی که از عیب‌ها منزه و دور و برکنار است، منجی: نجات‌بخش و رستگارکننده، عامل رستگاری و نجات، صابر: بردبار، متحمل، مقاوم، در برابر دشواریها، استوار و پایدار، لسان الصدق: زبان راست، و راستگوی در سخن و کلمه الحق: کلمه حق اشاره داشت.

در میان امامان معصوم (ع)، برای هیچ کدام همانند امام صادق (ع) فرصت و شرایط مساعدی پیش نیامد تا بتوانند در سطح وسیع به انقلاب فرهنگی بپردازند و با تشریح فرهنگ غنی و پرمایه اسلام، بر گسترش این دین آسمانی بیفزایند. برای امام صادق (ع) این فرصت، در گیرودار کشمکش‌ها و رودرویى بنی‌امیه و بنی‌عباس و جنگ قدرت به دست آمد. ایشان از این فرصت استفاده کامل کردند و اسلام و فقه آن را از دیدگاه ائمه اهل بیت (ع) معرفی کردند و با تربیت شاگردان بسیار و برجسته، حیات تازه‌ای به اسلام و مسلمانان بخشیدند و فرهنگ ناب تشیع را که از متن اسلام محمدی و علوی نشات گرفته بود به جهانیان عرضه کردند.

امام صادق (ع) به عنوان رییس مذهب جعفری حوزه علمیه اسلامی در سطح عمیق و وسیع تشکیل دادند و علوم اسلامی را تدریس می‌کردند. در این حوزه، چهار هزار نفر به فراگیری علوم آل محمد (ص) می‌پرداخت و حضرت در این زمان، اسلام اصیل را از زیر حجاب تیره و تار اسلام بنی‌امیه و بنی‌عباس آشکار ساخت.

عظمت علمی امام صادق (ع) در حدی است که ائمه مذاهب دیگر اسلامی از قبیل ابوحنیفه و مالک خود را نیازمند به استفاده از جلسه درس او می‌یافتند. مناظرات عالمانه ایشان با ارباب دیگر ادیان و عقاید نشانی از سعه‌صدر و وسعت دانش این امام همام داشته است.

بیشترین حجم روایات و احادیث از امام صادق (ع) نقل شده است و متاسفانه کتاب‌های امام صادق (ع) مفقود و در دوره‌های مختلف توسط جریان‌های ضد شیعه از بین رفته است.

عناوین برخی از کتاب‌های نسبت داده شده به امام صادق(ع):

«تفسیر ابن عتایقی» ابن عتایقی خلاصه‌ای از تفسیر قمی را گردآوری کرده که برخی از آن به عنوان "تفسیر الامام" یاد می‌کنند. همه مطالب تفسیر قمی از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است.

«تفسیر الامام» خلاصه دیگری از تفسیر قمی.

کتاب «مصباح الشریعه» اثری اخلاقی عرفانی که علامه مجلسی و امام خمینی(ره) آن را به صورت قطعی به امام صادق علیه السلام نسبت داده‌اند.

«تفسیر جعفر الصادق» در آغاز کتاب "مجموعه آثار ابوعبد الرحمن سلمی" از صفحه ۲۱ تا صفحه ۶۳ یک تفسیری با روش و سبک عرفانی از حقایق التفسیر سلمی نقل شده و به امام صادق (ع) نسبت داده شده است.

«تفسیر القرآن کریم عند جعفر الصادق» این تفسیر نیز به امام صادق علیه‌السلام نسبت داده شده و در کتاب "کتابا الصادق: حقائق التفسیر القرآنی و مسباح الشریعه" با اشراف علی زیعور در موسسه عزالدین بیروت چاپ شده است.

«کامل التفسیر الصوفی العرفانی للقرآن» منسوب به امام صادق علیه‌السلام با تحقیق علی زیعور در دارالبراق بیروت چاپ شده است.

«التفسیر المنتسب الی مولانا ابی عبدالله جعفربن محمد الصادق علیهما السلام» این تفسیر با مقدمه منوچهر صدوقی‌سها و از روی نسخه کتابخانه نافذ پاشا استانبول چاپ شده است.

«تفسیر الامام الصادق علیه السلام» سیدنذرعلی رضوی‌هندی در کتابخانه مرکزی دانشگاه پتنای هند نسخه از تفسیر منسوب به امام صادق علیه‌السلام را یافته و تصحیح و تحقیق آن را در ۲ جلد به عنوان رساله دکتری خود قرار داده است.

«تفسیر القمی» علی بن ابراهیم قمی از محدثان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری یک تفسیر قرآن تدوین کرده است. این تفسیر به صورت گسترده و فراوان میگوید: "قال" و عده‌ای از محققان معتقدند که مقصود علی بن ابراهیم از کلمه "قال"، قال الصادق علیه‌السلام است به همین جهت این تفسیر را به نام "تفسیر الامام" می‌شناسند.

بسیاری از محققان و پژوهشگران حوزه و دانشگاه به نگارش کتاب‌هایی در موضوع زندگانی امام صادق(ع) پرداخته‌اند و درباره این امام بزرگوار آثار متعددی نوشته و منتشر شده است. عناوین چند کتاب که درباره ایشان نوشته شده:

۱- «امام صادق یک شخصیت تاریخی» حسین قاضی

۲- «امام جعفرصادق رئیس مذهب شیعه» عبدالامیر فولادزاده

۳- «امام جعفر صادق پیشوا و رئیس مذهب» عبدالرحیم عقیقی‌بخشایشی

۴- «امام جعفر صادق» سیدکاظم ارفع

۵- «پیشوای ششم امام جعفر صادق» گروه نویسندگان

۶- «پیشوای صادق» آیت‌اللّه سیدعلی خامنه‌ای

۷- «حکمت صادق، سخنان امام جعفرصادق» سیدمحمدباقر برقعی

۸- «خورشید نمی‌میرد» داستان زندگی امام صادق، رضا شیرازی

۹- «داستان‌هایی از امام جعفر صادق» سیدعبدالرسول مجیدی

۱۰- «در پیشگاه امام صادق» سیدمحمد صحفی

۱۱- «درس‌هایی از مکتب امام صادق» سیدمحمدتقی حکیم

۱۲- «زندگانی حضرت امام جعفرصادق» حسین عمادزاده

۱۳- «زندگانی جعفر بن محمد الامام الصادق» عبدالعزیز سید الاهل ترجمه حسین وجدانی

۱۴- «زندگی و سیمای امام جعفر صادق» سیدمحمدتقی مدرسی ترجمه محمدصادق شریعت

۱۵- «شخصیت حضرت صادق» احمد مغنیه ترجمه سید جعفر غضبان

۱۶- شرح زندگانی و سخنان ششمین امام شیعیان" جعفر بن محمد الصادق تهیه و تدوین علی پناه

۱۷- «صادق آل محمد» محمود منشی

۱۸- «صفحاتی از زندگانی امام جعفرصادق» محمدحسین مظفر

۱۹- «کتابنامه امام‌صادق» رضا استادی

۲۰- «گنج حقایق (پانصد سخن از امام صادق)» سیدابوالفضل رضوی‌قمی

شاعران آیینی در سوگ و رثای شهادت امام جعفرصادق(ع) اشعاری سروده‌اند؛ نمونه‌ای از این اشعار:

چنان پیچیده در ناى زمان فریاد یا زهرا

که داده خرمن هستى ما برباد یا زهرا

سرت بادا سلامت اى گل گلزار پیغمبر

که بلبل از غم گل از نفس افتاد یا زهرا

بهار ما مبدل بر عزا گردید و فرزندت

شده مسموم زهر کینه از بیداد یا زهرا

به یاد پهلوى بشکسته و آن سینه مجروح

بسان نى چنان نالید تا جان داد یا زهرا

در کاشانه اش از آتش بیداد مى‌سوزد

به جرم اینکه می باشد تو را اولاد یا زهرا

سرو پاى برهنه نیمه شب مى برد آن جانی

پیاده در بر آن جانى جلاد یا زهرا

ز درد بازوان خسته تو حضرت صادق

بیاد تازیانه خوردنت افتاد یا زهرا

حسن فرح‌بخشیان

 

داغ صادق شرر سینه‌ام افروخته کرد

جگرى سوخته یاد از جگر سوخته کرد

جگرى سوخته کز داغ بر افروخته بود

باز هم از اثر زهر جفا سوخته بود

بر جگر آنکه ولایت به موالى همه داشت

محنت کشتن اولاد بنى فاطمه داشت

آن امامى که لواى شرف افراخته بود

زهر منصور به جانش شرر انداخته بود

آه از آنروز که بگرفت زطاغوت زمان

آتش از چار طرف خانه او را به میان

وندر خرمن آتش ولى رب جلیل

راه مى رفته و میگفت منم پور خلیل

شعله را چون به در خانه تماشا می‌کرد

یاد آتش زدن خانه زهرا می‌کرد

آنکه هم ظاهر رو هم باطن ما مى داند

با دلش زهر چه کرده است خدا مى داند

روح دین بود ولى بى تب و بى تابش کردند

شمع کانون وفا بود که آبش مردند

چارمین قبله عشق است به دامان بقیع

رونق دیگر از او یافت گلستان بقیع

سیدرضا موید

 

بسته بر شادى و عشرت غصه و غم راه را

عقده از غم بر رخ دل بسته راه آه را

بر دلم داغى گران باشد که جانم سوخته

مانم آیا با که گویم این غم جانکاه را؟

شد رئیس مذهب ما از جفا خونین جگر

این مصیبت کرده دلخون مردم آگاه را

آن که با خون جگر بر شیعیان هموار کرد

در خط سرخ ولایت تا قیامت راه را

زهر کین نوشید امّا با عدو سازش نکرد

کرد تا رسواى عالم دشمن بدخواه را

محمد موحدیان (امید)

 

کشید بند طناب و تو را زمینت زد

میان کوچه تو را بی هوا زمینت زد

همین که پا شدی از جا دوباره افتادی

دوباره کینه آن بی خدا زمینت زد

بلند شو که دوباره جسارتی نکند

چه ها نگفت به تو، هر کجا زمینت زد

رسیده ای وسط کوچه بنی هاشم

صدای ناله خیرالنسا زمینت زد

صدای سیلی و آن گوشواره می آید

صدای سیلی او بی صدا زمینت زد

فدای گریه تو یا مروج العاشور

همیشه یاد غم کربلا زمینت زد

سری که گشت جدا از قفا شما را کشت

سری که رفت روی نیزه ها زمینت زد

میان شعله به یاد رقیه افتادی

کشید بند طناب و تو را زمینت زد

وحید محمدی

 

دردمندان غمت زندگی از سر گیرند

گرکه با مژه غبار از حرمت برگیرند

گرچه بی صحن و رواق است حریمت،

اما پادشاهان جهان روزی از این در گیرند

خاک‌های حرمت محمل اشک زهراست

گر که با دُر نجف شان برابر گیرند

چشم‌هایی که برای غم تو میبارند

باده‌ای است که از ساقی کوثر گیرند

شده پر منبر محراب زگیسوی شما

ماجرا‌های خم زلف تو منبر گیرند

کشتزار غم و غصه شدم از بذر بقیع

شمع آورده‌ام امشب که کنم نذر بقیع

دیده ات در همه عمر چه غم‌ها که ندید

دشمنت پشت در خانۀ تو هیزم چید

خانه ات سوخت دلت سوخت از این سوزاندن

کودکی از وسط شعله به سوی تو دوید

اهل خانه همگی برتو پناه آوردند

همه بر حرمت گیسوی تو بستند امید

وای از آن دم که بر این خواهش اهل خانه

دشمن بی سر و پا نعره زنان میخندید

یک نفر طعنه زنان رفت طنابی آورد

یک نفر از غم و از غربت تو جامه درید

هر چه گفتند نبندید خودش می‌آید

به خداوند که دستان خدا را بستید

نزنیدش نبریدش نبریدش نزنید

پیش چشم در همسایه چنینش نبرید

پیرمرد است ببینید که حرمت دارد

اینقدر پای پیاده نکشیدش نکشید

آنقدر خورد زمین کوچه به کوچه بدنت

غیر یا فاطمه آهی کسی از تو نشنید

مثل آن کودک گم گشته میان صحرا

هرچه زد دشمن او باز صدا زد زهرا

موسی علیمرادی