گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: جواد اسحاقیان منتقد ادبی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر ادبیات داستانی معاصر ایران است. «داستان شناخت ایران: نقد و بررسی آثار سیمین دانشور»، «داستان شناخت ایران: نقد و بررسی آثار احمد محمود»، «داستان شناخت ایران: نقد و بررسی آثار جمالزاده»، «داستان شناخت ایران: نقد و بررسی آثار جلال آلاحمد»، «بوطیقای نو و خوانش فمنیستی در آثاری از: غزاله علیزاده، شهرنوش پارسیپور، منیرو روانیپور، زویا پیرزاد...»، «راهی به هزارتوی رمان نو در آثاری از روب گرییه، ساروت، کوندرا»، «از خشم و هیاهو تا سمفونی مردگان» و «کلیدر، رمان حماسه و عشق» از جمله آثار نشر یافته او محسوب میشوند. گذشته از این، شماری از آثار او نیز در دو سایت ادبی «مرور» و «حضور» انتشار یافته که آنلاین قابل مطالعه و استفاده است؛ مانند «با بوطیقای نو در آثار صادق هدایت»، «با بوطیقای نو در آثار صادق چوبک»، «با بوطیقای نو در آثار بزرگ علوی»، «با بوطیقای نو در آثار بورخس»، «با بوطیقای نو در صد سال تنهایی گارسیا مارکز»، «با بوطیقای نو در آثاری از نویسندگان آمریکای لاتین»، «با بوطیقای نو در خشم و هیاهو»، «با بوطیقای نو در رمانهای برجسته فارسی»، «با بوطیقای نو در داستانهای کوتاه فارسی معاصر» و «جستاری در انواع ادبی». با این منتقد ادبیات داستانی در مورد کارهای تازهای که نوشته گفتوگویی داشتیم.
آقای اسحاقیان از جدیدترین کارهای نوشتاری و پژوهشی خود بگویید؟
یکی از آثار تازه نوشتم «با بوطیقای نو در رمانهای دکتر جمشید ملکپور» نام دارد. ملکپور استاد دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه تهران بوده و پس از انقلاب در دانشگاههای کرتین، کانبرا و ساوت پاسیفیک در استرالیا تدریس و مدیریت کرده است. او جز رمانهایی که از آنها یاد میکنم، نویسنده سه جلد تحقیق جدی و فراگیر با عنوان «ادبیات نمایشی در ایران» است و کتابی هم با عنوان «تعزیه: نمایش اسلامی» به زبان انگلیسی نوشته که انتشارات تیلور و فرانسیس (روتلج) در انگلستان منتشر کرده و به فارسی هم ترجمه شده است. او دهها نمایشنامه خارجی ترجمه و اجرا کرده که از پهنه مصاحبه ما بیرون است.
شما پس از مطالعه آثار جمشید ملکپور با ایشان آشنا شدید؟
بله. من ابتدا با مطالعه دو جلد نخستین «هنرهای نمایشی در ایران» که انتشارات توس منتشر کرده، با این استاد آشنا شدم و با مطالعه تدریجی رمانهای او بهویژه ضمن ارزیابی و داوری آنها در جایزه «مهرگان ادب» به ارزش این آثار بیشتر پی بردم و تصمیم گرفتم این پنج رمان برجسته را که من دوست دارم آنها را «پنج گنج» ایشان بنامم، به یاری رویکردهای نو در نقد ادبی معاصر یا «بوطیقای نو» مورد خوانش قرار دهم.
در مورد محتوای این کتاب بگویید؟
اولین مقاله در این خوانش «از هنر رمان» کوندرا تا «کاشف رویا» ملک پور نام دارد و من با بهرهجویی از بوطیقای فردی «کوندرا» با عنوان «هنر رمان» کوشیدهام ارزشهای این رمان را در چهار قانونمندی با نامهای «ندای بازی» (سویههای فرمالیستی و ارزشهای زبانشناختی و نوآوریهای ادبی) و «ندای رویا» (سویههای تخیل فرهیخته اثر هنری) را در این اثر ارزیابی کنم و نشان دهم که چگونه شخصیت زن رمان به نام «فروغ» در آغاز انقلاب، مسلسل را کنار میگذارد و به عنوان دانشجوی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، ویولون برمیدارد و با صدا و بازی جادویی خود، نقش دختری را در نمایشنامه «رویای سرزمین من» ایفا میکند. هنجار دیگر در نظریه ادبی «کوندرا» همان «ندای اندیشه و کشف خود و هستی» است که در روند خودسازی، از ذهنیت نظامی و سرهنگ پدر و تفکر چریکی خود فاصله میگیرد و تا مرز هنرمندی خلاق فرا میرود. چهارمین قانونمندی «ندای زمان» است که در نظریه «کوندرا» به معنی فراتر رفتن از زمان فردی و خاطرات شخصی است مانند نوشتههای پروست و رسیدن به زمان جمعی و تاریخی؛ یعنی گرایشی که در آثار آراگون و فوئنتس وجود دارد و زندگی شخصی نویسنده را به زمان مشترک و تاریخی امروز فرا میبرد. در دومین رمان ملکپور با عنوان «روز اول ماه مهر هرگز نیامد» این اثر به اعتبار نوع ادبی «رمان رشد» مورد بررسی قرار گرفته و با توجه به هنجارهای ناظر بر این نوع ادبی، به این مساله میپردازم که شخصیت اصلی رمان به نام بابک دانشآموز آبادانی پیش و پس از انقلاب چگونه دچار تحول عاطفی و ذهنی میشود و سرانجام به عنوان یک پزشک داروشناس به جامعه خدمت میکند.
آقای اسحاقیان این نوع رویکرد ادبی نو چه اهمیتی دارد؟
آنچه در این رویکرد نقد ادبی نو برای من اهمیت دارد، کاربرد بهینه «انواع ادبی» و کوشش برای قانونمندسازی خوانش متون داستانی است. اینگونه خوانش به خواننده کمک میکند که نخست، با رویکردهای تازه در نقد ادبی معاصر آشنا شود؛ قانونمندیهای چیره بر آنها را بشناسد و اگر بخواهد، بتواند با توجه به این شناخت از بوطیقای نو، خود به خوانش یک متن داستانی بپردازد و آنچه را به صورت نظری برایش توضیح دادهام، بهگونهای عملی و کاربردی تجربه کند. در سومین رمان، به خوانش رمان «هفت دهلیز» پرداختهام و برای خوانش آن از «گونههای همبافت» یا context استفاده کردهام. گونههای همبافت عبارتند از «همبافت ناظر به نویسنده» که در آن منتقد ادبی در جستوجوی نشانههایی از حضور نویسنده در متن میپردازد؛ مثلا چون نویسنده خود ادبیات نمایشی و فیلم تدریس، ترجمه و کارگردانی میکرده است، به سراغ نمایشنامهنویسانی مانند حسن مقدم در نمایشنامه «جعفرخان از فرنگ برگشته» در سال ۱۳۰۱ رفته و رمان را به زندگی و آثار غلامحسین ساعدی و مرگش در پاریس به پایان برده است. گونههای دیگر همبافت «همبافت اجتماعی – تاریخی»، «همبافت فلسفی»، «همبافت ادبی» و «همبافت انتقادی» است که در متن رمان یافتهام و مورد بررسی مشروح قرار دادهام. چهارمین رمان نویسنده «اپرای خاموشی صدا در تالار رودکی» نام دارد و من آن را با رویکرد «فراداستان پسامدرن» مورد خوانش و نقد قرار دادهام. نخست هنجارهای این رویکرد را یک یک برشمردهام و سپس کوشیدم این قانونمندیها را بر متن مورد مطالعه تطبیق دهم. این رمان به سرگذشت تاسیس «تالار رودکی» در ده سال پیش از انقلاب و آثاری میپردازد که در این تنها مرکز اجرای اپرا به روی صحنه آمده و در نهایت به روزگار تخریب و بیرونقی و تعطیل کامل این بزرگترین مرکز اجرای اپرای کشور و پراکنده شدن دهها شخصیت هنری و مهاجرت و خانهنشینی آنان پس از انقلاب میپردازد. پنجمین و آخرین رمان مورد بررسی «باد نوبان» نام دارد. پیشتر دکترغلامحسین ساعدی یک تکنگاری به نام «اهل هوا» انتشار داده بود که مطالعهای درباره انواع بادها و بیماریهای ناشی از آن و نقش «بابا» در معالجه بیماری «زار» و بیرون کشیدن «باد» از بدن مبتلا به این بیماری میپرداخت. ارزش رمان ملکپور در این رمان، توضیح مشخصتر انواع بادها و ترسیم دقیق شخصیت «نخلو» و علل و اسباب ابتلا به این بیماری است. من در خوانش خود از این رمان، کوشیدهام ریشههای اسطورهای این بادها را به دقت توضیح دهم. سپس به تحلیل روانشناختی بیماران مبتلا به این بادها را پرداختهام تا توضیح دهم که آنچه از آن به «باد» یاد میکنند، بهراستی «باد» نیست؛ بلکه گونه خاصی از «هیستری» است و سپس به نقش ایدئولوژی در ابتلای فقیرترین زنان و مردان ماهیگیر اهل جنوب پرداختهام و نشان دادهام که «بابا» و «ماما»هایی که در این نواحی ظاهرا به کار مداوا و جنگیری مشغولند و از قِبَل آن روزگار میگذرانند، مشتی شیاد خرافی هستند که از ناآگاهی اجتماعی مردم ساده لوح سوء استفاده میکنند.
اثر دیگری نیز آماده انتشار دارید؟
دومین کتاب تازه نوشتم «با بوطیقای نو در آثاری از عطا نهایی، مِحمِد اوزون، عطا محمد، بختیار علی، جبار جمال غریب و شیرزاد محمد» نام دارد که در سه کشور ایران، ترکیه و اقلیم خودمختار کردستان عراق زندگی میکنند. از عطا نهایی نویسنده ایرانی دو رمان «آخرین روزهای زندگی هلاله» و «پرندگان در باد» مورد خوانش قرار گرفته است. نخستین رمان با عنوان «همبافت در رمان آخرین روزهای زندگی هلاله» در دوره گذشته جایزه «مهرگان ادب» را دریافت کرد و دومین رمانش با رویکرد «فراداستان پسامدرن» مورد خوانش قرار گرفته است. رمانی از مِحمِد اوزون نویسنده برجسته کرد زبان ترکیه با عنوان «روشن مثل عشق، تاریک مثل مرگ» با رویکرد «ادبیات اقلیت» و با توجه به نظریات دلوز- گتاری مورد خوانش قرار گرفته است. در این رمان، از دو نسلکشی تاریخی سخن میرود که یکی نسلکشی ارامه در ترکیه و دیگری نسلکشی کُردهای شمال عراق معروف به «اَنفال» بهوسیله صدام حسین است. از عطا محمد دو رمان به نامهای «راهنمای نویسندگان مقتول» با رویکرد «گونههای همبافت» و رمان «انار و فرشته مرگ» او با رویکرد «فراداستان پسامدرن» و از بختیار علی رمان «جمشید خان عمویم که باد او را با خود می بُرد» با رمان «صد سال تنهایی» مورد مقایسه و ارزیابی قرار گرفته و از شیرزاد محمد رمان «سگها و پدرم» به یاری آرایه استعاره تمثیلی مورد خوانش قرار گرفته که رمانی برجسته در مورد اختناق و کشتارجمعی چیره بر عراق در روزگار صدام حسین است. در این آثار کوشیدهام رویکردهای تازه در ادبیات داستانی نویسندگان کُرد زبان ایران، ترکیه و عراق را که بهشدت زیر تاثیر تازهترین شگردهای داستاننویسی معاصر غربی است مورد خوانش قرار دهم و توضیح دهم که چرا نویسندگانی کُرد زبان که در فضاهای فرهنگی باز اروپا زندگی کردهاند این اندازه «به روز» مینویسند و پیشرو هستند. سیاستهای سرکوب فرهنگی در ترکیه و عراق از یک سو به رمان این نویسندگان جهتی خاص داده و جوانههای «ادبیات مقاومت» را در آثار آنان شکوفا کرده و از سوی دیگر، این نویسندگان در کمترین زمان، توانستهاند به بیشترین پیشرفت در زمینههای روایی برسند که جای امیدواری است.