گروه فرهنگ و ادب هنرآنلاین: زندهیاد حسین منزوی از برجستهترین شاعران و ادیبان معاصر، در سرودن قالبهای کلاسیک همچون غزل تبحر فراوانی داشت. به گفتن شعر در سبکهای مدرن نیمایی و سپید هم اهتمام میورزید. «با عشق در حوالی فاجعه»، «شوکران و شکر»، «حنجره زخمی تغزل»، «با عشق تاب میآورم» (شامل شعرهای سپید و آزاد)، «به همین سادگی»، «از خاموشیها و فراموشیها» و «با سیاوش از آتش» از آثار منتشر شده او هستند. منزوی ۱۶ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۳ خورشیدی بر اثر بیماری ریوی در بیمارستان شهیدرجایی تهران درگذشت.
فیض شریفی شاعر، نویسنده و منتقد، از دوستان نزدیک حسین منزوی در یادداشتی که اختصاصی در اختیار هنرآنلاین قرار داده از این شاعر مشهور گفته است.
در این یادداشت میخوانیم: «از نگاه من، حسین منزوی، با غزلهای زیبا و شکوهمند خود، خیلیها را محو کرد. او بعد از هوشنگ ابتهاج، یکی از بزرگترین شاعران غزلسرای ماست.
حیف که حسین به تقریب جوان افتاد.
شعرهای او در دوران نوجوانی و جوانی، متوسط و در میانسالی عالی و در چند سال پایان عمر او، ضعیف بود. دستاناش میلرزید و گاهی یک مصراع میسرود و مصراع دیگر را یادش میرفت بسراید.
او در همین دوران برای امرارمعاش حدود ۱۴ قصیده بلند برای ائمه اطهار و حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) سرود. او این شعرها را به سفارش یکی از خیرین اقتصادی و مذهبی گفت. او شاید نمیخواست، این اشعار به ناماش ثبت شود و آن آقا هم که این قصیدههای فاخر را خریده بود، به دلیل ترس از عقوبت و عذاب الهی، آن شعرها را همراه با دستمزد او به حسین منزوی بخشید.
حسین البته که عرق مذهبی داشت و در همین اشعار نشان داده است که به ائمه اطهار ارادت دارد چون برخی از ابیات این قصاید بسیار عاشقانهاند.
حسین منزوی ۹ سال از من بزرگتر بود ولی بعد از انقلاب به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران آمد.
در سال ۵۸ یا نمیدانم ۵۷ هم یک منظومه، درباره صفر قهرمانی سرود. صفر قهرمانی از اعضای فرقه جداییطلب پیشهوری در آذربایجان بود. این حرف را به این دلیل میزنم که بگویم: او صفات نیک همه افراد را مورد ستایش قرار میداد. او در این منظومه از زجرهایی که صفر کشیده بود سخن میگفت.
این نوع شعرها را شعرهای دورهای مینامند.
از نگاه من حسین منزوی، یک آدم وسیع المشرب بود. او میدانست که در آینده شعرش بیشتر گل میکند و به همین دلیل وقتی به کافه تریای در زیر زمین دانشکده ادبیات برای نوشیدن چای میرفتیم به من به شوخی میگفت: «اگر تو پول کیک و چایی مرا پرداخت کنی، به ادبیات خدمت کردهای و چه بسا ممکن است با این کار نامات در تاریخ ادبیات باقی بماند».
حسین در آن زمان لب به سیگار هم نمیزد. شکستهای عشقی و اجتماعی کمر او را خم کرد. او با آثارش میخواست تضادهای طبقاتی را با هم آشتی دهد ولی این اواخر تضادهای خودش را نتوانست برطرف کند.
شعرهای او را باید در بیتی که خودش سروده است، شناخت:
تو از تمامی مشرق زمین عظیمتری
کنون شکوه تو و بهت من تماشایی است.
در پایان باید بگویم که کتاب «شعر زمان حسین منزوی» که این نگارنده نوشته، به چاپ پنجم رسیده است. فروش کتابهای حسین منزوی نشان میدهد که غزل و شعرهای دیگر او هنوز زنده است».