گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: «بنبست بیساز» نخستین کتاب هایده رحیمی اواخر سال ۱۳۹۹ توسط انتشارات روزبهان منتشر شد و در سال جدید در دسترس علاقهمندان قرار گرفت. داستان آن در مورد پسری به نام شهرام است که تنها زندگی میکند. شهرام که در ادامه داستان اسم خود را به جاوید تغییر میدهد، حتی شناسنامه ندارد و به همین دلیل بعد از تحصیلات ابتدایی از درس خواندن در مدرسه محروم میشود.
رحیمی نویسنده کتاب، در مورد شکلگیری ایده این داستان به هنرآنلاین گفت: ایده همه نوشتههایم از یک تصویر شروع میشود. یک عکسی در ذهنم شکل میگیرد که مرا رها نمیکند. درباره کتاب «بنبست بیساز» هم تصویر پسر جوانی در ذهنم شکل گرفت که موهای بلندی دارد و در یک مغازه بدون مشتری نشسته و به نقطهای خیره شده است. گویا این پسر خودش اصرار داشت داستانش را بنویسم. این تصویر واقعیت ندارد و ممکن است در خواب و رویا در ذهنم پدیدار شده باشد.
او در پاسخ به این پرسش که چه شد راوی اول شخص را برای روایت داستان در نظر گرفته است، توضیح داد: به شخصیتها زیاد فکر میکنم. نمایشنامههایی که نوشتم نیز شخصیت محور هستند. خیلی پررنگ بودن ماجرا و هیجانانگیزی مدنظرم نیست بیشتر دوست دارم در مورد یک انسان صحبت کنم. در کتاب «بنبست بیساز» با آدم خاصی روبهرو هستیم که ممکن است در زندگی واقعی کمتر با این افراد برخورد داشته باشیم. ترجیح دادم بهدلیل خاص بودن شخصیت، خودش داستان خود را بیان کند و دانای کلی نباشد که همه چیز را میداند. هیچ راوی دیگری نمیتوانست به این خوبی شخصیت را به مخاطب معرفی کند.
رحیمی با بیان این که جهانبینی شخصیت اصلی نسبت به زندگی در طول داستان تغییر میکند، افزود: با آغاز داستان ذهن مخاطب بهشدت آماده رخ دادن اتفاق ناگواری است ولی در طول داستان وقتی جلو میرویم عشق و علاقه به زندگی را در این شخصیت میبینیم و تا لحظه آخر این علاقه به زندگی در او وجود دارد. این پسر به خانمی علاقهمند میشود. اما اعتقاد دارد زندگی که خودش ساخته و به آن علاقه دارد نباید با ورود شخص دیگر بهم ریخته شود. در پایان با تغییراتی روبهرویم که آغاز داستان به ذهن خطور نمیکرد.
او همچنین رمان «تمیان» را آماده چاپ دارد که در مورد دو جوان شهرستانی است که برای استخدام کار به تهران میروند و طی کار ماجراهای عجیبی برای آنها پیش میآید.
در بخشی از کتاب «بنبست بیساز» میخوانیم: «من از بودن روی زمین راضیام. خوب میدانم از بودن در سیارهای دیگر هم راضی خواهم بود. آنجا حتما بهتر از اینجا خواهد بود. این زندگی دیگر تکرار نمیشود. من آنجا رسمی خواهم بود، و با هوشتر و با شعورتر از آنچه در زمین بودم. چون ما در حال تکاملیم. اگر نه، آفرینش ما معنی نداشت. هرگز به عقب برنمیگردیم. برای همین من همیشه راضی و خوشحالم. از تمام فرصتهایم برای یاد گرفتن و بهتر شدن استفاده میکنم. من اینها را خودم کشف کردهام. یقین دارم که اینها درستاند. اما نمیتوانم آنها را برای کسی توضیح دهم یا به کسی بقبولانم.
وقتی کسی میگوید که «بیحوصله است»، تعجب میکنم. چهطور میشود روی زمین زندگی کرد و بیحوصله بود! من حتی یک دقیقه هم وقت برای تلف کردن ندارم. همیشه مشغولم. کلی کار برای انجام دادن دارم. آدمهای بیحوصله زودتر میمیرند. چون کارشان را روی زمین تمام شده میدانند».
هایده رحیمی دانشآموخته ایرانشناسی از دانشگاه شیراز در مقطع کارشناسیارشد است. داستانهای کوتاهی از او در مجلات ادبی چون «کرگدن» و «قاف» منتشر شدهاند.