گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: رمضان مشتق از «رمض» به معنای شدت حرارت، و حرارت سنگ، بر اثر شدت حرارت خورشید آمده است. در برخی روایات رمضان یکی از اسمهای خداوند دانسته شده است.
رمضان نهمین ماه از ماههای قمری برای مسلمانان اهمیت زیادی دارد. درهای آسمان در آن گشوده شده و ارزش نماز در آن، چند برابر نماز در ماههای دیگر است. این ماه در روایات اسلامی بهعنوان برترین ماه، ماه خدا و ماه میهمانی خداوند شناخته میشود. شب قدر که برترین شب سال محسوب میشود در این ماه قرار دارد. قرآن کریم در این ماه بر رسول خدا (ص) نازل شده و «روزه» بر مسلمانان واجب شده است.
ماه رمضان ماه رحمت، مغفرت و اجابت دعا است. از مهمترین عبادتهای این ماه، تلاوت قرآن، احیای شبهای قدر، دعا، استغفار، افطاری دادن و کمک به نیازمندان است. امام علی(ع)، در بیست و یکم ماه رمضان به شهادت رسیدند.
فرارسیدن ماه خیر، برکت و ماه نزول رحمت بر تمامی مسلمان جهان مبارک باد.
نمونه چند شعر در وصف ماه مبارک رمضان:
خبر آمد که بهار دل ما آمده است
مژده کم شدن فاصلهها آمده است
باز از عرش خداوند ندا آمده است
بندگان ماه خدا، ماه خدا آمده است
من که پابند هوسها و گناهم چه کنم؟
نفس سوختهای در ته چاهم چه کنم؟
خبر آمد که کریم آمد و در واشده است
سفره پرداز قدیم آمد و در وا شده است
اسم رحمان و رحیم آمد و در وا شده است
درد عصیان مرا خویش مداوا شده است
آی مردم به خدا ربِّ رحیمی داریم
سجده آرید، خداوند کریمی داریم
ای که بخشنده هر جرم و گناهی، العفو
به پشیمان شدگان نیز پناهی، العفو
من پشیمان شدهام؛ نیم نگاهی، العفو
یا الهی و الهی و الهی العفو
سائلی را به سر سفره خود راه بده
من گدای توام ای حضرت الله- بده!
یارب این سوخته دل را که محک لازم نیست
بچهای را که کتک خورده، فلک لازم نیست
گرد خوان تو فقیرم من و شک لازم نیست
تا سر سفره حسین است نمک لازم نیست
به لبم خورد کمی آب، مرا بخشیدند
ای فدای لب ارباب، مرا بخشیدند
امیر عظیمی
کم کم هلال ماه خدا میرسد ز راه
اوقات ناب اهل بکاء میرسد ز راه
مهمان کند خدا همگان را به سفرهاش
وقتی که ماه جود و سخا میرسد ز راه
گل میکند به لب همه دم ذکر یا علی
زیرا بهار اهل دعا میرسد ز راه
ماه مجیر و جوشن و شبهای عاشقی
ماه جنون و ماه صفا میرسد ز راه
دستت دراز کن چو گدا سمت سفرهاش
وقتی گدا به پشت گدا میرسد ز راه
امضا کند خدا گذر از نار دم به دم
چون ماه توبه، ماه عطا میرسد ز راه
وقتی که ماه خوب خدا رو کند به ما
فرصت برای ترک گناه میرسد ز راه
معلوم میشود که عزیزی به نزد حق
وقتی بلا به پشت بلا میرسد ز راه
هر لحظهاش عبادت و هر ساعتش نکو
اوقات سر به سر چو طلا میرسد ز راه
پر میشود فضای دل از عطر عاشقی
لَا تَقْنَطو بر اهلِ خطا میرسد ز راه
بس کن دگر گناه که گناه سد عاشقی است
الطاف عاشقانه جدا میرسد ز راه
میترسم از گناه و امیدم به رحمتش
وقتی که ماه خوف و رجا میرسد ز راه
ماه غم علی شه لولاک میرسد
یعنی که ماه اشک و عزا میرسد ز راه
افطار گر کنی همه دم یاد لعل او
الطاف سیدالشهدا میرسد ز راه
گر خوب بندگی کنی ای دل به هر صباح
توفیق طوف کرب و بلا میرسد ز راه
وقتی به یاد کرب و بلا بغض میکنی
صدها ملک ز ارض و سما میرسد ز راه
دنیا شود بهشت برین شک نکن دمی
وقتی قدوم شاه وفا میرسد ز راه
«عَجِلْ عَلی ظُهُور وَلِیّک» خدای من
پس کی ز کعبه صاحب ما میرسد ز راه؟
از آتشت هماره «بداغی» شود رها
چون شاه دین به روز جزا میرسد ز راه
سیروس بداغ
آن که از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟
آن که ز اغیار برد شکوه بر یار کجاست
باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک
می زند بانگ منادی که گنه کار کجاست
سفره رنگین و خدا چشم به راه من و توست
تاکه معلوم شود طالب دیدار کجاست
بار عام است خدا را به ضیافت بشتاب
تا نگوئی که در رحمت دادار کجاست
مرغ شب نیمه شب دیده به ره میگوید
سوز دل ساز بود دیده بیدار کجاست
ماه رحمت بود ای ابر خطاپوش ببار
تا نگویند که آن وعده ایثار کجاست
حق به کان کرمش طرفه متاعی دارد
در و دیوار زند داد خریدار کجاست
آن خدائی که رحیم است و کریم است و غفور
گوید ای سوته دلان عاشق دل دار کجاست
من ژولیده به آوای جلی می گویم
آن که با توبه ستاند سپر نار کجاست
ژولیده نیشابوری
شب رفت و نسیم سحر آهسته روان شد
«از خواب گران خیز»، که گلبانگ اذان شد
با خویش جهاد آورم، المنت و الله
یاران خدا، ماه شریف رمضان شد
در ماه شریفم، به خدا، از خودم آزاد
از چون و چرا رسته و از درد و غم آزاد
چندیست، که در فکر دل خود شده ام من
دور از همه هنگامه ز فکر شکم آزاد
این نفس خداداد بود سنجش ایمان
هان، تا نکنی یک سر مو لغزش ایمان
گر پنج خواس من و تو روزه نگیرد
یک روزه ی تن نیز بود کاهش ایمان
ای آنکه نهان روزه و ایمان بشکستی
یک لحظه به چشم دل خود بین که که هستی؟
تو مست خودی، مست خدا نه، چه بگویم
در جام دلت باده مهرش نپرستی
آن روز مبادا نشناسیم خدا را
آن روز مبادا، که شریعت زده باشیم
عالمخان عصمتی