سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: حضرت فاطمه‌ زهرا (س) دختر پیامبر اسلام (ص) و حضرت خدیجه (س) در سال پنجم پس از بعثت در روز ۲۰ جمادی‌الثانی در مکه به دنیا آمدند. ایشان همسر امام علی (ع) و مادر امام حسن (ع)، امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) هستند.

پیامبر اکرم (ص) نام ایشان را فاطمه گذاشتند. کلمه فاطمه اسم فاعل است که از مصدر "ف ط م" گرفته شده؛ فطم در زبان عربی به معنی بریدن، قطع کردن و جدا شدن آمده‌ است. در مورد علت این نام‌گذاری در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است: (إنّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطمَ ابْنَتِی فاطِمَة وَوُلدَها وَمَنْ أَحَبًّهُمْ مِنَ النّارِ فَلِذلِکَ سُمّیَتْ فاطِمَة: خداوند دخترم فاطمه و فرزندانش و هر کس که آن‌ها را دوست داشته باشد را از آتش دوزخ جدا کرده است به این دلیل او فاطمه نامیده شده است).

ایشان تنها زن معصوم اسلام است که آیه قرآن درباره او و اهل بیت علیه‌السلام نازل شده است: (انما یرید الله الیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا" در معصوم بودن او همین بس که خداوند به‌واسطه خشم او خشمگین و به‌واسطه رضاى او راضى مى‌شود).

سخن گفتن فرشتگان با حضرت فاطمه زهرا (س) یکی از ویژگی‌های ایشان معرفی شده است. این ویژگی موجب شد حضرت را محدثه بنامند. گفت‌وگوی فرشتگان با حضرت فاطمه زهرا (س) در زمان پیامبر و پس از رحلت ایشان، برای تسلی دادن حضرت فاطمه (س) و خبر دادن از آینده نسل پیامبر بوده است.

برکاتی که از حضرت فاطمه زهرا (س) به ما رسیده ازجمله تسبیح معروف ایشان است که احادیث در فضیلت آن بسیار است. خواندن ۳۴ مرتبه اللّهُ اَکبَرُ، ۳۳ مرتبه اَلْحمدُللّه و ۳۳ مرتبه سُبْحانَ اللّه پس از هر نماز.

زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه و مرضیه از القاب و صفات حضرت زهرا (س) به شمار می‌آیند. سوره کوثر، آیه تطهیر، آیه مودت و آیه اطعام و احادیثی چون حدیث بضعه، درشان و فضیلت حضرت فاطمه (س) نازل و نقل شده‌اند.

روز ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) به‌عنوان روز "زن" نام‌گذاری شده است و مقام مادر گرامی داشته می‌شود.

برخی از شاعران و ادیبان فارسی‌زبان آثاری ادبی درباره حضرت فاطمه (س) تألیف و اشعاری دارند. برخی معتقدند قدیمی‌ترین شعر فاطمی به قرن پنجم هجری برمی‌گردد. در دوره معاصر شعر فاطمی در میان شاعران رواج بیشتری داشته است، به‌طوری‌که کنگره‌هایی با عنوان "شعر فاطمی" با حضور شاعرانی که در این زمینه شعرهایی سروده‌اند برگزار می‌شود. افزایش اشعار فاطمی موجب شده برخی از پژوهشگران حوزه ادبیات، شعر فاطمی را یکی از سبک‌های شعر آیینی بدانند که در آن به مقام و سیره حضرت فاطمه (س) پرداخته می‌شود. هم‌چنین کتاب‌های بی‌شماری با محوریت زندگی و ابعاد شخصیت حضرت فاطمه زهرا (س) نوشته شده است. برخی از این آثار بارها تجدید چاپ و به زبان‌های مختلفی همچون عربی، اردو، ترکی آذری، ترکی استانبولی، سندی، انگلیسی و روسی ترجمه شده‌اند.

معرفی ۳۵ عنوان کتاب:

۱- "بزرگ زن جهان حـضرت فاطمه زهرا (س)" زینب محبی

۲- "زخم خورشید" مهدی حسینیان‌قمی

۳- "زندگانی حضرت فاطمه (س)"جمعی از علمای لبنان با ترجمه حمیدرضا کفاش

۴- "زندگانی حـضرت فـاطمه زهرا (س)" عباس قدیانی

۵- "زنـدگانی صدیقه‌کبری حضرت فاطمه زهرا (س)" سـیدمـحمدتقی مدرسی

۶- "فاطمه (س) در آیینه کتاب" اسماعیل انصاری زنجانی‌خوئینی

۷- "فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر" احمد رحمانی‌همدانی و حسن افتخارزاده‌سبزواری

۸- "فاطمه‌الزهرا از ولادت تا شهادت" مؤلف سیدمحمد کاظم قزوینی با ترجمه علی کرمی

۹- "زندگانی فاطمه الزهرا" حسین عمادزاده

۱۰- "صدیقه شهیده" سیدعبدالرزاق موسوی‌مقرم

۱۱- "نهج الحیات (فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (س)" احمد دشتی

۱۲- "سیصد و شصت داستان از فضایل، مصائب و کرامات حضرت فاطمه (س)" عباس عزیزی

۱۳- "کرامات الفاطمیه" علی میرخلف‌زاده

۱۴- "اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا (س)" علیرضا رجالی‌تهرانی

۱۵- "رنج‌ها و فریادهای فاطمه (س)" عباس قمی و محمد محمدی‌اشتهاردی

۱۶- "تحلیل سیره فاطمه‌الزهرا (س)" علی اکبرزاده

۱۷- "فاطمه از نگاه علی سلام الله علیهما" محمد محمدیان

۱۸- "فاطمه فاطمه است" علی شریعتی

۱۹- "زندگانی صدیقه‌کبری حضرت فاطمه زهرا (س)" عبدالحسین دستغیب

۲۰- "زندگانی فاطمه‌الزهرا (س)" ناصر مکارم شیرازی

۲۱-"فاطمه زهرا (ع): مام پدر" فاضل حسینی‌میلانی با ترجمه منیژه زیبایی

۲۲- "زندگانی فاطمه الزهرا" حسین عمادزاده

۲۳-"زندگانی حضرت زهرا (ع)" باقر شریف‌قرشی با ترجه محمدرضا مهری

۲۴- "چشمه در بستر،" سیدمسعود آقایی

۲۵- "دانشنامه‌ای کوچک از احادیث کمتر شنیده شده حضرت صدیقه کبری" محمد دشتی

۲۶- "حوادث فاطمیه: سیر حوادث شهادت حضرت فاطمه (س)" مهدی خدامیان‌آرانی

۲۷- "فاطمه نگین جهان و جنان" محمدرضا رمزی‌اوحدی

۲۸- "تحلیل سیره فاطمه‌الزهرا (س)" علی اکبرزاده

۲۹- "پرتوی از فضایل فاطمه زهرا در کلام معصومین (علیهم صلوات الله)" علی محمدنژاد

۳۰- "زندگانی حضرت فاطمه الزهرا (س) و دختران آن حضرت" سیده‌اشم رسولی‌محلاتی

۳۱- "اخلاق فاطمه (س)" احمد لقمانی

۳۲- "انارهای آسمانی" مجید ملامحمدی

۳۳- "بانوی آفتاب" نسترن قدرتی

۳۴- "بانوی مینوی" سیدمحمد صادق موسوی‌گرمارودی

۳۵- "اسرار فدک" محمدباقر انصاری و سیدحسین رجایی
 

نمونه‌ اشعاری که به مناسبت ولادت فاطمه‌زهرا(س) سروده شدند:

باران گرفت و سینه پر از عطر یار شد

بلبل غزل سرود و چمن بیقرار شد

پیچید در طبیعت دنیای خاکیان

عطر تبسم تو و نامش بهار شد

تنها به شوق بوسه زدن بر عبای تو

هر قاصدک به دوش نسیمی سوار شد

ای کاش جایگاه خودش را به من دهد

آن ذره‌ای که بر سر راهت غبار شد

هر شاعری فرزدق و دعبل نمی‌شود

هر کس که خاک پای تو شد شهریار شد

حسین علاالدین

 

عالم تمام غـرق تمـنای فاطمه سـت

اصلا دلیل خلق، تماشای فاطمه ست

باشد به زیر سایه‌ی مهرش تمام خلق

هـر ذره‌ای کـه زیر قدم‌هـای فاطمه ست

هاجر که زمزم از قدم کودکش شکفت

در آرزوی بوسه ای از پای فاطمه ست

عیسی که مرده از نفسش جان گرفته بود

در آرزوی فیض نـفـس‌های فـاطـمـه ست

موسی که با عصاش دل بحر می شکافت

بی بادبان فـتاده به دریای فـاطـمه سـت

مـریـم کجا و رسیدن بر گرد پای او

مریم کنیز زینب کبرای فاطمه ست

او زن بُــوَد ولـی بــه خداونـد تا به ابد

مردانگی خلاصه‌ی معنای فاطمه ست

امــا بــه جـز علی که سزاوار مدح اوست؟

آری فقط علیست که همتای فاطمه ست

رخسار نیلی و قدِ خم، بازوی کبود

این‌ها همه نشان ز تولای فاطمه ست

محمد ناصری

 

دری به سمت حیاط تجلی‌اش وا کرد

سپس نشست و خودش را کمی تماشا کرد

و آن همه عظمت را کمی به نور کشید

و نور را به تجسم کشید و انشا کرد

سپس و اشرقت الارض و سما نوشت

و بر زمین و زمان آیه آیه املا کرد

و بسته شد همه چشم‌های ما وقتی

که نور آینه در آینه تجلا کرد

زلال آبی خود را به روی آینه ریخت

تمام مهر خودش را به اسم دریا کرد

باسم نور علی نور، این الهه نور

فرشته‌ای شد و بال اراده را وا کرد

سپس به سمت خدایش پرید و زهرا شد

خدا تجلی خود را به نام زهرا کرد

بگیر دست گدا را بحق ساداتی

بحق فاطمه یا فاطر السمواتی

سلام مادر آئینه‌های خورشیدی

سلام مادر این بچه‌های توحیدی

چگونه سجده گذاریم روز مادر را

که مهر مادریت را به شیعه بخشیدی

اگر نگاه تو افتاده سمت ما حتما

تو برق شوق علی را به چشممان دیدی

سبد سبد دل ما را به دست سبز خودت

از آسمان شجرهای طیبه چیدی

از آن به بعد اگر چه مزار تو مخفی است

ولی به جز دل ما هیچ جا نگنجیدی

از آن به بعد شعاع ولایتت با ماست

از آن به بعد علی در علی درخشیدی

اگر که کشور ما ایمن است از فتنه

برای اینکه شب راحتی نخوابیدی

به دست‌های قنوتت دخیل می‌بندیم

و چشمه‌های بلا را به بیل می‌بندیم

همیشه نان جو سفره‌ات تبسم داشت

و از صفای همین سادگی تکلم داشت

ولی ملائکه‌ها هم همیشه می‌دیدند

که سائل در این خانه نان گندم داشت

به روی دست قنوتت چه پرورش دادی

که این همه کف پایت گل تورم داشت

همین که روی گرفتی زمرد نابینا

چقدر درس نجابت برای مردم داشت

چهل یهود مسلمان چادر تو شدند

ببین چه معجزه‌هایی لباس خانم داشت

همین که خون خدا در رگ تو می‌جوشید

حسین حسین به روی لبت ترنم داشت

برای حق فدک ایستادی ای بانو

اگر چه پهلوی یاست کمی تالم داشت

بگو که داغ گذارند روی دست عقیل

که باز زنده شود قصه عدالت ایل

به اسم فاطمه هر واژه موشکافی شد

و با وجود تو شعر خدا قوافی شد

تمام خلقت عالم ورق ورق بودند

تو آمدی و کتاب خدا صحافی شد

تو آمدی و نماز هزار پیغمبر

برای آمدنت مثل یک تجافی شد

تو آمدی هزاران رسول می‌گفتند

رسالت همه انبیا تلافی شد

تو آمدی و علی داشت دور تو می‌گشت

و این طواف در عالم عجب طوافی شد

محبت تو برای ملاک خوب و بدی

به روی دست خدا مثل ظرف صافی شد

به رنگ سبز پیمبر بگیر دست مرا

به رسم عطفه مادر بگیر دست مرا

و انبیای الهی که بی‌بدیل شدند

برای درک شب قدر تو گسل شدند

به هم کلامی تو عده‌ای کلیم شدند

کنار سفره تو عده‌ای خلیل شدند

و عده‌ای به نگاهت عزیز مصر شدند

پیمبران بزرگی از این قبیل شدند

و عده‌ای که به بال قنوت تو خوردند

به یک دعای تو یکباره جبرئیل شدند

فرشته‌های خدا هم یکی یکی بانو

به رشته های نخ چادرت دخیل شدند

کمی محبت تو به سنگ‌ها زده شد

که سنگ‌ها همگی گوهری اصیل شدند

بیا و چشمه ما را کمی زلالی کن

مرا غبار قدوم همین اهالی کن

نشسته‌ام که به دست آورم نگاهت را

به آسمان بزنم تا غبار راهت را

ز روسیاهی من شب به شرم می افتد

سپید کن شب تاریک روسیاهت را

چقدر گریه برایم نموده‌ای مادر

بمیرم اینکه نبینم من اشک و آهت را

کدام روضه بخوانیم و باز گریه کنیم

کدام روضه محبوب و دلبخواهت را

چقدر غیرت خورشیدیت شکست آنروز

که ریسمان زده بودند دست ماهت را

میان کوچه تو را می زدند ای مادر

بمیرم اینکه علی دید قتلگاهت را

همان کسی که در آن کوچه ها جسارت کرد

به کربلا کفن پاره پاره غارت کرد

رحمان نوازانی

 

نشسته‌ام بنویسم که بال یعنی تو

عروج کردن سمت کمال یعنی تو

نشسته‌ام بنویسم تصورت، هیهات

فراتراز جریان خیال یعنی تو

محبت تو همان آیینه است و مهرت آه

تو آب و آیینه پس زلال یعنی تو

ز برگ‌های تو بوی رسول می‌آید

گل محمدی بی مثال یعنی تو

مسیر رد شدنت را کسی نگاه نکرد

جمال زیر نقاب جلال یعنی تو

تو نور و نورٌ علی نور و خالق النوری

تو از تصور خاکی نشین ما دوری

تو آن دعای رسولی که مستجاب شدی

برای خانه‌ی خورشید آفتاب شدی

یگانه دختر احمد شدن مراد نبود

برای ام ابی‌هایی انتخاب شدی

تو مرتضی نشده این همه صدا کردی

تو مصطفی نشده صاحب کتاب شدی

علی به پای تو شد ذره ذره آب و سپس

تو هم به پای علی ذره ذره آب شدی

تو عادلانه‌ترین فیضی و دوتا نه سال

نصیب روح نبی و ابو تراب شدی

تو آفتاب رسولی و آسمان علی

تو روح سینه‌ی پیغمبری و جان علی

شب سیاه بگیرد تمام دنیا را

اگر ز خلق بگیرند نام زهرا را

هزار سال به جز آستانه‌ی کرمت

نبرده ایم در خانه‌ای تمنا را

ز روی عاطفه خوابت نمی‌برد شب‌ها

اگر روا نکنی حاجت گدا‌ها را

قرار نیست به نان مدینه لب بزنی

ز سفره ات نگرفتند رزق بالا را

برای آنکه مقام تورا نشان بدهند

نموده اند فراهم بساط فردا را

دل رسول خدا را اسیر درد مکن

مگیر از سخن خویش لفظ «بابا» را

بگو پدر که نبی را حیات میبخشی

ز درد و غصه دلش را نجات میبخشی

زمین بدون نگاهت تب بهار نداشت

شبیه کوه بلندی که آبشار نداشت

بعید نیست ببخشی همه قیامت را

نمیشود ز. تو اینگونه انتظار نداشت

دعای پشت سر تو مراد مولا بود

وگرنه هیچ نیازی به ذوالفقار نداشت

بهشت، منزل توست این همه طلب دارد

وگرنه هیچ کسی با بهشت کار نداشت

دوازده نخ وصله به چادرت دیدند

به ساده زیستیت عمر روزگار نداشت

همه جهیزیه ات بود چند ظرف گلین

تجملات برای تو اعتبار نداشت

شب عروسی خود یاد قبر افتادی

شکوه رخت نو ات را به سائلی دادی

بهشت هستی و عطر معطری داری

همیشه آب و هوای مطهری داری

به نیمی از نفست انبیا بزرگ شدند

تو از قدیم دم ذره پروری داری

صحیفه‌ی تو تماما تنزل وحی است

از این لحاظ تو قرآن دیگری داری

یتیم مکه بدهکار مهربانی توست

تو گردن پدرت حق مادری داری

یگانه علت غایی خلقتی زین رو

تو با تمامی خلقت برابری داری

ظهور ظاهرت انسان و باطنت حوراست

ولایتی که تو داری ولایت کبراست

نبینم از نفست آه آه میریزی

شبیه برگ گلی گاه گاه میریزی

تو دست و سینه و پهلو می‌آوری داری...

به پای شیر خدایت سپاه میریزی

میان اینهمه درگیری‌ای شکسته غرور

به دست بسته‌ی مولا نگاه میریزی

چقدر فکر حسینی به فکر گودالی

چقدر اشک بر این بی پناه میریزی

صدای کشته‌ی گودال را بلند مکن

به گیسویی که کف قتلگاه میریزی

علی‌اکبر لطیفیان