سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: فاطمه ملقب به "امالبنین"، دختر حزام بن خالد بن ربیعه، از بانوان نمونه صدر اسلام و از همسران امام علی (ع) هستند. ایشان در 13 جمادیالثانی سال (64ه.ق) دارفانی را وداع گفتند. تاریخنگاران سال ارتحال حضرت امالبنین (س) را متفاوت نگاشتهاند، بهطوری که عدهای آن را سال 70 هجری قمری بیان کردهاند و عده دیگری تاریخ وفات این مادر فداکار را، سیزدهم جمادیالثانی سال 64 هجری قمری دانستهاند که نظر دوم از شهرت بیشتری برخوردار است.
حضرت امالبنین (س) مادر حضرت ابوالفضل العباس (ع) هستند. ایشان همچنین مادر عبدالله، جعفر و عثمان هستند که در روز عاشورا به شهادت رسیدند.
حضرت امالبنین (س) پس از واقعه عاشورا، از مرثیهخوانی و نوحهسرایی استفاده کردند تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسلهای آینده برسانند. ایشان هر روز به همراه پسر حضرت عباس علیه السلام، عبیداللّه که همراه مادرشان در کربلا حضور داشتند و سند زندهای برای بیان وقایع عاشورا بودند، به بقیع میرفتند و نوحه میخوانند.
عالمان شیعه شجاعت، فصاحت و علاقه حضرت امالبنین (س) به اهل بیت بهویژه امام حسین (ع) را ستودهاند و از ایشان به نیکی و بزرگی یاد کردهاند.
سالروز وفات حضرت امالبنین (س) به روز تکریم مادران و همسران شهدا اختصاص یافته است.
کتابهای متعددی با محوریت زندگی و ابعاد شخصیت حضرت امالبنین (س) نوشته شده است. معرفی 15 عنوان کتاب:
1- "اعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام" عمر رضا کحاله، دمشق
2- "اعیان الشیعه" سید محسن امین، تحقیق حسن امین، بیروت، دارالتعارف
3- "ام البنین" محمد علی سالکی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی
4- "شروع مرثیه عاشورا" ذبیح االله صاحبکار، نگاه حوزه
5- "ادب الطف او شعر الحسین" جواد شبر، بیروت، دارالمرتضی
6- "مجموعه آثار" ج 17، ص 242، نویسنده شهید مطهری
7- "همسر خورشید: زندگی نامه حضرت ام البنین علیهاالسلام" مهدی وحیدی صدر
8- "ام البنین (سلام الله علیها) زیباترین الگوی نامادری!" محمدرضا یکتایی
9- "ام البنین (سلام الله علیها)، مادر مهتاب" پدیدآورنده ناحیدطیبی
10- "ام البنین نمادى از خودگذشتگى" محمدرضا عبدالامیرانصاری
11- "بحار الانوار" علامه مجلسی ج 45
12 -"ام البنین سیده نساء العرب" سیدمهدی سویج
13- "مادر فرزندان زهرا (سلام الله علیها)" ابوالفضل هادی منش
14- "ام البنین شمع یتیمان علی (علیه السلام)" محمد آخوند، انتشارات یاس زهرا
15- "ام البنین (علیها سلام) "سلمان هادی طعمه
شاعران آیینی نیز در سوگ وفات حضرت امالبنین (س) اشعاری سرودهاند. نمونهای از چند شعر:
گفتم ام البنین، دلم پا شد
گرههایی که داشتم وا شد
مادر آب را صدا زدم و
خشکسالم شبیه دریا شد
سورهی حمد نذر او کردیم
گم شده داشتیم و پیدا شد
با ادب بود و روی دامانش
تا گل نازدانهای جا شد
به مدینه نگفت مادر شد
گفت، مولای شهر بابا شد
با کنیزی خانوادهی عشق
در دو عالم عزیز زهرا شد
خادمی کرد تا که عباسش
از ازل تا همیشه آقا شد
همهی بچه هاش عیسایند
گرچه عباس او مسیحا شد
آن قَدَر خرج گریه شد افتاد
آن قَدَر خرج گریه شد تا شد
تا قیامت به احترام حسین
ذکر لبهاش واحسینا شد
گفت: گفتند روز عاشورا
در غروبی که خیمه غوغا شد
بیت تقسیم آبروی حرم
مشک بی آب، سهم سقّا شد
کاش دست عمود نخلستان
سدّ راهش نمیشد، امّا شد
گفت: گفتند بعد آنی که
علیِ اکبر ارباًاربا شد
قد سقّا شبیه قاسم شد
قدّ قاسم شبیه سقّا شد
گفت: گفتند بر سر نیزه
سر عبّاس من تماشا شد
بسته بودند اگر نمیافتاد
بسته بودند اگر به نی جا شد
خوب شد همره حسین نرفت
در مسیری که سر به نیها شد
خوب شد مجلس شراب نرفت
در همان جا که جشن برپا شد
علیاکبر لطیفیان
گمان مکن پسرت ناتنی برادر بود
قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود
منال ام بنین و ببال از عباس
تو شیرمادر و شیر تو شیرپرور بود
سقوط قلعهی خیبر اگر به نام علیست
فرات، خیبر دیگر؛ یل تو حیدر بود
ز شام تا به سحر دور خیمهها میگشت
که ماه هاشمیان بود و مهرپرور بود
به لرزه بود از او پشت هفتپشت ستم
یل تو یکتنه یک تن نبود، لشگر بود
به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت
ببین که تا به چه حدی مطیع رهبر بود
اگر فتاد روی خاک میشود پرپر
ولی گل تو روی شاخه بود و پرپر بود
علی انسانی
گویند فقیری به مدینه به دلی زار
امد به در خانهی عباس علمدار
زد بوسه بر ان درگه و استاد مؤدب
گفتا به ادب با پسر حیدر کرار
کی صاحب این خانه یکی مرد فقیرم
بیمار و تهیدست و گرفتار و دل افکار
هر سال در این فصل از این خانه گرفتم
بر خرجی یکسالهی خود هدیهی بسیار
گفتا به زنان ام بنین مادر عباس
با سوز دل سوخته و دیدهی خون بار
کز زیور و زر هر چه که دارید بیارید
بخشید بر این مرد فقیر از ره ایثار
خود سائل هر سالهی عباس من است این
عباس دل ازرده شود گر برود زار
دادند بدو زیور و زر هر چه که میبود
از لطف و کرم عترت پیغمبر مختار
سائل که نگاهش به زر و سیم بیفتاد
بگذاشت ز غم چهره به دیوار
گفتند همه هستی این خانه همین بود
ای مرد عرب اشک میفشان تو به رخسار
آن سائل دلباخته چنین گفت:
کی در همه جا بوده به خیل ضعفا یار
بر من در این خانه گدائیست بهانه
من عاشق عباسم، نه عاشق دینار
من امده ام بازوی عباس ببوسم
من در پی گل روی نهادم سوی گلزار
هر سال زدم بوسه بر ان دست مبارک
هر بار شدم محو رخ صاحب این دار
یک لحظه بگوئید که عباس بیاید
باشد که برم فیض از ان چهره دگر بار
ناگاه زنان شیونشان رفت به گردون
گفتند: فروبند لبای مرد گرفتار
ای عاشق دلسوختهای محو رخ دوست
ای سائل دلباخته، ای طالب دیدار
دستی که زدی بوسه جدا گشت ز پیکر
ماهی که تو دیدی به زمین گشت نگونسار
ان دست کزو خرجی یکساله گرفتی
شد قطع ز تیغ ستم دشمن خونخوار
سر بر سر نی، دست جدا، تن به روی خاک
لب تشنه، جگر سوخته، دل شعلهای از نار
این طایفه هستند در این خانه سیه پوش
این خانه بود در غم عباس عزادار
این مادر پیری که قدش گشته خمیده
سر تا به قدم سوخته، چون شمع شب تار
این مادر دلسوختهی چهار شهید است
گردیده دو تا قامتش از ماتم آن چهار
این مادر عباس همان ام بنین است
دادند بنینش همه جان در ره دادار
سوگند به ان مادر و ان چهار شهیدش
بگذر ز گناه همهای خالق غفار
غلامرضا سازگار
السلام ای مادر ایثار یا ام البنین
دلخوشی حیدر کرار یا ام البنین
وقت توصیف تو ای بانو زبان ها لال شد
مدح تو بالاتر از گفتار یا ام البنین
جز تو در عالم کدامین زن برای زینب است
بعد زهرا بهترین غمخوار یا ام البنین
تو همانی که به عشق قبله عالم حسین
تربیت کردی سپهسالار یا ام البنین
خوش به حال هر که چون تو غیر گریه بر حسین
تا دم آخر ندارد کار یا ام البنین
مادر یل ها سرت را تا ابد بالا بگیر
دست از شرمندگی بردار یا ام البنین
جان عباست بیا بس کن ، برایت خوب نیست
گریه با این چشم های تار یا ام البنین
بیشتر از هر چه غم در سینه ات داری تو را
پیری زینب دهد آزار یا ام البنین
خوب شد ماندی ، ندیدی که حسین افتاده بود
بین مقتل تشنه و بی یار، یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی زینب افتاد از نفس
از حرم تا قتلگه صد بار، یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی خیمه ها می سوخت در
آتش بین در و دیوار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی کاروان را بی حسین
در میان کوچه و بازار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی بر فراز نیزه ای
خورده از پهلو سر سردار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی خنده مستانه بر
اهل بیت احمد مختار یا ام البنین
محمدحسین رحیمیان
صحبت اگر به ساحت ام البنین کشد
بر شعر پرده غیرت روح الامین کشد
ذیل مقام توست بلندای آسمان
حاشا که دامن تو به روی زمین کشد
خاموش نیست شب چو ببیند ز شمع سوز
مروان به بانگ شیون تو آفرین کشد !
تدبیر جنگ نیز بود در ستارگان
طفل تو اسب فاجعه را زیر زین کشد
آهو ز احترام به صحرا نمی رود
گر چادر تو پای به اقصای چین کشد
ما را ز چشم های اباالفضل کن نگاه !
خاشاک منت از نظر ذره بین کشد
بر عزّتت بس است علی خواستگار توست
شاهی که آستین ز زمان و زمین کشد
از آستین تو اسد الله گرفته است
حاشا که شمر گوشهی آن آستین کشد
معنی خموش باش! که آگاه نیستی
ز آن معجری که دست سنان لعین کشد
آن زن که ریخته ست به معنی کلام ناب
از شک بعید نیست که بار یقین کشد
محمد سهرابی
رسالتت نه فقط صاحب پسر شدن است
تو را کنار علی شانِ همسفر شدن است
بزرگ مادرِ ماهِ همیشه کامل عشق!
هنوز نور تو در حال بیشتر شدن است
محبتت رقمی در دل علی دارد
که رو به آینه در حال ضربدر شدن است
رسیدن تو به وصل علی به ما آموخت
مهمتر از همه از جانبش نظر شدن است
حسودهای مدینه تو را نمیفهمند
و قلب تیره سزاوار شعله ور شدن است
تمام میشود این غم همین که برگردی
فرشته مشکلش از بابت بشر شدن است
تو آن ضمیر بلندی که راز عرفانت
نتیجهی گذر از مرز خون جگر شدن است
سکوت کن که ادب یادداشت بردارد
سخن بگو که حیا فکر بارور شدن است
که عشق در تو نه با مهر مادری یکسوست
نه فارغ از غم هفتاد و یک نفر شدن است
دو دست خویش به جای تو داده فرزندت
وگرنه میل تو هم بر شکسته پر شدن است
حسین تا که نماند به روی نیزه غریب
سفارشت به پسرها بدون سر شدن است
خیال مرثیه سازم به روضه میکشدم
ولی تمایلم امشب به برحذر شدن است
به زخمتان دم رفتن نمک نمیپاشم
بشیرم و همه سعیم به خوش خبر شدن است
خیال مرثیه ساز مرا ببخشای سرو
کبوترست و به دنبال نامه بر شدن است
کاظم بهمنی