سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: محمد آزرم درباره "بومشناسی فرم شعر در رسانه" یادداشتی تحلیلی برای هنرآنلاین نوشته است. او کتابهای "عکسهای منتشر نشده" (گزیده شعرهای 72 تا 75)، "اسمش همین است محمد آزرم" (گزیده شعرهای 76 تا 81)، "هوم" (گزیده شعرهای 84 تا 88)، "عطر از نام" (شعرهای بداههنویسی مشترک با ایولیلیث) و "هیاکل" و "آیا" را در حوزه شعر تجربی به چاپ رسانده است. از او مقالات متعددی در 15 سال گذشته در زمینه تئوری ادبی منتشر شده و گزیدهای از این مقالات را در کتابی با نام "الفبای راز" راهی بازار کتاب کرده است. همچنین منتخبی از شعرهای هوشنگ ایرانی شاعر دهه 30 با مقدمه تحلیلی انتقادی او با نام "جیغ بنفش" در بازار کتاب موجود است. آزرم کتاب "بوطیقا در انحنا" درباره ژانرهای جدید شعر، را نیز در دست انتشار دارد.
در یادداشت آزرم میخوانیم: "در شرایطی که شعر به عنوان یک امر زیبا از حوزه نیازهای انسان امروز در حال محو شدن است و تنها ردی از آن باقی مانده و شاعران که وارثان جادوگران و عارفان و پیامبران بودند اکنون مسافران رسانهها هستند و آتشی که در ذهن مردمان میافروختند و سایههای خیال آنان را به رقص وا میداشتند با آفتاب تابناک رسانهها که هر چیز و همه چیز را واضح میکند، کم رنگ و بیرمق شده است؛ اینکه هنوز جانهای جنونمندی هستند که خود را شاعر مینامند و میکوشند با کهنترین میراث خدایان، جادویی به نام شعر ارایه کنند، بهخودی خود عجیب است. چرا که شعر، در روزگار ما جادوی بیاثر و سحری باطل است که برای باقی ماندن اثری از آثار آن در رسانههای آینده، باید منعطف و تسخیرکننده باشد.
رسانهها نه تنها براى ایجاد زیباییشناسی جدید، بلکه براى درک مفهوم زیباییشناسی قدیم نیز مهم و منشا تاثیرند؛ چرا که برای فراموش کردن تنهایى انسان، بافتی مصنوعى میسازند که از نمادهاى رمزگذاری شده ساخته شده و طبیعتى ثانوى هستند که آدمی در آن زندگی میکند. رسانه با ذخیرهسازى و انتقال اطلاعات، از ترفندی ضدطبیعى و رمزی شبه طبیعى، یعنى جهان رمزگذاری شده، پدید میآید.
در این جهان رمزگذاری شده، آدمی هیچگاه با اشیا واقعى سر و کارى ندارد، سر و کار او با واقعیت رسانهاى است، یعنى با صورتهاى نمادینی چون زبان، اسطوره، هنر، دین و دانش. در چنین جهانی شعر میتواند بر رمزگذاریهاى دیگرى به جز رمزگذاریهاى الفباى فونتیک استوار باشد، بدین گونه سوژه بشرى در نسبت وابستگى به تکنیکهاى فرهنگى تاریخى قرار میگیرد.
همچنان که واقعیت رسانهای یک "ایهام هستى شناختى" در موقعیت حضور / غیاب است که آدمی را دچار شیزوفرنی ساختگى میکند، استقرار شعر در رسانه نه بهعنوان اثری صرفا زیباشناختی بلکه بهعنوان رویدادی در حال وقوع، واجد همین ویژگی است.
همچنان که در کتاب "بوطیقا در انحنا" نوشتهام، شعری که رویکردی "پستآوانگارد" دارد، گذشته و دستاوردهای آن را انکار و ملغی نمیکند بلکه با احضار آنها به موقعیت "حال" و از راه تغییر؛ فرمسازی و برچسب زدن، هرچه را بخواهد از آن خود میکند. پس در جابهجایی حدومرزهای هنر لزوما خط شکن و طلایهدار نیست، بلکه بیشتر و اساسا "متصرف" است و میتواند حدود، زمینهها و گفتمانهایی را که هیچ تلقی هنریای ندارند با برچسبزنی و تمهیدسازی، به نام خود تصرف کند و از این منظر تجربی بودن آن با تجربه زیسته هنر آوانگارد متفاوت است.
برای شناخت، ادراک، ردهبندی و دستهبندی شعر در جهان رسانههای سریع و غیر قابل پیشبینی، میتوان از یک مدل بومشناسی فرم شعر با رویکرد تحلیلی، ذهنی و مفهومی استفاده کرد.
این مدل به تمام کسانی که خود را مخاطب شعر و در نتیجه قادر به افزودن لایهای به لایههای معنایی آن میبینند، کمک میکند تا درک و حس شفافتری نسبت به فرم داشته باشند و خوانش و نقد دقیقتری از شعر ارایه کنند. مدل بومشناسی فرم شعر تنها به مفهوم زیستشناسی آن دلالت نمیکند، بلکه شامل جنبههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و تکنولوژیکی فرم شعر بهمثابه رخدادی در حال وقوع در رسانه میشود و از مفاهیم نظری سیستمهای پیچیده نشات میگیرد. این مدل برای افزایش درک از فرم و در نتیجه خوانش دقیقتر شعر، فرم را مطابق نمودار به 5 دسته "واضح"، "بغرنج"، "پیچیده"، "پرآشوب" و "بینظم" تقسیم میکند.
۱- فرم واضح
این قسمت که معمولا پایین و سمت چپ نمودار جای دارد نماینده فرمهایی است که روابط و رمزگذاری در آنها ثابت و در نتیجه خوانش نیز مشخص است. در اینجا از قبل نسبت به روابط علت و معلولی موجود، آگاهی داریم و قواعد فرم را میشناسیم و میدانیم برای هر پدیده متنی که در این فضا رخ میدهد چه خوانشی اتخاذ کنیم. در این قسمت "میدانیم که میدانیم".
فرآیند معناسازی در فرمهای واضح، کاملا مشخص است. در اینجا ابتدا نسبت به روابط فرمی شناخت پیدا میکنیم، سپس آنها را دستهبندی میکنیم و در نهایت به آنها پاسخ میدهیم. از آنجایی که فرمهای واضح ثبات زیادی دارد، روابط فرمی و پاسخ به آنها میتواند بسیار ساده و از پیش تعیین شده باشد، بنابراین از ارزش هنری چندانی برخوردار نیستند.
۲- فرم بغرنج
این فرمها شامل مواردی از شعر است که "میدانیم که نمیدانیم". در فرمهای بغرنج خوانشهای متنوع و گوناگونی میتواند برای یک ارتباط درون متنی وجود داشته باشد که البته مثل فرمهای واضح از قبل تعیین شده نیستند، بلکه باید با تجزیه تحلیل و آزمون و خطا بدست بیایند. بنابراین فرآیند معناسازی در فرمهای بغرنج به ترتیب شامل درک، تجزیه و تحلیل (به جای دستهبندی در فرمهای واضح ) و پاسخ است.
از آنجا که در فرمهای بغرنج تنها یک معنای قطعی و از پیش تعیین شده برای روابط فرمی وجود ندارد، جنس پاسخها نسبت به فرمهای واضح، متفاوت است. اینجا مخاطب با بررسی و تجزیه و تحلیل روابط درون متنی، بازهای از معناها را برای خود خلق میکند و لایههای معنایی جدیدی به شعر میافزاید.
۳- فرم پیچیده
بهطور کلی فرمی که حجم ناشناختهها در آن بیشتر از شناختهها باشد یک فرم پیچیده است. در فرمهای پیچیده روابط علت و معلولی وجود ندارد. در اینجا "نمیدانیم که چه چیزهایی را نمیدانیم". بنابراین بر خلاف فرمهای قبلی که از یک حد نسبی نظم برخوردار بودند و از این بابت تا حدی نسبت به روابط شناخت وجود داشت، در فرمهای پیچیده، شناختی ماقبلی از روابط وجود ندارد.
از این رو گام نخست در فرآیند معناسازی در فرمهای پیچیده، جستوجو درباره روابط درون متنی است تا در نتیجه آن بتوان به شناخت و درک فرم دست یافت و نهایتا پاسخی به آن داد. به همین خاطر معناهایی که در این شرایط ساخته میشود معناهایی ظهوری و بروزی برای این شرایط خاص و در نتیجه خلاقانه است.
در اینجا هیچ چیز برای مخاطب از قبل مشخص نیست بنابراین نسبت به روابط درون متنی با احتیاط رفتار میکند. مثل زمانی که برای اولین بار با یک فرم جدید شعر مواجه میشود که نمونه آن قبلا وجود نداشته و دارای روابطی است که نظیر آن را هرگز ندیده است. بنابراین استراتژی صحیح معناسازی در مواجهه با روابط و فرمهای پیچیده، چنین است که بعد از جستوجو و شناخت روابط و مساله سازها، لایههای معنایی را به فرم اضافه میکنیم.
۴- فرم پرآشوب
در فرمهای پرآشوب، هیچ رابطه مشخص علت و معلولی در روابط درون متنی وجود ندارد. در این فضاهای پر آشوب خوانش شعر، در وضعیتی بحرانی است، بنابراین مخاطب ممکن است با پاسخهای سریع و قاطع به مساله سازهای فرم بتواند آشوب فرمی را در خوانش خود به ثبات نسبی برساند و از وضعیت بحرانی خارج کند. مخاطب در چنین فرمهایی، قرار نیست بهترین یا دقیقترین معناها را بسازد، بلکه برای دستیابی به ثبات نسبی باید از الگوی "حرکت خفاش" استفاده کند. خفاش با تولید صدا، بازتاب برگشتی آن را میشنود، تحلیل میکند و متناسب با آن جهتیابی و حرکت میکند.
بنابراین برخلاف تمام فرمهای قبلی، فرآیند معناسازی در فرمهای پر آشوب با اقدام مخاطب شروع میشود، بعد از اقدام، او میتواند نسبت به روابط درون متنی درک نسبی بیابد و در نهایت و پس از ثبات نسبی پاسخ بهتری به مسئله سازهای فرم بدهد. به همین علت، معناهایی که ارائه میدهد معناهایی بینظیر و بیسابقه است که قبلا نمونه آن دیده نشده است.
۵- فرم بینظم
این فرم در مرکز مدل بومشناسی فرم شعر قرار دارد. در واقع این فرم یک فرم واقعی نیست، بلکه فقط زمانی که مخاطب در فضای آن قرار میگیرد و قادر نیست تشخیص دهد واقعا با کدام یک از فرمهای چهارگانه "واضح"، "بغرنج"، "پیچیده" و "پرآشوب" مواجه است، از آن نام میبریم. پس حضور مخاطب در فرم بینظم موقتی است و اصلیترین کار او این است که تشخیص دهد با چه فرم شعری مواجه است و به دنبال آن فرآیند معناسازی او چگونه باید باشد.
ارایه مدلی برای ردهبندی شعر، در زمانهای که شعر محو شده، شاید کاری عبث باشد، اما اگر بتوان آن را تمهیدی برای تسخیر رسانه قرار داد، آن وقت عملی پرثمر برای آشکار کردن ردهای محو شده شعر خواهد بود.