سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: "اینکه دلتنگ توام" آلبومی از غزلهای مهدی مظاهری با صدای سالار عقیلی، آهنگسازی نسیم شاملو و پیمان خازنی است که بهتازگی از سوی موسسه فرهنگی، هنری نوخسروانی باربد منتشر شده است.
در جستار ایرج زبردست شاعر و رباعیسرا که در اختیار هنرآنلاین قرار گرفته است در باب این آلبوم شعر و صدا میخوانیم: "صداهای بسیاری بودهاند که باد آنها را با خود برده است و انگارنهانگار روزی این صداها مخاطبانی داشتهاند. یکی از دلایل نسیان این صداها را در این نکته میتوان یافت که پشتِسرِ بادهای هرز و جریانهای تهی پای در راه نهادهاند، بادهایی مسموم که همیشه بیهیچ مبدا و مقصد در راهی پر از هر چه باداباد جاریاند. این صداهای زرد عمری کوتاه دارند و هیچ نشانی از آنها بر تن فردا نخواهد ماند.
تجربه، نور میزاید و صدای اندیشه است، باید در همهحال، پیام روشن او را فهمید و نوشید. تجربه دهانی دارد پر از صبح و حرفهایی از جنس بیداری که غفلت را از جان میزداید. هرگز نباید با آن بیگانه بود، که بهترین همسایه در هر تصمیم و هر راهی است و بیاو آبگینه زندگی زیر بارش سنگهای بطالت شکست در شکست میشود. باید زبان زمان را فهمید و آنقدر آموخت و زیست تا خود راهی در میان شاهراههای دیگر شد. همه از دهان تجربه شنیدهاند: تنها صداست که میماند، صدای ماندگار، بوی ماه میدهد و ریشهاش را در خورشید میتوان یافت. باری در هر کاری بیاندیشه، راه در راه گره میخورد و مقصد بس بعید و نامعلوم خواهد بود. صداهای بیاندیشه، از معنا و زیبایی دورند و زمان با آنها غریب و نا آشناست. صداهایی که بعد از مدتی خودِ صاحبِ صدا نیز از آن خسته خواهد شد و موریانه تکرار، سرنوشتاش را به فرسایشی تاریک و جانکاه میکشاند.
درآمد بالا را تعمدی همنگاه با سطر کردم تا راحتتر صدای عمیق واژهها شنیده شود، تا واژهها بهتر در متن، اوج بگیرند.
از اندیشه و تجربه گفتم: دو بال پرواز برای رسیدن به هر آرمان و هدفی.
چندی پیش آلبوم موسیقیِ "اینکه دلتنگ توام"، با صدای جناب سالار عقیلی و غزلهای آقای مهدی مظاهری، همنشینِ وقتم شد و دمی در سایهسارِ نفحات و نغمات دلپذیر آن، جان به جویبار جاری لحظههایی دلانگیز سپردم. وقت دست در دستم گذاشت و ساعتی دور از تلخی تاریک کرونا، جانم آیینه شنیدن شد.
موسیقی امروز، یا بهتر بگویم حکایت هنر در سرزمین ما عجیب شده است، عجیب! دیدهام و شنیدهام اکثر خوانندگان در انتخاب شعر یا ضعیفاند یا اصلا دخالتی ندارند و هر شعری را که آهنگساز در اختیارشان گذاشت میخوانند؛ آهنگسازی که گاه خود نیز فرق دوبیتی و رباعی یا غزل و مثنوی را نمیداند. متاسفانه اشتباهخوانی خوانندگان در استفاده از اشعار حافظ و دیگر شاعران بزرگ هم گاهی مشهود است. همیشه گفتهام خواننده و آهنگسازی موفق خواهد بود که مطالعات گسترده در شعر و ادبیات فارسی داشته باشند و از یک یا دو شاعر حرفهای نیز در کنار خود به عنوان مشاور استفاده کنند. نمیدانم کجا اما جایی شنیده یا خواندهام استاد محمدرضا شجریان در انتخاب شعر خیلی سختگیر بود و در مسائل فنی آن اگر با مشکلی بر میخورد از تجربه و کلام هوشنگ ابتهاج و دکتر شفیعیکدکنی استفاده میکرد. این کار یعنی هموار کردن راه و نزدیک شدن به طلوعی نامیرا؛ این یکی از راههایی است که شجریان را به جاودانگی در کار خویش نزدیک کرد. شجریان هر شعری را نخواند و اگر شعری را هم خواند صحیح و بیغلط آن را در اوج ارائه داد.
یکی از صداهایی که در خیل بیشمار صداهای امروز بالیده و باید به آن احترام گذاشت صدای سالار عقیلی است که اگر به همین شکل و کمی حرفهایتر هنر خویش را مدیریت کند از معدود صداهایی است که میتواند از آفتهایی که گفته شد دور و در امان بماند. صدای او آرام و آرامبخش است؛ حتی زمانی که اشعار مطنطن و حماسی میخواند شنونده آرامش را حس میکند. سالار عقیلی از نظر انتخاب شعر کارنامه نسبتا خوبی داشته است و این را باید به فال نیک گرفت. صدایش دوستداشتنی است، زلالی جویبار و رنگ و بوی دشتی پر از بهار و یاس را به خاطر میآورد.
در آلبوم "اینکه دلتنگ توام" شعرهایی از شاعر جوان و خوشآتیه، جناب مهدی مظاهری ارائه شده است. شاعر از پیچوخم و سختیهای شعر کلاسیک بهخوبی آگاه است و از آزمون سرودن شعر در این قالب سرافراز بیرون آمده. این روزها به هر سو که نگاه میکنیم تا دلتان بخواهد مثل قارچهای ناگاه، ترانهسرا روییده است، مدعیانی که نه حافظ و سعدی را درست خواندهاند، نه نیما و شاملو و فروغ را؛ حتی با ایرج جنتیعطایی و اردلان سرفراز و شهیار قنبری و... هم بیگانهاند، اما اسم و رسمی بههمزدهاند و کسب و کار و درآمدی که مپرس...
ما شاعر ترانهسرا کم داریم؛ اکثر ترانهسرایان از مطالعه آثار بزرگان و ریشهها دورند. حتی ردیف و قافیه را درست نمیشناسند. پوسیدگی روح و ابتذال در بیشتر ترانههای امروز موج میزند. آهنگسازها و خوانندهها و شاعران باید در حین انجام کار تعارفات را کنار بگذارند و نقاط ضعف و قوت را قبل از انتشار اثر، با یکدیگر گوشزد کنند تا در چرخه بنبست قرار نگیرند. نباید هنرمند هنر خویش را به هر قیمتی که شده به حراج بگذارد. مردم بسیار آگاهند و تشخیصشان همواره زمزمه حقیقت در گوش تاریخ بوده است. هنرمند دیر یا زود در گذر زمان، قضاوت خواهد شد و اگر نقطهای سیاه در کارنامهاش باشد، تاریخ او را به فراموشخانه ذهن وقاد مردم خواهد سپرد. هنرمند باید پیچکی باشد بر قامت عصر خویش. هیچ هنرمندی نباید تن به سفارشاتی بدهد که بعدها علفهای هرز پشیمانی را در ذهن خودش و مردم برویاند. از بین بردن این علفها گاهی سخت ناممکن است و آب رفته را هرگز به جوی بر نمیگرداند.
مهدی مظاهری شاعر است و صاحبِ چند مجموعه شعر. با شنیدن اشعارش در این آلبوم احساس میکنم او میتواند ترانه و تصنیفسرایی را نیز به شکلی حرفهایتر تجربه و دنبال کند. ذهن و زبانی با طراوات دارد که بدون تردید در گذر زمان پویاتر و پایاتر خواهد شد. در همین جا از او میخواهم دست به هر کاری که میزند ریشهها، یعنی تاریخ پربار شعر و ادب فارسی را از یاد نبرد. نزدیک شدن به این ریشهها زمان میخواهد و تنها دوست یک هنرمند اصیل، تلاش و صبر و گذر زمان است. اگر اوقات خوش آن است که با دوست سپری میشود، باید بگویم از شنیدن غزلهای او در آلبوم "اینکه دلتنگ توام" لذت بردم و اوقاتی خوش برایم رقم خورد:
اینکه ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﻮﺍﻡ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﮕﺮ؟
ﺍینکه ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﺍﻧﻜﺎﺭ میخوﺍﻫﺪ ﻣﮕﺮ؟
ﻭﻗﺖ ﺩﻝﻛَﻨﺪﻥ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﺑﺎﺯﭘﯿﻮﺳﺘﻦ ﻣﺒﺎﺵ
ﺩﻝﺑﺮﯾﺪﻥ ﻭﻋﺪهٔ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﮕﺮ؟
ﻋﻘﻞ ﺍﮔﺮ ﻏﯿﺮﺕ ﻛﻨﺪ یکﺑﺎﺭ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﮕﺮ؟
ﻣﻦ ﭼﺮﺍ ﺭﺳﻮﺍ ﺷﻮﻡ یک ﺷﻬﺮ ﻣﺸﺘﺎﻕ ﺗﻮﺍﻧﺪ
ﻟﺸﻜﺮ ﻋﺸﺎﻕ ﭘﺮﭼﻢﺩﺍﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﮕﺮ؟
ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﯽﺯﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﮔﻔﺘﯽ: ﺑﺮﻭ!
ﻣﻦ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯽﺭﻭﻡ! ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﮕﺮ؟
ﺭﻭﺡ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﻣﻦ ﻫﺮ ﺟﺎ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﯽﺭﻭﺩ
ﺧﺎنهٔ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﺎﻥ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﮕﺮ؟
با این غزل دیگر او که برق و بوی صدای سالار عقیلی آن را دلانگیزتر کرده است:
زلف را شانه مزن، شانه به رقص آمده است
من که هیچ... آینهٔ خانه به رقص آمده است
من و میخانهٔ متروک جوانسالیها
ساقی بی می و پیمانه به رقص آمده است
مردم شهر نظرباز و تو در جلوهگری
یار میگرید و بیگانه به رقص آمده است
شعری از آتش دیدار به لب دارد شمع
عشق در پیلهٔ پروانه به رقص آمده است
باد هر چند صمیمانه دویده است به خاک
برگ پاییز غریبانه به رقص آمده است
باز در سینه کسی سر به قفس میکوبد
به گمانم دل دیوانه به رقص آمده است
غزلهای مهدی مظاهری در این آلبوم یکدست است و مانند صدای سالار عقیلی حال و هوای زلالی را در جان شنونده جاری میکند.
در پایان این نوشته ساختههای نسیم شاملو و پیمان خازنی را ارج مینهم و برای سالار عقیلی ارجمند و شاعر گرامی و دیگر عزیزان نوازنده سربلندی و شادی و توفیق روزافزون و دمافزا آرزومندم".