سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: امروز 16 آبان سالروز تولد 89 سالگی عبدالعلی دستغیب؛ منتقد ادبی، نویسنده و مترجم آثار ادبی و فلسفی است. او که بیش از 50 عنوان کتاب ترجمه و تألیف در زمینههای نقد ادبی و فلسفی، شعر نو و ادبیات فارسی، ترجمههای متعددی از فلاسفه غربی و... را در کارنامه خود دارد؛ این روزها پس از سالها تدریس در دانشگاههای مختلف به زادگاهش بازگشته و هماکنون ساکن شیراز است. به مناسبت زادروز این ادیب دیدگاه انتقادی او به شعر و نثر فارسی را مرور میکنیم.
عبدالعلی دستغیب درباره چرایی اقبال شعر در بین مردم ایران میگوید: ایرانیان، مردم محافظهکاری هستند با حرکت فکری کند؛ از اینرو وقتی از خواندن شعر گذشتگان چون حافظ و سعدی و مولانا فارغ میشوند به سراغ کسانی میروند که سبک شعرشان نزدیک به این شاعران است پس نیما و اخوان و شاملو را انتخاب میکنند. زیرا بافت شعر شاملو بسیار نزدیک به حافظ است. البته امروز با نوشتن و گسترش ارتباطات حتی شعر شاملو و سهراب هم به شعر کلاسیک تبدیل شده است.
دستغیب، کم اقبالی به شعر را در دوران معاصر وابسته به دو عامل میداند و میگوید: نقد ادبی در جامعه ما رشد چندانی نداشته است زیرا نقد زاییده آزادی است و در یک جامعه بدون تعصب رشد میکند. ما هنوز نقد را با عیبجویی هم معنا میدانیم. از سوی دیگر تعداد جلساتی که شاعران در آن حضور پیدا کنند و به توضیح شعر خود بپردازند بسیار کم است پس امکانی برای شنیدن شعرهای جدید وجود ندارد. دلیل دیگری که موجب میشود مردم از شعر کمتر استقبال کنند این است که جامعه ما در پی تثبیت باورهای خود است. کسانی که گرایشات سیاسی دارند به شعر شاملو پناه میبرند و آنها که نیهیلیست هستند، شعر نصرت رحمانی را میپسندند.
نویسنده کتاب "نقد ادبی و نوعیت متن" با اشاره به اینکه در بررسی شعر هنوز به روابط درون متنی پرداخته نمیشود میگوید: کسانی که درباره حافظ نوشتهاند او را فردی صوفی و زاهد و یا لاابالی دانستهاند و کمتر به موسیقی شعر و صنایع لفظی و تجانس و آهنگ کلمات در شعر او توجه کردهاند؛ چراکه شناخت چندانی در این زمینه نداشتهاند. شاعری جدای از شعرشناس بودن است. ما شاعر داریم اما شعرشناس نه، وگرنه شعر هم میبالید و رشد میکرد.
دستغیب، گرایش ایرانیان به شعر را نتیجه محافظهکاری آنان میداند و میگوید: جامعه محافظهکار و استبدادی به شعر و تاویل و تفسیر آن روی میآورد. ایرانیان از روزگار زرتشت تا نیما، همگی شاعر بودهاند. نثر در این سرزمین، آنگونه که باید و شاید رشد نکرده است چرا که به صراحت نیاز دارد اما شعر، زبان استعاره و مجاز است و گریزگاهی برای شاعر چرا که نقل کفر، کفر نیست.
نویسنده کتاب "مجامع قبیلهای تا جامعه جهانی"، براین باور است که دوره شعر نیمایی به سرآمده. اندیشه جدید به قالب و شکل تازهای احتیاج دارد؛ مگر اینکه جامعه دچار خمود فکری شده باشد. آنچه اهمیت دارد این است که رسانهها باید ستون یا صفحهای را به معرفی و نقد شعر اختصاص دهند و متولیان فرهنگی به لحاظ مادی و معنوی از شاعران پشتیبانی کنند.
دستغیب، شعر را به نت موسیقی تشبیه میکند که هر کس نمیتواند آن را به دلخواه خود بنوازد بلکه باید از قواعد و قوانینی پیروی کند: عینالقضات، شعر را به آینهای مانند میکند که هرکه تصویر خود را در آن میبیند. این تصویر و تمثیل به لحاظ روانشناختی درست است نه متن شناسی برای خوانش هر متن از جمله شعر، قواعدی وجود دارد که باید آنها را بشناسیم و از هرکدام پیروی کنیم.