سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: امید صباغنو شاعر و ترانهسراست. مجموعه غزل "میمیرم اگر روی دلم پا بگذاری"، مجموعه غزل "تاریخ بیحضورتو یعنی دروغ محض!"، مجموعه غزل "مهرابان"، مجموعه غزل "جنگ میان ما دو نفر کشته میدهد"، مجموعه رباعی "تا آمدن تو عشقبازی تعطیل"، مجموعه کار کوتاه "شعر نیست!"، مجموعه غزل "تنها" و گزیده غزل "سیب هوس" از جمله آثار منتشر شده او محسوب میشوند. مجموعه غزل "روایت 3تم" صباغنو در بیست و سومین جایره کتاب فصل برگزیده شده است. او در سیوپنجمین دوره جشنواره موسیقی فجر به عنوان بهترین ترانهسرا معرفی شده و با خوانندگانی همچون حجت اشرفزاده و امیر عظیمی همکاری داشته است. با صباغنو گفتوگویی با محوریت "ترانه" داشتیم که ماحصل آن را میخوانید.
شما علاوهبر اینکه ترانه میگویید شاعر هم هستید. فکر میکنید اگر ترانه به شعر نزدیک شود خوب است یا نه؟
لزوما نیاز نیست هر ترانهسرایی شاعر باشد. بسیاری از دوستان ترانهسرای خوب فقط کار ترانه انجام میدهند و موفق هم عمل کردهاند. یکی از آرزوهای دیرینه من این است که در ترانههایی که میشنویم، شاعرانگی بیشتر نمود داشته باشد. جدا از اینکه ترانه باید مخاطب را به فکر وادارد تا لذت کشف آن را ببرد. همه چیز بهصورت فستفودی در اختیار مخاطب قرار نگیرد تا بخواهد از کنار آن رد شود؛ اندیشه پشت کار باشد. اگر همراه با موسیقی با شعر مواجه باشیم، طبیعتا اتفاقهای شاعرانه کشفهای زیباتری دارند و زیباتر به گوش مخاطب میرسند. فکر میکنم از یک ترانه خالی که صرفا وظیفه آن پر کردن فضای یک ملودی است بهتر باشد. به شخصه ترجیح میدهم شاعرانگی و شعریت در ترانهها بیشتر باشد.
وقتی کارتان را شروع کردید چه توقعی از پیشکسوتان و مسئولین داشتید که برآورده نشد و الان دلتان میخواهد برای ترانهسراهای تازهکار در نظر گرفته شود؟
طبیعتا الان فضا نسبت به اوایل دهه 90 دورانی که من وارد این عرصه شدم بسیار بهتر است. آن موقع حمایتی وجود نداشت و هر شخصی داشت کار خودش را انجام میداد. اصلا به دوستان پیشکسوت دسترسی نداشتیم که بخواهیم از آنها یاد بگیریم. بهنظرم که اگر کسی به کار خودش ایمان داشته باشد صددرصد به نتیجه میرسد. بدون تعارف بگویم که ما حمایت نشدیم. حتی وقتی کارمان میخواست دیده شود، دوستان لطف میکردند تا زمین بخوریم. بهشخصه از هیچکس انتظار خاصی نداشتم و همچنان نیز ندارم. اگر فردی احساس میکند راه را درست میرود، همان را ادامه بدهد بدون شک به موفقیت میرسد. خواستن، توانستن است. اگر یک نفر بخواهد خودش هیچ قدمی برندارد و فقط دیگران او را معرفی کنند، مطمئن باشد موفق نمیشود. تا زمانی که ما دلمان برای خودمان نسوزد، نباید انتظار داشته باشیم دیگران دلشان برایمان بسوزد. در عین حال بهعنوان یک دوست میتوانم این توصیه را داشته باشم که افراد جوان سعی کنند از امکاناتی مانند فضای مجازی که در اختیارشان قرار گرفته است در جهت پیشرفت استفاده کنند. بهجای اینکه از اتفاقات دیگر فضای مجازی بهرهمند شوند، سعی کنند در سمتوسویی باشند که کار یاد بگیرند. بخوانند و نظر دوستان شاعر و ترانهسرای پیشکسوت را بپرسند و از توصیههایی که این دوستان دارند استفاده کنند تا خودشان را در کار نشان بدهند. ضمن اینکه جلسات و کارگاههای آنلاین نیز برگزار میشود و اگر در شهرستان حضور دارند از کارگاههای آنلاین بهره ببرند و قدر امکانات را بدانند. در کنار این اتفاقها مطمئنا اگر ترانهسرای جوانی استعداد خوبی داشته باشد همه به او کمک خواهند کرد. حالا یا کمکشان به این صورت است که او را به دوستان خواننده یا آهنگساز معرفی میکنند و یا در صفحات خودشان. اینکه ما کاری نکنیم و انتظار داشته باشیم دیگران ما را حمایت کنند نمیشود. وقتی در کلاس با بچهها صحبت میکنم به آنها میگویم مگر چه کسی ما را معرفی کرده که الان شما انتظار دارید در قدم اول یکی پشت شما بایستد؟ مطمئن باشید اگر خودتان روی پاهایتان نایستید و فقط منتظر باشید یکی کمک کند تا راه بروید، اگر یک روزی آن آدم نباشد، زمین میخورید. سعی کنید خودتان راه بروید و فقط دویدن را در کنار دوستان پیشکسوت یاد بگیرید.
آقای صباغنو چرا در ترانهها ادبیات قوی نمیبینیم؟
چون مهرهها سر جای خودشان نیستند. افراد زیادی داریم که آهنگساز هستند ولی در کسوت ترانهسرا هم ظاهر میشوند. "مر" چیزی که آهنگساز باید در اتود اولیه بهعنوان یک کلام روی کار بیاورد تا شاعر بتواند براساس آن ترانه بگویید. در حال حاضر این مر بهواسطه ارتباطهایی که بین آهنگساز و خواننده شکل میگیرد و چون ملودی، ملودی عامهپسندی است، به صورت ترانه منتشر میشود و همه فکر میکنند اصل ترانه این است و بقیه دارند ادای ترانه را در میآورند. همین اتفاقها باعث میشود بار معنایی ترانهها پایین بیاید و تکنیک آن افت کند و شاهد کشفهای جدید نباشیم. اگر هر شخصی در جایگاه خودش ظاهر شود اتفاقات خوبی میافتد؛ یعنی فردا تبدیل به آهنگساز یا خواننده نشویم و فقط کاری که بلد هستیم را درست انجام بدهیم. اگر از دوستانی که شاعر و ترانهسرا هستند و دارند با بچههای موسیقی همکاری میکنند کارهای قوی نمیشنویم، حداقل کارهای قابل دفاع گوش کنیم، منتها مشکل اصلی این است که یک عده سر جای خودشان نیستند. امیدوارم هر کسی کار خودش را انجام دهد و در آینده نزدیک کارهای موسیقیایی بهتری تولید شوند.
به نظر شما عمدهترین مشکل ترانهسرایی دو دهه اخیر چیست؟
من مشکل را در ترانه دهههای اخیر نمیبینم، چرا که مشکل بیشتر در مارکت است. بهواسطه ظهور فضای مجازی، تقاضا بیشتر شده و این مسئله باعث میشود دنبال عرضه و عرضهکننده بگردیم. بنابراین این وسط همه یا ترانهسرا شدند یا آهنگساز. این اتفاقات موجب شده با سلیقه مخاطب نیز بازی کنیم و آن را تغییر دهیم تا از یکسری آهنگها خوششان بیاد که قبلا به مذاقشان خوش نمیآمد. متاسفانه برخی از ترانهسراهای شناخته شده هم به سمت ترانههای تجاری کشیده شدهاند. از طرفی اینقدر تعداد ترانهها و ترانهسراها زیاد شد که ما به تعدد و تکرار در بسیاری از تصاویر رسیدهایم. همین تکرار باعث شده که خودمان به نوعی تنبل بار بیاییم و اولین چیزهایی که به ذهنمان میرسد را بهعنوان ترانه بنویسیم. آن را به خواننده منتقل کنیم و در نهایت به خورد مخاطب عام جامعه بدهیم. فکر میکنم مشکل اساسی بیشتر از هر چیز دیگری ریشه در همین مسئله داشته باشد.
شما میگویید ترانهسراها اولین چیزهایی که به ذهنشان میرسد را بهعنوان ترانه مینویسند. که از قضا مورد استقبال هم واقع میشود. واقعا چرا به این سطح نازل رسیدیم؟
البته در هر دورهای ترانه کوچه بازاری داشتهایم. یعنی زمانی که "تو ای پری کجایی" خوانده میشد، "مهوش، پریوش، غلط کرد شوهر کرد" هم شنیده میشد. نمیتوانیم بگوییم همیشه ترانه فاخر داشتیم. در دوران گذشته نیز ترانههای کوچه بازاری و روحوضی خوانده میشدند، اما بحث اصلی اینجاست که الان اینقدر تعداد این ترانهها زیاد شده که مخاطب به ناچار این فضا را انتخاب میکند و بین بد و بدتر قرار میگیرد. وقتی خوراک درست برای مخاطب نداریم و کار خوب به مخاطب عرضه نمیکنیم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم مخاطب حتما کار خوب گوش بدهد. بهندرت پیش میآید شما یک ترانهای را بشنوید که همه چیز آن سر جایش باشد. وقتی تولید درست نداریم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم مخاطب پیگیر کار درست باشد. از طرفی شاید بهواسطه تغییر نسل، مخاطب نوجوان امروز چیزهایی را میپسندد که شاید با نسل ما غریبه باشد. بهنظرم میشود کار را به نحوی جلو ببریم که هم مخاطب نسل جدید راضی باشد و هم کیفیت کار پایین نیایید. باعث نشویم دیگر خوانندهها و ترانهسراها بگویند این نوع کارها با اقبال مواجه میشود، پس ما هم به این سمت برویم.
به نظر شما چرا موسیقی پاپ به نسبت پیش از انقلاب ترانه ماندگار کمتری دارد؟
در گذشته رسانه را به این شکلی که وجود دارد نداشتیم. کما اینکه برای نسل ما بسیاری از برنامهها و حتی کارتونهایی که در دوره خودمان دیدیم خاطره شدند ولی برای نسل جدید به این شکل نیست. در دورههای قبل تعداد ترانهسراها، آهنگسازان و خوانندگان کمتر بود و دسترسیها محدود بودند. آن موقع بهندرت کار تولید میشد و آثار نیز دست به دست میچرخیدند. الان تعداد خوانندهها زیاد شده و رسانههای بیشتری دارند فعالیت میکنند و اکثر کارها به سمت تجاری شدن پیش میروند. همین مسئله باعث میشود با موسیقی مصرفی طرف باشیم. بهندرت پیش میآید اگر یک کاری که 6 ماه قبل رو بورس بوده، را مردم بخواهند مجددا گوش بدهند. شاید دنیای مجازی هم بتواند بخشی از این تقصیرات را گردن بگیرد چون بهواسطه این دنیا اتفاقهای زیادی میافتد. همین مسئله باعث میشود همان کارهای خوبی که تولید میشوند نیز به شکل واقعی به گوش مخاطب نرسند و از آنها پشتیبانی نشود.
در سینما در کنار فیلمهای تجاری، آثار هنری و فاخری هم تولید میشوند، اما در بحث ترانه داریم به سمتی میرویم که فقط بحث تجاری آن اولویت پیدا کرده است. به نظر شما چهکار باید کرد تا شرایط بهتر شود؟
من دوستان بسیار زیادی داشتم که در این عرصه فعالیت میکردند و نگاهشان هم کاملا نگاه تخصصی و هنری بود و میخواستند اتفاقات بهتری را رقم بزنند، منتها ما بحث غم نان را هم داریم. زمانی که یک خواننده وارد عرصه ترانه میشود، اگر به لحاظ مالی تامین نباشد، طبیعتا زندگیاش نمیگذرد و همین مسئله باعث میشود تا یکسری کار تولید کند که نه در سلیقه خودش است و نه در سلیقه آهنگساز و ترانهسرا. فکر میکنم ریشه این مشکل را در وهله اول باید در این جستوجو کنیم که مشکل غم نان هنرمند را پوشش بدهیم تا هنرمند با خیال راحت بتواند به کارش ادامه بدهد. وقتی هنرمند دیگر مشکل نان نداشت، آن موقع میتوانیم انتظار داشته باشیم که کار فاخر تولید کند و سلیقه مخاطب را تغییر دهد. واقعا این مسئله در شرایط فعلی سخت است. وقتی هنرمند میرود دنبال ریشه میگردد و میبیند که فقط یک نوع موسیقی خاص در کشور طرفدار دارد و برای آن کنسرتهای آنچنانی رقم میخورد، ناخواسته یا خواسته به این سمت کشیده میشود و ممکن است بین آثارش تعدادی کارهای این چنینی هم تولید کند. نتیجه آن نیز همین اوضاع بلبشویی میشود که همه شاهدیم. اگر در وزارت ارشاد افرادی که سختگیرانه در مبحث مجوز اعمال نظر میکنند، به زندگی هنرمندان نیز توجه داشته باشند اتفاقات خوبی میافتد.
به سختگیری در مبحث مجوز اشاره کردید؛ در حالی که ظاهرا برخی ترانهها از سر دلسوزی مجوز میگیرند.
من نمیتوانم راجع به این قضیه نظر بدهم چون دوستانی که در شورای شعر و ترانه حضور دارند، اکثرا صاحبنظرند. ظاهرا بهتازگی ابلاغیههایی به آنها رسیده و گفته شده است که کمی سختگیرانه عمل کنند و به هر ترانهای مجوز ندهند. ایکاش همان اندازهای که دارند سر واژهها حساسیت به خرج میدهند، کارها را از لحاظ تکنیکی هم بررسی کنند. بسیاری از کارهایی که من بهعنوان مخاطب میشنوم، مشکلات نحوی، ضعف تالیف و حتی مشکلات ظاهری دارند ولی به دلیل اینکه از کلماتی که در خط قرمز هستند عبور نکردهاند مجوز گرفتهاند. بیشتر دوستان بهانه میآورند که کار روی ملودی گفته شده است و مجوز ترانه را میگیرند ولی این توجیه خوبی نیست. امیدوارم اگر برخی مجوزها از سر دلسوزی صادر میشود، از این به بعد دیگر این اتفاق نیفتد و در شورا، ترانهها را به لحاظ تکنیکی هم بررسی کنند. اخیرا یکی از کارهایم را بهخاطر یک واژه برگرداندند و نامهای مکتوب برای آنها فرستادم که ایکاش کمی ترانه درستتر خوانده شود تا یک کار را بهخاطر وجود یک کلمه مانند "سیگار" نابود نکنیم و جلوی اجرای آن را نگیریم.
آقای صباغنو دلیل عامیانه شدن ترانهها را در چه میدانید؟
از نظر من عامیانه شدن ترانهها اشکالی ندارد، منتها به چه شکل عامیانه شدن مهم است. شاید نسل عوض شده یا کارهایی که با اقبال عمومی مواجه شدهاند باعث این اتفاق هستند.
آیا ترانهسراهای امروز ما به سمت دوران شعر واسوخت که سرودن شعر عامیانه شد و آثار ماندگاری از آن بیرون نیامد، رفتهاند؟
در حال حاضر آنقدر اوضاع عجیب و غریب است که نمیتوان راجع به چنین مباحثی حرف زد و نتیجهگیری کرد. فکر میکنم در یک دوره گذار بسر میبریم. در دورانی که تب خوانندگی بسیار بالاست. طبیعتا عده زیادی هستند که در کنار بحث هنری، از آب گلآلود ماهی میگیرند و بحث تجاری را برای خودشان پررنگتر میکنند. همین اتفاق باعث میشود ترانههایی که کیفیت خوبی دارند، تولید نشوند. فکر میکنم برای نظر دادن درباره چنین اتفاقی که داریم به کدام سمت میرویم کمی زود باشد. مشکل اینجاست اکثر کارهایی که به این شکل تولید میشوند بدون مجوز و بهصورت زیرزمینی هستند. فقط مخاطب است که میتواند انتخاب کند آیا چنین ترانهای را گوش بدهد یا نه؟ اگر کلیت ماجرا را بخواهیم در نظر بگیریم، معشوق همیشه در طول تاریخ برای ترانهسرا یا شاعر عاشقانهها، یک الهه مقدس بوده است ولی متاسفانه الان به معشوق بیاحترامی میشود. حتی در کارگاههای شعر و ترانه که داریم نیز با دوستان در این رابطه بحث کردهایم. ممکن است این به صورت یک فرهنگ در بیاید و بچههای نسل جدید که شنونده این نوع موسیقیها هستند از این الفاظ استفاده کنند. امیدوارم دوستانی که بهصورت جدی در عرصه ترانه فعالیت دارند آنقدر کارهای خوب تولید کنند که مخاطب خودش با علاقه از آن نوع موسیقی فاصله بگیرد.
آیا بحث مشاوره ادبی میتواند در بهبود وضعیت ترانه تاثیرگذار باشد؟
بیشتر خوانندههای پیشکسوت و مشهور این کار را انجام میدهند. حتی وقتی یک شعر از گذشتگان میخوانند هم ممکن است تماس بگیرند و از یک دوست شاعر مشاوره بگیرند و مثلا بپرسند خوانش صحیح فلان غزل حافظ به چه شکل است؟ دوستان خواننده گاهی حتی درباره ترانههای سایر دوستان از من مشورت میگیرند. به عنوان نمونه میگویند یک دوست جوان این ترانه را برایم فرستاده و از حال و هوای آن خوشم آمده است، شما هم نظرتان را بگویید. ممکن است آن دوست خواننده اطلاعات زیادی راجع به ترانه نداشته باشد که بتواند از ضعفهای ترانه آگاه شود. این اتفاق طبیعی است و من هم نسبت به حرفه خوانندگی اندازه یک خواننده حرفهای اطلاعات ندارم. اگر مشاوره صورت بگیرد، صددرصد کار شکیلتر عرضه خواهد شد.
تعریف شما از ترانه چیست؟
تعریف جامع و کاملی از ترانه نداریم. از نظر من کلامی که بتواند در کنار موسیقی قرار بگیرد و شکل موسیقیایی آن باعث شود اتفاق موسیقیایی رخ بدهد، ترانه است. ممکن است حتی غزل هم وقتی در کنار واژگان موسیقیایی قرار میگیرد و خوش مینشیند، بتواند نقش ترانه را به خوبی ایفا کند.
به نظر شما نظام فرهنگی در راستای بهبود بخشیدن به وضیعتی که پیش آمده، چه وظیفهای دارد؟
یک فضای رسانهای قوی به نام "فضای مجازی" داریم. نظام فرهنگی فقط میتواند در این جهت قدم بردارد و از هنرمندانی که خودش شناسایی کرده است حمایت کند تا کارهای بهتری تولید کنند، وگرنه ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم نظام فرهنگی یا رسانهها بخواهند مخاطب را تنبیه یا تشویق کنند تا یک اثر را بشنوند. حداقل از افرادی که به نحوی کار خوب تولید میکنند حمایت شود تا همچنان دلگرم بمانند و شاهد کارهای خوب باشیم.
تصمیم ندارید کتاب ترانه منتشر کنید؟
بیشتر کارهایی که انجام دادهام و به صورت ترانه منتشر شده است، غزل یا کارهای کلاسیکی بوده که قبلا در کتابها نشر یافتند و یا در شرف چاپ هستند. شاید در آینده به این فکر کنم بخشی را که تولید شده و بیشتر روی ملودی است را بهعنوان مجموعه کامل چاپ کنم.
نکته پایانی؟
برای اهالی موسیقی و شعر آرزوی اتفاقات خوبی را دارم و امیدوارم این فضای بیمار هر چه زودتر تمام شود و امید را بیشتر در کارهای تولید شده بشنویم. ویروس کرونا نیز از بین برود و کنسرتها از سر گرفته شوند.