سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: یازدهمین پیشوای متقیان، امام حسن عسکری (ع) فرزند حضرت هادی علیه السلام و پدر امام زمان (عج) هستند.
کنیه آن حضرت "ابو محمد" است و این کنیه را امام هادی علیه السلام بر ایشان نهادهاند که اشاره به این دارد که فرزند آن حضرت امام منتظر است. القاب آن حضرت هر کدام آینه صفات برجسته و والای ایشان است. خالص: ایشان از هر آلایش و پلیدی پاک بودند. هادی: ایشان نماد هدایت و نشانه راهیابی و حرکت در صراط مستقیم برای عالمیان بودند. عسکری: سامرا یک منطقه نظامی به شمار میرفت و امام را به خاطر اقامت در آنجا (یا محلهای از آنجا) "عسکری" لقب دادند. لازم به ذکر است همانطور که مورخان تصریح کردهاند، اگر در جایی لقب "عسکری" به تنهایی بهکار رود مراد امام حسن عسکری (ع) است نه پدرشان. زکی: ایشان شریفترین و پاک نهادترین انسان روزگار خود بودند جان و دل خود را پاک کرده در راه اعمال نیک پرورش داده بودند. خاص: خداوند ایشان را با فضایل و اجابت دعا، ویژه و خاص خود گردانیده بود. صامت: ایشان خاموش بودند و جز به یاد خدا، تعلیم و حکمت گویی، لب نمیگشودند. سراج: ایشان چراغی بودند در تیرگیها و مردم را به صلاح و تقوا راهنمایی میکردند. تقی: ایشان پرهیزگارترین انسان زمان خود بودند و بیش از هر کس پاسدار احکام دین و متکی به پروردگار به شمار میرفتند. ابن الرضا: عنوانی است که امام جواد (ع) و امام عسکری (ع) هر دو به آن شهرت یافتهاند.
پس از آن که پدر امام حسن عسکری (ع) توسط خلیفه وقت به سامرا احضار شدند، ایشان نیز به همراه پدر به آن شهر رفتند و تا زمان شهادت در همان جا تحت نظر ماموران خلفای عباسی بودند. 6 خلیفه عباسی در زمان زندگی کوتاه حضرت حکومت را در اختیار داشتند. ایشان بعد از 28 سال زندگی و 6 سال امامت، در تاریخ (260 ق) به دستور معتمد به شهادت رسیدند و در شهر سامرا و در کنار مزار پدرشان به خاک سپرده شدند.
زندگی امام یازدهم شیعیان، آکنده از تلاش و جهاد در راه تبلیغ معارف دینی بوده است و شاگردان بسیاری در مکتب او تربیت یافتند. امام حسن عسکری (ع) همانند سایر امامان معصوم (ع) در زمینه تربیت شاگرد اهتمام خاصی داشتند. چنان که شیخ طوسی، بیش از صد نفر از یاران و شاگردان آن حضرت را یاد کرده است.
امام حضرت عسکری (ع) علاوه بر تربیت شاگردان و تشویق نویسندگان، خود نیز دست به قلم بردهاند و کتابها و نامههای فراوانی را برای توسعه علم و دانش و هدایت و راهنمایی جامعه از خود به یادگار گذاشتهاند است که به نمونههایی اشاره میشود:
۱- "تفسیر القرآن" که حسن بن خالد برادر محمد بن خالد آنرا نقل کرده است. گفتنی است؛ امروزه کتابی با عنوان "تفسیر الامام العسکری(ع)" موجود است که عالمان رجال و حدیث بر آن نقدها دارند و آن را غیر از نوشته اصلی میدانند.
۲- کتاب "المنقبه" که مشتمل بر بسیاری از احکام و مسایل حلال و حرام است.
۳- نامهها.
امام حسن عسکری (ع) برای گسترش فرهنگ تشیع، توسعه علم و دانش و هدایت و سازندگی، نامههای فراوانی به شهرها نوشتهاند؛ مانند: نامه آنحضرت به شیعیان قم که متن آن در کتابها ثبت و ضبط شده است. احادیثی از امام عسکری (ع) در موضوعات تفسیر قرآن، اخلاق، فقه، امور اعتقادی، ادعیه و زیارت روایت شده است.
آثار متعددی پیرامون زندگی یازدهمین اختر امامت نوشته و به چاپ رسیدند؛ معرفی 15 عنوان کتاب:
1- "با خورشید سامرا؛ تحلیلی از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام" محمدجواد طبسیحائری، ترجمه عباس جلالی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، 1379، وزیری، 344 ص.
2- "داستانهایی از امام هادی و امام حسن عسکری علیه السلام"، قاسم میرخلفزاده، قم، مهدی یار، 1380، رقعی، 184 ص.
3- "در آستانه غیبت؛ زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام" محمد دشتی و مهدی صادقی، تهران، فیض کاشانی، 1377، وزیری، 308 ص.
4- "دیدار شیرین؛ گزیدهای از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام" مسلم ناصری، تهران، پیام آزادی، 1381، رقعی، 96 ص.
5- "ذکری مولد الامام الحسن العسکری علیه السلام" گروهی از نویسندگان، نجف، مطبعة الغری، 1386 ق، رقعی، 36 ص.
6- "راز بزرگ" مهدی رحیمی، تهران، بنیاد بعثت، 1375، خشتی، 24 ص.
7- "زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام" منصور کریمیان، تهران، اشرفی، 1379، رقعی، 40 ص.
8- "زندگانی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام"، گروهی از علمای لبنان، ترجمه حمیدرضا کفاش، تهران، عابد، 1379، رقعی، 64 ص.
9- "زندگانی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام" رضا استادی، قم، دفتر نشر برگزیده، 1380، رقعی، 40 ص.
10- "زندگی و سیمای امام حسن عسکری علیه السلام" محمدتقی مدرسی، ترجمه محمد صادق شریعت، تهران، انصارالحسین علیه السلام ، 1372، وزیری، 91 ص.
11- "زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام" عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، نسل جوان، 1356، رقعی، 140 ص.
12- "زندگانی عسکریین و تاریخچه سامرا" ابوالقاسم سحاب، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1375 ق، 113 ص.
13- "آخرین خورشید پیدا" نگرش کوتاه بر زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام، واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران، 1375، رقعی، 96 ص.
14- "آشنایی با معصومین" معصوم سیزدهم امام حسن عسکری علیه السلام ، مهدی آیت اللهی، تهران، جهان آرا، 1370، خشتی، 24 ص.
15- "آفتاب در زندان" سعید آل رسول، تهران، بنیاد بعثت، 1375، رقعی، 36 ص.
همچنین اشعاری در سوگ شهادت ایشان سروده شده است؛ نمونه چند شعر:
از روضههای ماه صفر تا جدا شدی
شرر فتاده به جان تو یا اباالمهدی
ربوده تاب و توان تو یااباالمهدی
مگر! که بغض عدو بر سرت چه آورده؟
چکیده خون ز دهان تو یا اباالمهدی
چه کرده تب؟ که چنین گونه لکنت افتاده
میان طرز بیان تو یا اباالمهدی
شبیه مادرت افتادهای تو در بستر
شکسته دل ز فغان تو یا اباالمهدی
زحال زار شما میوه دلت آقا
نشسته دل نگران تو یا اباالمهدی
بیا و محض رضای خدا تو ناله نکن
هر آنچه رفته امان تو یا اباالمهدی
خبر ز وضع بد و ناگوارتان دارد
کبود گشته لبان تو یا اباالمهدی
هوای چشم ملک گشته ابر بارانی
برای قد کمان تو یا اباالمهدی
گرفته رنگ عزا نقطه نقطهی دنیا
زآه و سوز نهان تو یا اباالمهدی
فقط نه زهر ستم پاره کرد، جگر از تو
بریده شد شریان تو یا اباالمهدی
نوای تشنه لب کربلا بلند میشد
زکام خشک و زبان تو یا اباالمهدی
همیشه پر زند آقا به سامرا به حرم
قلوب سوته دلان تو یااباالمهدی
رضا آهی
این چند روزه لرز تنت بیشتر شده
شاید تو را هم از قفس غم رها کنند
این آب از گلوی تو پایین نمیرود
بس کن دگر ٬ بگو پسرت را صدا کنند
مزد رسالت دل لرزان مصطفی است
این لرزشی که بر سر و دستت رسیده است
این آخرین زمان حضور ائمه است
این روزگار مثل تو رنگش پریده است
دارد به دست خود به لبت آب میدهد
فرزند پنج ساله که پیشت نشسته است
مثل امیدهای به زهر آرمیده ات
از بغض ٬ راه آه نفسهاش بسته است
حالا که در جوانی ات از دست میروی
کاری برای غربت مهدی نمیکنی؟
در رفت و آمد غم و در ازدحام داغ
فکری برای غیبت مهدی نمیکنی؟
باشد، برو، ولی به دو چشمش نگاه کن
خون دل است این که به رخسارش آمده
از بهر یوسفت چه کسانی ببین که بعد
در مصر روزگار به بازارش آمده
او را بغل بگیر که آغوش آخر است
شاید هزار سال دچار بلا شود
شاید غریب کوچه جهل و غرورها
شاید اسیر سلسله کینهها شود
دارد کنار پیکر تو گریه میکند
یعنی که آب غسل تو هم جفت و جور شد
باید برای تو کفنی دست و پا کند
گویا دوباره داغ غریبی مرور شد
اصلا بپرس گریه او از برای چیست
شاید برای بی کفنی گریه میکند
شاید برای تشنه لبی ناله میزند
شاید برای پاره تنی گریه میکند
سیدعلی احمدی
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند
دوتا کریم در عالم برای ما باشند
حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند
کبوتران همه راهی سامرا باشند
دلیل خوشه انگور عسکری این است
که تاکها ننشینند روی پا باشند
حسن شدی که میان مضیف چشمانت
تمام شهر به عشق شما گدا باشند
حسن شدی که به هنگام بردن نامت
بقیع آمدهها یاد مجتبی باشند
حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم
همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند
حسن شدی که شبیه بقیع، خدامت
به دور قبر تو ذرات در هوا باشند
حسن شدی که غریبی غریبتر باشد
که زائران تو در بین کوچهها باشند
حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد
که خادمان تو در شهر کربلا باشند
مهدی رحیمی
شانه به درد زلف پریشان من نخورد
مرهم به درد چاک گریبان من نخورد
از زهر معتمد که دو سه جرعه خوردهام
یک قطره هم نماند که از جان من نخورد
تاریک بود بس که شکنجه سرای من
راه ستاره نیز به زندان من نخورد
شش سال در اسارت اگر عمر من گذشت
بر خواهر اسیر که چشمان من نخورد
در شعلهای که چادر این همسرم نسوخت
یا تازیانه بر تن طفلان من نخورد
دندان من ز لرزه بر این کاسه آب خورد
چوبی دگر به گوشه دندان من نخورد
رضا رسول زاده
دیگر توانی در میان پیکرت نیست
آقا رمق بین دو چشمان ترت نیست
لعنت به این زهری که آبت کرد این طور
در بسترت انگار جسم لاغرت نیست
دختر نداری تا پرستار تو باشد
جان میدهی و هیچ کس دور و برت نیست
این روزها داری دلی پر از سقیفه
در گوش تو جز نالههای مادرت نیست
مثل حسن پیری چه زود آمد سراغت
این روزگار بی مروت یاورت نیست
دور از وطن در سامرا خیلی غریبی
آقا ولیکن قاتل تو همسرت نیست
لب تشنهای، لب تشنهای، لب تشنه،
اما ساعات آخر خنجری بر حنجرت نیست
مهدی است بالای سرت وقت شهادت
بی غیرتی مثل سنان بالاسرت نیست
محمدحسین رحیمیان
سامرا، از غم تو، جامهدران است هنوز
چشم "نرگس" به جمالت، نگران است هنوز
دل شهزاده روم، آینه دلبریت
تاکها مست تو و این لقب عسکریت
پسر حضرت هادی به فدایت پدرم
پدر حضرت مهدی به فدایت پسرم
حج نرفتی تو، ولی قبله حاجات شدی
تو خودت، عین صفا، مشعر و میقات شدی
کعبه، یک چاردهم، بی تو صفا کم دارد
بی تو، یک چاردهم، عطر خدا کم دارد
ماه زیبا حسن دوم زهرا برخیز
مهدیت دل نگرانت شده، بابا برخیز
باز هم جان جهان را، تو در آغوش بگیر
صاحب عصر و زمان را، تو در آغوش بگیر
روی زانو بنشان آینه طاها را
تو ببوس از طرف ما، پسر زهرا را
غم پرپر شدن چون تو کریمی، سخت است
به رقیه قسم آقا که یتیمی سخت است
قاسم صرافان