سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: خاطره محمدی نویسنده، با این توضیح که کتاب "استحاله جاهای خالی" را در انتشارات افراز در دست چاپ دارد به هنرآنلاین گفت: این رمان را در سه اپیزود (بازی) با نامهای تارا، کژال، آیدا، که هر اپیزود را چهار بخش (حرف) تشکیل داده است نوشتم. داستان هر اپیزود از زاویه دید یکی از شخصیتها روایت میشود و با توجه به اینکه هرکدام از راویها با گم شدن یکی از شخصیتهای مهم زندگیشان روبهرو میشوند، "گم شدن" و "گم کردن" را میتوان مسئله و موضوع داستان دانست. این گم کردن را حتی میتوان در گم کردن "خود" نیز دنبال کرد.
او با بیان اینکه "استحاله جاهای خالی" نشان میدهد که از دست دادن فرد یا افراد در زندگیمان، ارزش حقیقی او یا آنها را برایمان مشخص میکند، افزود: گم شدن کسی، مانند مرگ و یا رفتن آن شخص نیست؛ درد گم کردن بسیار هولناکتر است. وقتی شخصی گم میشود، به نحوی در ذهن اطرافیاناش تقدس پیدا میکند. "استحاله جاهای خالی" از روزمرگیها، امیدها و آرزوهای آدمهایی صحبت میکند که امکان دارد با آنها روبهرو شده باشیم و حتی با آنها زندگی میکنیم. کژال، آیدا و حتی تارا با تمام شورشهای درونی و بیرونی آدمهای عجیبوغریبی نیستند. هر کدام از آنها، وقتی قرار است داستان خودشان و آدمهای اطرافشان را تعریف کنند، خردهروایتهای متنوعی دارند که در راستای شناخت شخصیت، وارد شده است. همانطور که اشاره شد، این داستان را باید در فرم اپیزودیک دانست؛ به همین روی، جدا از خردهروایتها، شاهد نگاهها و قضاوتهایی متفاوت به ماجرا نیز هستیم. خواننده، همزمان که دارد روی زمین هموار واقعیت راه میرود، گاه از دنیایی سورئال سر در میآورد؛ تا جایی که از خود نمیپرسد چهطور پایم به اینجا باز شد؟ خواننده از خود نمیپرسد کژال، آیدا و یا زانا کجا هستند و یا چه بلایی سرشان آمده؟ بلکه وقتی به خود میآید، میبیند با گم شدن آدم مهمی در زندگیاش، این شخص در کجای قلباش جا داشته است.
محمدی با این توضیح که زمان نگارش رمان خودم را محدود به چارچوب ژانر مشخصی نکردم، اظهارداشت: بنابراین "استحاله جاهای خالی" را متعلق به ژانر یا گونه خاصی نمیدانم. در ابتدا قصدم نوشتن یک اثر کاملا سورئال بود. اثری که بیشتر موضوع آن حولوحوش دنیای موازی میچرخید. از قبل میدانستم که قرار است رمانام صدای زنانهای داشته باشد و حرف اصلیاش در مورد گم کردن باشد؛ اما فرم و محتوای از پیش تعیینشدهای نداشتم. چیزی که در اختیار داشتم پازل بههمریختهای بود؛ اما به مرور که جلو میرفتم داستان راه خودش را پیدا کرد. شخصیتها هر کدام مشخص کردند که میخواهند کجا بنشینند و از چه حرف بزنند. شاید شروع کردن نوشتن سخت باشد؛ اما همینکه آغاز کردی آهسته و پیوسته جلو میروی. در این راه شاید مجبور شوی چندین بار خط بزنی و دوباره از زاویه دیگری شروعی کنی. در کل "استحاله جاهای خالی" را حاصل بههمچسبیدن خردهروایتهایی میدانم که سالها طول کشیده تا کنار هم جمع شوند.
او که این روزها مشغول نوشتن داستان کوتاه است، تصریح کرد: داستانهایم دیگر مثل داستانهای مجموعه "دیر بجنبی اتفاق شومی میافتد" کوتاه نیستند. نوشتن کار بلند، بهدلیل تحقیق و برنامهریزی، بسیار زمانبر است و به وقت و انرژی بیشتری نیاز دارد. انگار بعد از "استحاله جاهای خالی" نمیتوانم مثل گذشته کوتاه و مینیمال بنویسم؛ اما مسئلهای که بیشتر در داستانهای اخیرم خودنمایی میکند، رگههای سورئال است.
مجموعه داستان "دیر بجنبی اتفاق شومی میافتد"، پیش از این به قلم این نویسنده منتشر شده و داستان "فلور چراغ آژیر قرمز را خاموش کن" از همین مجموعه، جزو داستانهای راهیافته به مرحله نهایی داوری مسابقه ادبی صادق هدایت انتخاب شد. این مجموعه به بخش نیمه نهایی جایزه "داستان مازندران" راه یافته است.