سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: غلامرضا بکتاش شاعر، در مورد نشر بیرویه کتابهای کودک و نوجوان به هنرآنلاین گفت: نخست آنکه ناشران به کار خود وارد نیستند. دوم اینکه نویسندهها برای مشهور شدن عجولند و سوم شاعران نوظهور میخواهند به قولی یک شبه راه صد ساله را طی کنند. با این اتفاق نه نیما یوشیجی ظهور پیدا میکند و نه سهراب سپهری. باید سالها سختی کشید و گوشه کتابخانه کار کرد. آنقدر به فکر جشنواره و جایزه نباشیم و اینکه کتابی چاپ کنیم و پزی بدهیم؛ وقتی کتاب پز آدم میشود دیگر بدرد نمیخورد و بیفایده است.
او با بیان اینکه در حوزه کودک و نوجوان کتابهای بازاری و محاوره زیادی داریم که هیچ کدام عمیقا به بچهها تفکر و اندیشه یاد نمیدهند، ادامه داد: دلیل اینکه شاهد نشر کتابهای ماندگار نیستیم به بدسلیقگی آدمهای برمیگردد که در راس کار هستند و نمیخواهند این اتفاق بیافتد. بخشی هم پارتیبازی و بدهبستان است و در واقع کسی به فکر ادبیات نیست. این سیاست ماست یک نفر را میبریم بالا بعد رها میکنیم یعنی رفتارمان با آدمها بادکنکی است. نویسندههای اصیل را رها کرده و رفتیم سراغ نویسندههای بازاری و شعارینویس. این موضوع به ادبیات کودک و نوجوان لطمه زده است چون ابزاری نگاه میکنیم؛ تا زمانی که نگاه ابزاری باشد از آن چیزی که باید ظهور پیدا کند دور هستیم. با رسانهها، وسایل ارتباط جمعی و فضای مجازی، تبلیغات و بیلبورد هم نمیتوان کسی را کتابخوان کرد. کتابخوانی باید درونی باشد. ارتباط با کتاب صفحه به صفحه و دیداری است. الان کتابخانهها تبدیل شده به قرائتخانههای کنکور. کسی در کتابخانه کتاب غیردرسی نمیخواند. هر گوشهای دست بگذاریم یک درد نهفته است.
بکتاش با بیان اینکه مردم با شعر "یه توپ دارم قلقلیه" وارد شعر کودک شدند نه شعر افشین علا، افسانه شعباننژاد و بیوک ملکی، تصریح کرد: کتابهای بازاری سلیقه خانوادهها را در حد صفر نگه میدارد. حتی مهدکودکها نتوانستند بچهها را با شعر اصیل و درست کودک آشنا کنند. چرا نظارتی نیست و شعر محاوره تولید میشود؟ چرا نشریه "رشد" که برای بچههای مدرسه است شعر محاوره چاپ میکند؟ مگر شعر محاوره برای پیش از دبستان نیست. هیچ کس نیست که جواب این سوالات را بدهد و منم پر از چرا هستم و وقتی اعتراض میکنم مورد غضب قرار میگیرم و شعر من قیچی میشود.
او با تاکید بر اینکه برای چاپ هر کتاب هفتادهزار سال پیر شدم و چرا پروسه کتاب چاپ کردن سخت است، اظهار داشت: برای چه انتشاراتیهای دولتی باید 6 بررس داشته باشند و راجع به کارها نظر بدهند؟ مثلا در مورد خودم، دیگر به جایی رسیدم که شعری که با قوانین این کشور متضاد است را انتخاب و چاپ نکنم. تا چه زمانی باید یک عده خانم و آقا در انتشاراتیها مرا تایید کنند. چرا شعر خوب چاپ نمیشود در حالی که اشعار ضعیفی نشر مییایند. نمیخواهم بگویم شعر من بهترین است. اما شاخصه تشخیص چیست؟ من تا کجا میتوانم شعرم را تغییر بدهم چرا در شوراهای چند نفره اشعار را رد میکنند و با هم ساخت و پاخت ادبی دارند؟ تا چه زمانی باید شاهد رد شدن اشعارمان باشیم. روالی که مدام در حال تکرار است. شخصی باید بنویسد که اسیر تکرار نباشد و حداقل مراحل اولیه نوشتن و خلاقیت را بداند.