به گزارش هنرآنلاین براساس خبر رسیده، انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به مناسبت آغاز سال تحصیلی، با صدور بیانیهای به تحلیل وضعیت امروز آموزش و پرورش کشور پرداخت.
در این بیانیه آمده است: "بدون مقدمه میتوان گفت وضعیت کنونی جامعه عادی نیست؛ و روابط فردی و اجتماعی ما در سایه بیماری همهگیر کرونا دچار تغییرات ناخواستهای شده است. اگر به این بیماری فراگیر، دیگر بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را اضافه کنیم، در آن صورت میبینیم وضعیت بسیار دشواری پیش رو داریم که گذر از آن به آسانی ممکن نیست. در چنین وضعیت دشواری بزرگترها میتوانند براساس اولویتهای خود، شیوه زندگیشان را مشخص کنند، ولی کودکان و نوجوانان ناچارند خود را با برنامهریزی بزرگترها هماهنگ و از آنها پیروی کنند. از اینرو نمیتوان منکر شد که درست یا نادرست شالوده زندگی حدود پانزده میلیون انسان کودک و نوجوان به دست دیگران رقم میخورد، که این خود بار مسئولیت افراد و نهادهای تصمیم گیرنده را دوچندان میکند.
پیش از هر چیز ضروری است به نوع نگاه و ارزیابی خود از گروه سنی کودک ونوجوان دقت کنیم؛ و از خود جویا شویم آیا این گروه سنی را بهمثابه موجودات ناقصی فرض میکنیم که باید بر آنها حکمرانی کرد؟ یا اینکه آنها را انسانهایی میبیینم که بهرغم کمشمار بودن سالیان عمرشان، باید از تمامی حقوق انسانی بهرهمند باشند؟ اگر آنها را چنین ببینیم، بایسته است احترام به موجودیت آنها را در تمامی برنامهریزیها لحاظ کنیم. کودکان و نوجوانان نه آنچنان که افلاطون و جان لاک پنداشتهاند لوحهای سپیدی برای سیاهمشقهای بزرگترها بهشمار میآیند، و نه آنچنان که دولتمردان اسپارت میپنداشتند سربازان گوش به فرمان ما هستند. بلکه انسانهای صاحب حقی هستند که به دلیل کمتوانیهای طبیعیشان نیازمند کمک بزرگترها هستند، اما این کمک نباید ما را در این توهم فرو ببرد که هر تصمیمی را میتوانیم بر آنها تحمیل کنیم.
با چنین نگاهی بایسته است در سال تحصیلی جدید به این اولویتها توجه کنیم:
1. نمیتوان منکر شد به علت خطرهای ناشی از بیماری کرونا فرآیند آموزش رسمی و حضوری با اختلالی جدی مواجه شده است. برخی از دستاندرکاران تلاش میکنند این وضعیت اضطراری را به حالتی عادی برگردانند؛ چنان که شاهد بودیم جامعه به نوعی در این زمینه دچار سردرگمی شد و تلاش منسجمی برای اقناع فضای عمومی جامعه در مورد تصمیمگیریهای مسئولان در بازگشایی حضوری یا غیرحضوری مدارس صورت نگرفت. در این وضعیت جا دارد همهی افراد و نهادهای دلسوز بر این اصل پافشاری کنند که حفظ سلامتی و جان دانشآموزان بر هر موضوع دیگری اولویت دارد.
2. احترام به جسم و جان دانشآموزان ایجاب میکند که ایمنسازی مدارس بهویژه در مناطق محروم مورد توجه قرار گیرد. خسارتهای جانی که در حوادث سالهای گذشته متوجه دانشآموزان و کادر آموزشی شده، از جمله وقوع آتشسوزیها ایجاب میکند بهمنظور جلوگیری از تکرار حوادث، اهتمام ویژهای در این زمینه صورت گیرد.
3. نگاه اطاعتطلب به فضای آموزشی سالهاست که مورد نقد کارشناسان و صاحبنظران مسائل آموزشی است. پیرو چنین نگاهی است که خشونت در ساختار آموزشی نه با چوب وفلک، بلکه با فرض این که دانشآموزان باید پیرو محض دستور باشند، فضایی عاری از لطافت و زیبایی بر بسیاری از محیطهای آموزشی تحمیل کرده است. این نگاه بهویژه در مدارس دختران با سختگیریهای مضاعف توام بوده که البته درعمل نتیجهای معکوس به دنبال داشته است؛ و در نهایت دستاوردی که به همراه داشته، تشویق کودکان و نوجوانان به نوعی ریاکاری بوده، بی آنکه راهی منطقی برای جا افتادن ارزشهای اخلاقی دنبال شود. اگر در این مسیر تجدید نظر نشود، شکاف نسلی باز هم عمیقتر خواهد شد و بحرانهای ناشی از آن دامن خانواده و جامعه را بیش از پیش خواهد گرفت.
فراهم کردن زمینههای تبادل اندیشه و گفتوگو با دانشآموزان در مدارس میتواند نقطهی مقابل این نگاه سخت و کمانعطاف باشد. باید فضایی را فراهم آورد که دانشآموزان بدون ترس از مواخذه و تنبیه، اندیشههای خود را به معرض نقد و بررسی دیگران بگذارند.
4. دنبال کردن سیاستهای تبعیضآمیز و جنسیتزده حتی تا طرح روی جلد کتابهای درسی نیز گسترده و به حذف تصویر دختران منجر شده و حتی زمانی هم که عذرخواهی میشود، این موضوع به نوعی بدسلیقگی عاملان تقلیل داده میشود. هرچند این خطر حس میشود که بهتدریج مهار آموزش و پرورش به دست کسانی افتاده که نگاهی جنسیتی به امر آموزش دارند. به واقع قطع شدن ارتباط بدنهی کارشناسی جامعه با نظام اداری آموزش و پرورش، خلوتگاهی برای اندیشههای افراطی فراهم کرده که منجر به چنین خسارتهایی شده است.
5. گره خوردن نظام آموزشی با مافیای کنکور و همینطور جریانهایی که آموزش برای انتفاع را در دستور کار خود قرار دادهاند، از دیگر مشکلاتی است که دامنگیر ساختار فراگیر آموزش و پرورش شده است. گذشته از آسیبهای روانی این ساختار که منجر به اضطراب دانشآموزان و تحت فشار قرارگرفتن خانوادهها میشود، امور پرورشی از جمله کتابخوانی و فعالیتهای هنری در مدارس قربانی مسابقهی بدفرجامی شده که خروجی آن متاسفانه چیزی جز نادیده گرفتن مهارتهای ارتباطی و اجتماعی دانشآموزان نبوده است. مطالعات میدانی به خوبی گواهی میدهند در چنین ساختاری حتی اگر دانشآموزان تمایلی به فعالیتهای ادبی و هنری هم داشته باشند، نظام متصلب و بستهی آموزشی مجالی به آنها نمیدهد. از اینرو احیای کتابخانههای مدارس و بهکارگیری مجدد کتابدارها نیاز ضروری مدارس است. حذف پست کتابدار در مدارس، از خسارتبارترین تصمیمهایی بوده که در طول سالهای گذشته در نظام آموزش و پرورش گرفته شده است.
6. تجربهی ماههای اخیر نشان داد اینترنت میتواند ابزار کارآمدی برای آموزش باشد؛ تجربهای که ضرورت بهروز شدن نظام آموزش و پرورش را دوچندان میکند. با توجه به توسعهی روزافزون کتابهای الکترونیک و گرایش دانشآموزان به این گونه کتابها، میتوان فرآیند آموزشی را در فضاهای جدید دنبال کرد؛ امری که به کاهش هزینهها نیز منجر میشود. البته این نکته را نمیتوان نادیده گرفت که در مناطق محروم زیرساختهای آموزش شبکهای فراهم نیست؛ و به همین دلیل جا دارد که در این زمینه نیز سرمایهگذاریهای لازم صورت گیرد تا عدالت آموزشی محقق شود.
7. با نگاهی به کتابهای درسی میتوان دریافت که رسمالخط واحدی در متنها دنبال نمیشود. این ناهماهنگی در جایی که باید ارکان زبانآموزی پایهریزی شود، میتواند بسیار خسارتبار باشد. بایسته است که در این زمینه متخصصان و ویراستاران خبره بهکار گرفته شوند تا وحدت رویهای ایجاد و کتابهای درسی براساس رسمالخطی یکسان ویرایش شوند.
8. بر کارشناسان و اهل فن پوشیده نیست که محتوای کتابهای درسی بهویژه ادبیات و تاریخ از ضعف ساختاری رنج میبرند. حذف و کمرنگ کردن آثار شاخص نویسندگان و شاعران از رویههایی بوده که در سالهای گذشته بر فضای کتابهای درسی سایه انداخته است، تا جاییکه حتی چهرههای صاحبنام ادبیات کهن فارسی نیز مشمول این نگاه حذفی شدهاند. بیتوجهی به تنوع فرهنگی اقوام نیز، از دیگر پیامدهای این نگاه حذفی در کتابهای درسی بوده است. همینطور بیاحترامی به باورهای مذهبی اقلیتها که در برخی از متون درسی به چشم میخورد.
بر همین اساس بایسته است فرم و محتوای کتابهای درسی متناسب با تحولات اجتماعی دگرگون شوند تا شکاف میان فضای رسمی آموزش و فضای جامعه را پر کنند. در غیر این صورت بیاعتمادی به محتواهای آموزشی بیش از پیش گسترش خواهد یافت.
9. در روزهای اخیر، خبر همتراز فرض کردن مدرک سطح 2 و 3 حوزوی با کارشناسی و کارشناسیارشد رشتههای تخصصی ادبیات فارسی، علوم اجتماعی و تاریخ، بر دغدغههای پیشین افزود و بسیاری از پدران و مادران و دلسوزان آموزش و متخصصان رشتههای مذکور را نگران آیندهی آموزش این درسها کرد، زیرا پذیرش افرادی برای تدریس این درسهای تخصصی، با علم به اینکه برنامهی تحصیلی متمرکز بر علوم دینی بوده و نوعا فاقد آموزش و مطالعه منظم و منسجم در رشتههای تخصصی مذکور هستند، آموزش این درسها را بیش از پیش به مخاطره میاندازد و بر آسیبپذیری آموزش فرزندان میهن خواهد افزود. از اینرو لازم است مسئولان ذیربط هرچهزودتر در این تصمیم ناموجه بازنگری کنند.
درپایان به این نکته باید اشاره کرد که این نقد ساختاری به منزله نادیده گرفتن زحمات و پیگیریهای آموزگاران و مربیان محترم نیست، بلکه توجه دادن به سرمایههای کارشناسی و انسانی است که بخشی از آنها در نظام آموزش و پرورش حضور دارند اما مورد غفلت قرار گرفته یا به حاشیه رانده شدهاند. برای شکلگیری تمامی دگرگونیهایی که به آن اشاره شد، بدون تردید نقش آموزگاران و مربیان کلیدی خواهد بود.
در عین حال نباید تردید کنیم که رهایی از این مشکلات ساختاری جز با تغییرنگاه ممکن نیست؛ و در سایه این تغییر بینشی است که نگاه ابزاری به دانشآموزان از میان برمیخیزد، جسم و جانشان محترم شمرده و آموزش و پرورش تابعی از نیازهای اصیل و واقعی دوران کودکی و نوجوانی میشود".