سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: در سال 1381 یکی از نمایندگان مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی به نام علیاصغر شعردوست، خبر تصویب ثبت روز درگذشت محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) را در 27 شهریور ماه بهعنوان روز بزرگداشت استاد سیدمحمدحسین شهریار و روز "شعر و ادب فارسی" در تقویم رسمی کشور به رسانهها اعلام کرد. این نامگذاری که با واکنشهای متعددی همراه بود در نهایت ماندگار شد و امسال، هجدهمین سال گرامیداشت را پشت سر میگذارد. هر ساله به این مناسبت همایش، سمینار و رویدادهای مختلف فرهنگی و هنری برگزار میشود. طبیعی است که به دلیل شرایط فعلی به دلیل شیوع ویروس کرونا برنامههای تدارک دیده شده معدودی هم به شکل مجازی برای پاسداشت این روز در نظر گرفته شده است.
سید محمدحسین بهجت تبریزی معروف به شهریار در تبریز بهدنیا آمد. شهریار در سرودن انواع گونههای شعر فارسی همچون قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی نیز تبحر داشت. اما بیشتر از دیگر گونهها در غزل شهره بود و از جمله غزلهای معروف او میتوان به "علی ای همای رحمت" و "آمدی جانم به قربانت" اشاره کرد. شهریار را باید جزو آخرین حلقه شاعران بزرگ ادبیات کلاسیک فارسی ایران دانست. در معرفی شهریار باید به جنبههای گوناگون شعر و شخصیت او توجه داشت. او به مفهوم مطلق کلمه شاعر غریزی بود و عاطفهای سیال داشت.
آغاز شاعری از زبان خودش: "شهریار گفته است، روزی با بچههای محل مشغول بازی بودم، بعد از مراجعت به خانه به درخت بزرگی که در وسط حیاط خانه بود خیره شده و شروع به خواندن شعر کردم. سخنان موزونی که نمیدانستم چگونه به مغز و زبان من می آمدند …ناگهان پدرم مرا صدا کرد، با صدای بلند پدرم برگشتم، با حالتی تعجب آمیز پرسید: این اشعار را از کجا یاد گرفتی؟ گفتم: کسی یادم نداده، خودم می گویم. اول باور نکرد ولی بعد از این که مطمئن شد، در حالی که صدایش از شوق می لرزید با صدای بلند مادرم را صدا کرد و گفت: بیا ببین چه پسری داریم". او نخستین شعر خود را در سن چهارده سالگی سروده است.
اولین دفتر شعر خود را در سال 1308 با مقدمه ملکالشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری منتشر کرد. بسیاری از اشعار او به فارسی و ترکی آذربایجانی جز آثار ماندگار این زبانهاست.
برخی معتقدند آنچه بر عظمت و غنای شعر شهریار میافزاید دو زبانه بودن شاعر است چرا که او هم در فولکلور زبان فارسی و هم در شعر ترکی موفق بوده است. از سوی دیگر او را شاعر محفلی نیز دانستهاند. البته ویژگیهای ادبیات محفلی در رفتار ادبی و آثار او نیز قابل ردیابی است؛ چرا که اگر چیزی را تایید میکرد و از حرکتی خوشش میآمد، آن را در شعرهایش منعکس میکرد. او در محافل دوستانه و عارفانه یک شاعر محفلی بود. در سرزمین مادری یک شاعر بومی بود و درد قبیلهاش را میفهمید.
شهریار شاعری غزلسراست بدون آنکه فقط غزل سروده باشد و بدون آنکه انواع دیگر اشعارش از ارزش کمتری برخوردار باشند. مهمترین ارزش غزل او در ایجاد ارتباط سخت عاطفی با خوانندگان شعر است. سادگی، شیوه ویژه او در غزلسرایی است و شاعر سادهگرایی را گاه تا آنجا میرساند که بعضی بیتهای یک غزل او همطراز با سایر بیتهای بلند شعرش نیستند، اما همین خود خصیصه دیگری از شعر او را آشکار میسازد که برای عرضه اندیشه و احساس خود به زبان ساده از خطر کردن نمیهراسد و همین دل به دریا زدن و خطر کردن اوست که او را در سرودن غزلهای ساده و دلانگیز سرآمد هم عصرانش میسازد و غزلش را امتیازی خاص میبخشد.
شهریار بر خلاف دیگر شاعران همعصرش از همان آغاز به ستایش نیما برخاست و مدافع روش شعری نیما شد و حتی خود او در قالبهای شعری نیما چندین شعر سرود از بعضی از آنها مانند "ای وای مادرم" و "پیام به انیشتین" بسیار مشهور شد.
ویژگی دیگر شعری شهریار نوگرایی و ابداع او در ترسیم تابلوهای شاعرانه است. شهریار در نحوه منظومهسرایی طرحی کاملا نو و بدیع ارائه میدهد، تصویرهایش همه ابتکاری و به دور از ابتذال تقلید است. درباره منظومه بلند "حیدربابا" که به زبان ترکی سروده شده و از شهرتی بیمانند برخوردار است اهل زبان سخن فراوان گفتهاند که باید به زبان ترکی آشنا بود تا پی به ارزش واقعی آن برد اما حتی ترجمههای فارسی این منظومه خواننده را چنان مجذوب خود میسازد که از راه قیاس میتوان دریافت که ارزش واقعی شعر چگونه است.
نمونه شعری از شهریار:
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحبنظری بازرسم
محرم ما نبود دیده کوته نظران
دل چون آینه اهل صفا میشکنند
که ز خود بیخبرند این ز خدا بیخبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران
گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود
لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران
ره بیداد گران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و دربدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران