سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: حمیدرضا بسحاق مترجم و مدرس دانشگاه با این توضیح که در ترجمه کتابهای فلسفی و هنری وضعیت ناگواری را شاهدیم به هنرآنلاین گفت: متاسفانه ترجمه متون فلسفی تا حدود زیادی به بازی گرفته شده و نظارت دقیقی هم بر آن نمیشود؛ هر فردی کتابی فلسفی را برداشته و به ضرب دیکشنری میخواهد آن را ترجمه کند. متون فلسفه هنر و زیباییشناسی دشوارترین متون محسوب میشوند و به دلیل همین دشواری بیشتر ترجمههای موجود غیرقابل استفاده هستند. آنان که فلسفه را میشناسد با هنر آشنا نیستند و آنان که هنر را میشناسند با فلسفه ناآشنایند.
او با بیان اینکه بسیاری از ترجمههای متون فلسفی حتی برای اهل فن هم قابل فهم نیستند، ادامه داد: وقتی خود مترجم مطلب را درک نکرده مخاطب چگونه میتواند آن را دریابد. برخی از ترجمههای به اصطلاح دقیق هم چون روان و همدلانه ترجمه نشدهاند قابل فهم نیستند و مخاطب نمیتواند با آنها ارتباط برقرار کند و در کل بودن و نبودنشان چندان فرقی ندارد و به همین دلیل مخاطب از مطالعه کتابهای فلسفی زده میشود. ترجمه باید روان و قابل فهم باشد تا همگان بتوانند از آن بهره ببرند. البته این سادگی نباید بیش از حد باشد زیرا سادگی بیش از حد به ابتذال میانجامد.
بسحاق با این توضیح که کثرت ترجمهها موجب شهرت برخی مترجمان شده و کمیت جای کیفیت را گرفته، افزود: تخصص در ترجمه بسیار مهم است، بیشتر ترجمههای کتابهای فلسفه، تاریخ هنر و زیباییشناسی دارای اشتباهات فاحشی هستند. بارها ترجمههایی را دیدهام که عبارات که چه عرض کنم پاراگرافها و صفحات زیادی را حذف کردهاند؛ البته ترجمه کامل و بینقص محال است و حتی بزرگترین مترجمان دنیا هم اعتراف کردهاند که برخی عبارات و اصطلاحات را نفهمیدهاند و این امری طبیعی است؛ اما اگر تعداد این عبارات زیاد شد باید از ترجمه کتاب صرف نظر کرد. در حال حاضر مشغول ترجمه کتابی در زمینه زیباییشناسی اسلامی هستم. هنگامی که ترجمه را شروع کردم خوشحال شدم که چند مقاله کتاب به فارسی ترجمه شده و بعد که به ترجمههای این عزیزان مراجعه و آنها را مقابله کردم دیدم کار آنها فاجعه است و متعجبم چرا نشریات به اصطلاح معتبر چنین مقالاتی را چاپ کرده و آیا این مقالات اصلا داوری شده و اگر شده داور چه کاره بوده است! در مقالات تالیفیمان هم که تا حدود زیادی برگرفته از همین ترجمههای غیردقیقاند اوضاع بهتر نیست. نمیخوام بدبینانه صحبت کنم و نمیگویم ترجمه خوب نداریم اما متاسفانه تعدادشان اندک است و ترجمههای دقیق و خوب در میان انبوه ترجمههای ضعیف دیده نمیشوند و مخاطب در این میان سرگردان است.
او با بیان اینکه مترجم اول باید کتاب را انتخاب کند و دلیلی موجه برای ترجمه آن داشته باشد، تصریح کرد: در مرحله بعد باید کتاب را خوب بخواند، درک کند و ببیند آیا میتواند با آن همدلی برقرار کند و آیا از پس ترجمه کتاب برمیآید؛ چون ممکن است شروع به ترجمه کتابی کنیم و در وسط کار با دشواریهایی روبرو شویم و چون نصف کار را انجام دادهایم اصرار در ترجمه کتاب داشته باشیم و در نهایت ترجمه هم خوب از کار در نیاید.
بسحاق با این توضیح که مترجم نباید در کارش عجله کند و به فکر امتیاز مالی و رتبه باشد، اظهارداشت: عجله آفت ترجمه است. وقتی ترجمه تمام شد باید مدتی آن را رها کرد و دوباره آن را بازبینی کرد. شخصا برای ترجمه یک عبارت یا فهم یک مطلب ساعتها وقت میگذارم و چندین مقاله میخوانم تا به مفهوم درست برسم زیرا ترجمه نوعی پژوهش است. بسیاری از کتابها، حتی داستانها و رمانها، نیاز به پینوشتها و توضیحات دارند. خیلی از رمانها و نمایشنامهها بیشتر متونی فلسفیاند تا ادبی. متاسفانه بیشتر این آثار به دست افرادی ترجمه شده که نمایشنامهنویس، شاعر یا ادیب بودهاند و آگاهی فلسفی چندانی نداشتهاند. این کتابها در قالب داستان نوشته شده اما حاوی مفاهیم عمیق فلسفیاند؛ آثار کلاسیک فیلسوفان بزرگ را که میخوانیم پر است از اشارات به این رمانها و اشعار و هنرهای مختلف. بنابراین افرادی که به ترجمه این قبیل کتابها میپردازند باید علاوه بر دانش زبانی و ادبی، مطالعات فلسفی هم داشته باشند.
او با بیان اینکه برخی مترجمان نگاه نمیکنند کتاب چه اهمیتی دارد و چقدر مهم است، گفت: معمولا کتابهای کم حجم و روان برای ترجمه انتخاب میشوند که بیشتر اهداف تجاری دارند تا علمی. اکثر کتابهای مهم فلسفی و زیباییشناسی به دلیل حجم زیاد و دشواری متن، ترجمه نشدهاند. ناشران هم به این موضوع اهمیت چندانی نمیدهند. گله من بیشتر از ناشران دانشگاهی است که در این سالهای اخیر کمتر کتاب مهمی منتشر کردهاند و این در حالی است که در جهان بزرگترین کتابهای فلسفی، هنری و ادبی توسط ناشران دانشگاهی منتشر شده است. البته از جهاتی باید به ناشران و مترجمان ما حق داد. مترجم و پژوهشگر ایرانی بدون هیچ حمایتی با رنج فراوان کارش را به اتمام میرساند و حتی نمیداند کارش حاصلی برای او دارد یا نه؟ بگذارید مثالی بزنم اخیرا کتاب مهمی در زیباییشناسی ترجمه کرده و آن را به ناشر دادهام. این کتاب را دو استاد دانشگاه تورنتو از ایتالیایی به انگلیسی ترجمه کردهاند. آنها در بخش سپاسگزاری کتاب از دو دانشگاه و دو مرکز علمی معتبر به خاطر حمایتهای مالیشان تشکر کردهاند و در واقع به خاطر ترجمه این کتاب فرصت مطالعاتی گرفته بودند. اما من به عنوان یک پژوهشگر و مترجم ایرانی در شرایطی این کتاب را به فارسی ترجمه کردم که از حمایت هیچ نهاد و موسسهای برخوردار نبودم و تنها لطف و عنایت خدا شامل حالم بود.
بسحاق با تاکید بر اینکه تعهد مترجمان قدیم نسبت به مترجمان جدید بیشتر بود، اضافه کرد: در گذشته به ترجمه سرسری نگاه نمیشد و مترجم باری به هر جهت کار نمیکرد. مترجمان جدید با وجود دسترسی به منابع اطلاعاتی فراوان، دانش حاضر و آمادهای که تکنولوژی برای آنان مهیا کرده، به اندازه مترجمان قدیمی در کارشان موفق نبودهاند. مترجمان قدیم در کارشان تعهد داشتند و هیچگونه سهلانگاری را بر نمیتافتند. خود من شاهد بودم که گاه چاپ یک کتاب به خاطر چند جمله و عبارت ماهها و سالها به تعویق میافتاد.