سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: غلامرضا امامی نویسنده، مترجم و پژوهشگر، با اظهار تاسف از اینکه برخی ناشران تنها به سود میاندیشند به هنرآنلاین گفت: بسیاری از کتابهایی که ترجمه شدهاند با افزودن و یا حذف واژهای به نام مترجمی گمنام منتشر میشوند. در آمار خانه کتاب دیدم به نام دختری 12 ساله، دهها عنوان کتاب از آثار نویسندگان نامی جهان به زبانهای گوناگون ترجمه و نشر یافته است. دریغ، در این آشفتگی و بیمهری مردم به کتاب، برخی ناشران سودجود در پی انباشتن جیب خود هستند، بیهیچ تعهدی.
او به بهره بردن برخی ناشران از اینکه ایران به کپیرایت، این پیمان جهانی نپیوسته است اشاره کرد و افزود: آنها کتابها را به مترجمانی گمنام در ازای دستمزدی اندک میسپارند و از نقاشیها به رایگان بهره میبرند. کتابها را بیویرایش فنی و مفهومی عرضه میکنند و این چنین است که مردم گیج میشوند و نمیدانند به چه مترجم و ناشری اعتماد کنند. البته اعتقاد دارم که در گذر زمان مردم سره را از ناسره باز میشناسند.
امامی با این توضیح که در باب کتابهایی که ترجمه کردهام همیشه به ناشران توصیه داشتهام کپیرایت کتابها رعایت شود، ادامه داد: هر چند با افزونی قیمت دلار و ارز خارجی، مشکلاتی برای ناشران بوجود آمده است و بسیاری از ناشران خارجی حتی به صورت سمبلیک رایت را واگذار میکنند. درباره کتاب "سه قصه" و یا "چگونه با ماهی قزلآلا سفر کنیم" شاهکار اکو، ناشر ایتالیایی با دریافت وجه اندکی رایت کتاب را واگذار کرد. پیشنهاد میکنم که توسط ناشران- نه دوایر دولتی- کمیتههایی پدید آید و به حقوق رایت احترام گذاشته شود. اینگونه نباشد مثلا از نویسندهای همچون همینگوی بیست ترجمه از یک کتاب منتشر شود. به این صورت اگر این کمیتههای هماهنگ برپا شوند چه برای ترجمه به فارسی و یا ترجمه فارسی به زبانهای دیگر این مشکل کمی بر طرف میشود.
او با این توضیح که دنیای ما دنیای به هم پیوستن است نه گسستن، تصریح کرد: نمیتوانیم سربه گریبان خود فرو کنیم و از حال و احوال، آمال و آرزوهای مردم دیگر بیخبر باشیم. قرنها پیش در میهن ما ایران، قبل از اسلام در جندی شاپور مرکز ترجمه بزرگی وجود داشت که به چهار زبان کتابهای مناسب و مفید علمی و ادبی ترجمه میشد و پس از اسلام نیز بسیاری از آثار مهم ادبی به فارسی برگردانده میشد. ادبیات مرزها را میشکند و به یگانگی انسان باور دارد. مرز زمان و مکان را درمینوردد. هنوز هم پس از گذشت قرنها این شعر زیبای ناصرخسرو آموزنده است: خلق همه یکسره نهال خدایند / هیچ نه بر کن تو زین نهال و نه بشکن. یا این ابیات شاهکار سعدی: بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند / چو عضوی به درد آورد روزگار / دیگر عضوها را نماند قرار.
این پژوهشگر ترجمه را پلی دانست بین دو زبان مقصد و مبدا و اظهار داشت: در دنیای بیمرزی چه نیک است از داستانها، دانشها و احساسات مردم دیگر باخبر باشیم و نیز داستانها و آرزوها و ادبیات کشورمان را با ترجمه رویاروی دل و دیده دیگران قرار دهیم. در این دنیا نمیتوان درها را به روی خود بست. چنین میاندیشم یک کودک افغانی همچون یک کودک اروپایی آرزوها و آمال مشترکی دارند و کودکان و نوجوانان و بسیاری از انسانهای جهان به هم شبیه هستند. از این رو اگر نویسندهای به افق زیبای احساسات انسانی دست یابد چه زیباست که این احساسات بر بال واژهها بنشیند و به دیگر سرزمینها انتقال یابد. نمیتوانیم دیواری دور خود بکشیم. تنها در جهان یک کشور میشناسم در خود غرق شده و دیواری کشیده و فکر میکند خوب زندگی میکند تنها یک کشور به نام کرهشمالی.
امامی ترجمه را افزودن به دانش دانست و افزود: در ترجمه به اندیشه یک فیلسوف، نویسنده و مورخ میافزایم و بهگمانم با ترجمه میتوان دریچهها را باز کرد تا هوای تازه بیاید. ترجمه در تمام جهان فکرها و اندیشهها را به هم نزدیک میکند. فکر تازه باید ترجمه شود و به آن افزوده شود. دنیا پر از چیزهای خوب و بد است. دنیای ادبیات و دانش چون دریاست. موجها خس و خاشاک را میرانند اما گوهرها و مرواریدها میمانند. مردم در طول زمان خود داوری میکنند. ممکن است در زمانی کوتاه به شعارهایی دل ببندند و اندیشه و احساس را کنار بگذارند، اما داوری نهایی با مردم و تاریخ است. از این رو من بستن پنجرههای دل و دیده را روا نمیدارم. بگذارید همه نسیمها بیایند، مردم برمیگزینند کدام به سود و کدام به زیان است. به اعتقاد من هرگز کتابسازیها و ترجمههای مفلوک راه به جایی نخواهند برد. شاید در کوتاه مدت سودآور باشند اما در بلند مدت جز خسران چیزی برای مترجم و ناشر باقی نمیگذارند.
او تاکید کرد هرگز به ترجمههای موازی اعتقادی ندارد و تصریح کرد: روا نمیدارم که مثلا آثار زیبایی همینگوی، فاکنر، جبران خلیل جبران و دیگر نویسندگان که توسط مترجمانی شایسته ترجمه شده بار دیگر ترجمه شوند. کتاب در دنیا فراوان است. میتوان کتابهای تازهای را به فارسی برگرداند. از سوی دیگر بر این باور هستم کتابها را بهتر است از زبان اصلی ترجمه کرد. مثلا اگر کتابی از اومبرتو اکو نویسنده ایتالیایی ترجمه میشود از زبان اصلی باشد نه زبان واسطه. کتابهایی از این نویسنده به روسی و انگلیسی ترجمه شده و مترجمان بر این مبنا آن را به فارسی برگرداندند که گاه نام کتاب نیز غلط است. مترجم علاوه بر آشنایی عمیق با زبان اصلی باید بر زبان فارسی نیز چیره باشد. وقتی مجموعه جبران خلیل جبران در زبان اصلی به عربی موجود است از چه روی از زبان انگلیسی یا فرانسه یا زبانهای واسطه دیگر به فارسی برگردانده شود.