سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: جعفر بن محمد معروف به امام جعفر صادق (ع)، مشهور به رئیس مذهب جعفری و همینطور رئیس مذهب شیعه، امام ششم شیعیان هستند.
ایشان در سن 31 سالگی به امامت رسیدند. امامت امام جعفرصادق (ع) همزمان با سالهای پایانی حکومت بنیامیه و سالهای آغازین حکومت بنیعباس بود و به علت ضعف و عدم استقرار نظام سیاسی، فرصت بسیار مناسبی برای فعالیت فرهنگی و مذهبی به دست آوردند. در دوره امامت امام صادق (ع) مسلمانان بیش از پیش به علم و دانش روی آوردند و در بیشتر شهرهای قلمرو اسلام بهویژه در مدینه، مکه، کوفه، بصره و ... مجالس درس و مناظرههای علمی دایر و از رونق خاصی برخوردار شد. در این زمان با استفاده از فرصت به دست آمده امام صادق (ع) توانست نهضت علمی فرهنگی پدرش امام باقر (ع) را ادامه دهند و علوم و معارف اهل بیت را بیان کرده در همه جا منتشر کنند.
امام جعفر صادق (ع) با جذب شاگردان جدید به تاسیس یک نهضت عظیم فکری و فرهنگی و بالنده مبادرات ورزیدند، بهگونهای که طولی نکشید مسجد نبوی در مدینه منوره و مسجد کوفه در شهر کوفه به دانشگاهی عظیم تبدیل شد. بیشتر روایات اهل بیت (ع) از امام صادق (ع) است و از اینرو مذهب شیعه امامی را "مذهب جعفری" نیز میخوانند.
امام صادق (ع) چندین بار به وسیله خلفای اموی و عباسی (هشام، سفاح و منصور) دستگیر شدند. ایشان در سال 148 هجرى به دستور منصور عباسى به وسیله انگور زهرآلود مسموم و به شهادت رسیدند. مدفن مطهر ایشان در قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع قرار دارد.
ایشان القاب متعددی دارند که هر کدام به نوعی صفت و حقیقتی را درباره امام جعفر (ع) نشان میدهد. معروفترین لقب ایشان "صادق" است به معنی راستین و راستگو و از دیگر القاب ایشان میتوان به فاضل: دارای فضیلت و برتری از جهات مختلف، قائم: به معنی ثابت و پایدار، قیامکننده، برپا و استوار، طاهر: به معنی پاک از هر پلیدی، کامل: کسی که از عیبها منزه و دور و برکنار است، منجی: نجاتبخش و رستگارکننده، عامل رستگاری و نجات، صابر: بردبار، متحمل، مقاوم، در برابر دشواریها، استوار و پایدار، لسان الصدق: زبان راست، و راستگوی در سخن و کلمه الحق: کلمه حق اشاره داشت.
عناوین برخی از کتابهای نسبت داده شده به امام صادق(ع) :
"تفسیر ابن عتایقی" ابن عتایقی خلاصهای از تفسیر قمی را گردآوری کرده که برخی از آن به عنوان "تفسیر الامام" یاد میکنند. همه مطالب تفسیر قمی از امام صادق علیهالسلام نقل شده است.
"تفسیر الامام" خلاصه دیگری از تفسیر قمی.
"کتاب مصباح الشریعه" اثری اخلاقی عرفانی که علامه مجلسی و امام خمینی(ره) آن را به صورت قطعی به امام صادق علیه السلام نسبت دادهاند.
"تفسیر جعفر الصادق" در آغاز کتاب "مجموعه آثار ابوعبد الرحمن سلمی" از صفحه 21 تا صفحه 63 یک تفسیری با روش و سبک عرفانی از حقایق التفسیر سلمی نقل شده و به امام صادق (ع) نسبت داده شده است.
"تفسیر القرآن کریم عند جعفر الصادق" این تفسیر نیز به امام صادق علیهالسلام نسبت داده شده و در کتاب "کتابا الصادق: حقائق التفسیر القرآنی و مسباح الشریعه" با اشراف علی زیعور در موسسه عزالدین بیروت چاپ شده است.
"کامل التفسیر الصوفی العرفانی للقرآن" منسوب به امام صادق علیهالسلام با تحقیق علی زیعور در دارالبراق بیروت چاپ شده است.
"التفسیر المنتسب الی مولانا ابی عبدالله جعفربن محمد الصادق علیهما السلام" این تفسیر با مقدمه منوچهر صدوقیسها و از روی نسخه کتابخانه نافذ پاشا استانبول چاپ شده است.
"تفسیر الامام الصادق علیه السلام" سیدنذرعلی رضویهندی در کتابخانه مرکزی دانشگاه پتنای هند نسخه از تفسیر منسوب به امام صادق علیهالسلام را یافته و تصحیح و تحقیق آن را در 2 جلد به عنوان رساله دکتری خود قرار داده است.
"تفسیر القمی" علی بن ابراهیم قمی از محدثان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری یک تفسیر قرآن تدوین کرده است. این تفسیر به صورت گسترده و فراوان میگوید: "قال" و عدهای از محققان معتقدند که مقصود علی بن ابراهیم از کلمه "قال"، قال الصادق علیهالسلام است به همین جهت این تفسیر را به نام "تفسیر الامام" میشناسند.
بسیاری از محققان و پژوهشگران حوزه و دانشگاه به نگارش کتابهایی در موضوع زندگانی امام صادق(ع) پرداختهاند و درباره این امام بزرگوار آثار متعددی نوشته و منتشر شده است. عناوین 30 کتاب که درباره ایشان نوشته شده:
1- "مبانی و روش اندیشه علمی صادق (ع)" و "ابعاد شخصیت و زندگی امام صادق (ع)" احمد پاکتچی
2- "الامام الصادق و المذاهب الاربعه" اثر اسد حیدر
3- "موسوعه الامام جعفر الصادق" مرحوم آیتالله سید محمدکاظم قزوینی
4- "اصحاب امام صادق" علی محدثزاده
5- "امام صادق" عبدالمنتظر قدوسیان
6- "امام صادق" حسن سعید
7- "امام صادق موسس مذهب جعفری" گروه نویسندگان
8- "امام صادق یا قهرمان علم" احمد خدایی
9- "امام صادق و مذاهب چهارگانه" شیخاسد حیدر
10- "امام صادق یک شخصیت تاریخی" حسین قاضی
11- "امام جعفرصادق رئیس مذهب شیعه" عبدالامیر فولادزاده
12- "امام جعفر صادق پیشوا و رئیس مذهب" عبدالرحیم عقیقیبخشایشی
13- "امام جعفر صادق" سیدکاظم ارفع
14- "پیشوای ششم امام جعفر صادق" گروه نویسندگان
15- "پیشوای صادق" آیتاللّه سیدعلی خامنهای
16- "حکمت صادق، سخنان امام جعفرصادق" سیدمحمدباقر برقعی
17- "خورشید نمیمیرد" داستان زندگی امام صادق، رضا شیرازی
18- "داستانهایی از امام جعفر صادق" سیدعبدالرسول مجیدی
19- "در پیشگاه امام صادق" سیدمحمد صحفی
20- "درسهایی از مکتب امام صادق" سیدمحمدتقی حکیم
21- "زندگانی حضرت امام جعفرصادق" حسین عمادزاده
22- "زندگانی جعفر بن محمد الامام الصادق" عبدالعزیز سید الاهل ترجمه حسین وجدانی
23- "زندگی و سیمای امام جعفر صادق" سیدمحمدتقی مدرسی ترجمه محمدصادق شریعت
24- "شخصیت حضرت صادق" احمد مغنیه ترجمه سید جعفر غضبان
25- "شرح زندگانی و سخنان ششمین امام شیعیان" جعفر بن محمد الصادق تهیه و تدوین علی پناه
26- "صادق آل محمد" محمود منشی
27- "صفحاتی از زندگانی امام جعفرصادق" محمدحسین مظفر
28- "کتابنامه امامصادق" رضا استادی
29- "گنج حقایق (پانصد سخن از امام صادق)" سیدابوالفضل رضویقمی
30- "گوشهای از چهره درخشان امام صادق" گروه نویسندگان ترجمه محمدرضا انصاری
نمونه چند شعر در سوگ شهادت امام جعفر صادق (ع):
مردی غروب کرد وقتی افق شکست
خورشید دیگری جای پدر نشست
او یک امام بود هر چند بیقیام
او یک رسول بود جبریل شاهد است
در آخرین کلام حرفش نماز بود
او جعفر خداست، پیری که بود و هست
از ترس بشکند دشمن نماز او
این یک نماز نیست تیغی است روی دست
از پای منبرش بستند دست او
قومی عبا به دوش جمعی قلم به دست
آتش چه میکند با خانه خلیل
کاذب چه میبرد از صادق الست
حرف از ثواب شد تشییع آمدند
ای دهر نابکار ای روزگار پست
زیر جنازهاش جمعند عدهای
فامیل بینماز یا با نماز مست
کاش از ره ثواب جمعی به کربلا
تشییع شاه را بودند پای بست
وقتی افق شکست راسی طلوع کرد
منبر سنان شد و واعظ بر آن نشست
محمد سهرابی
کاش من هم به لطف مذهب نور
تا مقام حضور میرفتم
کاش مانند یار صادقتان
بیامان در تنور میرفتم
علم عالم در اختیار شماست
جبر در این مسیر حیران است
چشمهایت طبیب و بیمارش
یک جهان جابر بن حیان است
روز و شب را رقم بزن آخر
ماه و خورشید در مرکب توست
ملک لا هوت را مراد تویی
آسمانها مرید مذهب توست
قصه تکرار میشود یعنی
باز هم در مدینه عاشق نیست
کوچه در کوچه شهر را گشتم
هیچکس با امام، صادق نیست
خواب دیدم که پشت پنجرهها
روبروی بقیع گریانم
پابه پای کبوتران حرم
در پی آن مزار پنهانم
گریه در گریه با خودم گفتم
جان افلاک پشت پنجرههاست
آی مردم! تمام هستی ما
در همین خاک پشت پنجرههاست
سیدحمیدرضا برقعی
آن قدر بیصدا و خموش از ترانهای
حس میکنم شکسته و بیآشیانهای
آقا شنیدهام پی مرکب دویدهای
پای برهنه، نیمه شب، چی کشیدهای؟
با پنجه زهر بر جگرت چنگ میزند
با لکههای خون به لبت رنگ میزند
گیسو سفید، قد کمان، بین بستری
آقا چه قدر پیر شدی... شکل مادری
اشک فراق در نگهت موج میزند
دلواپس یتیمی موسی بن جعفری
چشم بقیع منتظر مقدمت شده
تو آخرین امانت شهر پیمبری
حالا به یاد خاطره دست بستهات
گریان برای غربت زهرا و حیدری
آتش گرفت خانهات اما کسی نشد
در بین شعله کشته دیواری و دری
دشمن برای قتل تو شمشیر میکشید
قلب نبی ز غصه تو تیر میکشید
پیغمبر خدا به کجا بود...کربلا...
آنجا که خون ز فاجعه تصویر میکشید
وقتی سر حسین به نیزه بلند شد
کل سپاه نعره تکبیر میکشید
علی صالحی
آسمان است و زمین دور سرش میگردد
آفتاب است و قمر خاک درش میگردد
این قد و قامت افتاده درخت طوباست
این محاسن به خدا آبروی دین خداست
این حرم خانه زهراست خجالت بکشید
این حسینیه دنیاست خجالت بکشید
شعله پشت حرم فاطمه زاده نبرید
پسر فاطمه را پای پیاده نبرید
میبریدش، ببرید از وسط مردم نه
هر چه خواهید بیارید ولی هیزم نه
آی مردم بگذارید عبا بردارد
پیرمرد است و خمیده ست عصا بردارد
از مسیری ببریدش که تماشا نشود
چشمی از این در و همسایه به او وا نشود
اصلا این مرد مگر پای دویدن دارد؟!
پیرمردی که خمیده ست کشیدن دارد؟!
بگذارید لبش یاد پیمبر بکند
وسط شعله کمی مادر مادر بکند
شعله تازه به چشمان غمینش نزنید
آسمان است و در این کوچه زمینش نزنید
شاید این کوچه همان کوچه زهرا باشد
شاید آن کوچه باریک همین جا باشد
شاید این کوچه همان جاست که زهرا افتاد
گر چه هم دست به دیوار شد اما افتاد
این قبیله همگی بوی پیمبر دارند
در حسینیه خود روضه مادر دارند
علیاکبر لطیفیان
تا گلستان نبی از جور اعدا، در گرفت
جسم و جان دوستان از شعلهاش آذر گرفت
در سرای صادق آل نبی آتش زدند
چون خلیل آن شاه دین جا در دل آذر گرفت
نیمه شب در بزم منصورش ببردند از عناد
آن که خورشید فروزان از رخش زیور گرفت
چون برون از خانه منصور شد دل پر ز خون
حضرت روحالامین دست عزا بر سر گرفت
ساخت چون منصور نامنصور مسمومش ز کین
رفت شادی از میان، غم ما سوی را بر گرفت
زد شرر بر جسم و جانش زهر کین با صد محن
شعلهاش اندر جنان بر قلب پیغمبر گرفت
دین عزادارست و مذهب شد یتیم و سوگوار
عالمی را ماتم نور دل حیدر گرفت
خون دل از دیده میافشاند با صد درد و داغ
تا سر او را به دامن موسی جعفر گرفت
افتخار مرثیت خوانی صفا روز نخست
در خصوص خاندان از حضرت داور گرفت
علی سهرابیتویسرکانی
میدویدم پی شان نیمه شب از کوچه تنگ
با دلی خون که به یاد شب صحرا افتاد
یاد آن دخترکی که عقب قافلهای
چشمهایش به دو چشمان عمو تا افتاد
پلک آتش زدهاش گرم شد و خوابش رفت
ناقه کوشید نیفتد ولی آنجا افتاد
آسمان تیره، بیابان همه خارستان بود
خواست تا آه کشد از نفس، اما افتاد
عمه، بابا و عمو را همه را کرد صدا
در عوض زجر رسید و به رخش جا افتاد
یک طرف دخترکی دست به روی سر داشت
یک طرف زجر چهها کرد که از پا افتاد
یک طرف دخترکی دست به پهلو میرفت
یک طرف از سر نیزه ، سر بابا افتاد
حسن لطفی
بارها سینه سوزان مرا سوزاندند
وقت و بیوقت دل و جان مرا سوزاندند
هر شب و نیمه شب آزار دلم میدادند
در خفا قلب پریشان مرا سوزاندند
سر سجاده اهانت به نمازم کردند
بر لبم آیه قرآن مرا سوزاندند
پا برهنه بربودند مرا از حرمم
حرمت پیری و عنوان مرا سوزاندند
ناسزا پیش دو چشمم که به مادر گفتند
به خدا عزت جانان مرا سوزاندند
من به دنبال سر استرشان ذکر به لب
سوز ذکر لب عطشان مرا سوزاندند
از غم مادر خود بی سر و سامان شده ام
که به کوچه سر و سامان مرا سوزاندند
گرچه دیدند که بر کرب و بلا میگریم
باز هم دیده گریان مرا سوزاندند
به خدا بر جگرم زهر جفا مرهم بود
گرچه از کینه دل و جان مرا سوزاندند
محمود ژولیده
تو غیر جود نکردی، ولی جفا کردند
چقدر خون به دلت قوم بیحیا کردند
تو مثل فاطمه در حقشان دعا کردی
شبیه فاطمه حق تو را ادا کردند
کشند آتش و انگار کارشان این است
درست با تو شبیه سقیفه تا کردند
تو را بدون عبا دست بسته میبردند
میان راه ندانم چه با شما کردند
چه بیملاحظه بودند آن سیه دلها
مگر رعایت قد خم تو را کردند؟
نصیب تو شده جامی ز زهر، آقا جان
چگونه درد غریبی ت را دوا کردند
قرار بود تو هم شاه بیحرم باشی
تو را گریز غزل سمت مجتبی کردند
میثم میرزایی