سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: در یادداشت حسین بختیاری نویسنده و کارگردان تئاتر که در اختیار هنرآنلاین قرار داده است میخوانیم: "کودکان عاشق تصویر هستند، رنگهای شاد را دوست دارند. هر کدام از آنها برای خود یک رنگ محبوب دارند و رنگهای دیگر را در اولویتهای بعدی قرار میدهند.
کودکان عاشق قصه هستند، دختران قصههای دخترانهای را که در آن "ملکه"، "پری"، "شاهزاده" و یا به تعبیری قهرمان آن یک دختر یا بانوی زیبا است را میپسندند و پسران نیز قهرمانان پسر و یا مردی که ویژگی جنگندگی، شجاعت و ناجی را دارند انتخاب میکنند.
این دو مقوله قهرمان و رنگ و لعاب کتابهای قصه ابزاری شده است در دست عدهای به اصطلاح ناشر، نویسنده و تصویرگر تا مخاطبان خود را وادار به خرید کتاب کنند؛ در این بین تنها چیزی که به چشم نمیخورد محتوا است.
در سالهای اخیر شاهد تهیه و تولید کتبی هستیم که جایگاه فروش آنها نه در کتابفروشیها بلکه در مکانهای مختلف غیر تخصصی هستند و به تعبیری جای ثابت این نوع کتابها باجههای مطبوعات است. همان باجههایی که پیش از ارائه محصولات فرهنگی و جراید مرکز فروش دخانیات، آدامس و شکلات است.
اما در این بحث پدر و مادرها را از یاد نبریم. پدران و مادرانی ناآشنا به انتخاب خرید محصولات فرهنگی برای کودکان که به جای اندک تحقیقی قبل از خرید اقدام به خرید کتابهای دکهای میکنند. گاهی در این راستا واژههایی در بین ناشران و پخشکنندههای کتاب به صورت جدی یا تمسخر نیز بیان میشود؛ واژههایی از قبیل کتابهای دکهای، کتابهای درپیت، کتابهای صدا خفهکن (از آن بابت که پدران و مادران میخواهند از دکههای مطبوعات چیزی خرید کنند و برای جلوگیری از نقنق کردن بچهها که چیزی میخواهند به خیال خود حرکت فرهنگی انجام میدهند و یک کتاب برای کودک میخرند و تنها سوال قبل از خرید این است: "سیندرلا میخوای یا شنل قرمزی") و...
این تولیدات ضمن پخش گسترده یک اثر وارداتی (که اگر به درستی صورت گیرد جای هیچ اشکالی نیست، همچون بسیاری از داستانها و رمانها که به درستی ترجمه و در اختیار مخاطبان قرار میگیرد) مشکلات عدیدهای دارد که به شرح آن میپردازیم:
1 – قصه به صورت کامل ارائه نمیشود:
هر قصه و داستان دارای ساختاری است که بدون هر بخش از این ساختار قصه کامل نیست. این ساختار شامل شروع، شخصیتپردازی، گرهافکنی، گرهگشایی، نتیجه و... میشود که در کتابهای دکهای شاهد حذف یا فقدان بخشهای مختلف هستیم.
2 – نگارش داستان بر اساس تصاویر آماده یا انیمیشن:
در این کتب عموما ابتدا تصویر هست و بعد از آن متناسب با فضایی که در هر صفحه باقی میماند داستان به نگارش در میآید. گاه تصاویر از انیمیشنهای تولیدشده گرفته میشود و گرافیست با کشیدن دستی به رخ آن یک کتاب چند صفحهای را طراحی میکند و فضای باقیمانده برای قصه دو تا سه خط برای هر صفحه است.
3 – نویسندگان بدون تخصص:
در کشور ما بسیاری از افراد هستند که هنگام شروع کار خود چه در زمینه نویسندگی باشد چه در حوزههای دیگر ادبیات و هنر (به عنوان مثال تئاتر) کار خود را با فعالیت در زمینه کودکان آغاز میکنند. در صورتی که فعالیت در حوزه کودکان و نوجوانان نه تنها ساده نیست بلکه بسیار حساستر از دیگر سنین است. فردی که در این راستا فعالیت میکند ضمن شناخت جامعه امروز میبایستی اطلاعات کافی در زمینههای مختلف اجتماعی، روانشناسی، زیباییشناسی و... داشته باشد. کوچکترین انحراف در این حوزه نه تنها به برد نمیانجامد، بلکه به جامعه نیز آسیب میرساند.
ضمنا اساس و پایه نگارش، کلام و انتقال مفاهیم افراد در بزرگسالی؛ فعالیتهای فرهنگی و کتابخوانی وی در دوران کودکی است (اگر آن فرد در آینده بخواهد نویسنده یا هنرمند باشد این مساله بسیار اهمیت دارد). هدف از مطالعه کودکان تنها به واسطه سرگرمی یا دریافت یک پند نیست، خواندن یک کتاب در ضمیر ناخودآگاه وی تاثیراتی چون: افزایش دایره لغات، نحوه نگارش، نوع بیان و ارتباط با دیگران... میگذارد که اگر به صورت نادرست در ذهن او حک شود تاثیر آن تا آخر زندگی با وی خواهد بود و بسیار سخت میتوان این تاثیرات را در آینده از بین برد.
بر اساس مواردی که ذکر شد و بسیار موارد دیگر که کارشناسان و متخصصان امر باید به آن بپردازند لازم است جدای از نظارت پدران و مادران به فقدان نهادهای نظارتی نیز اشاره کنیم. در تمامی کشورها نیز نظارت بر آثار (قبل یا بعد از تولید اثر) صورت میگیرد. رعایت اصول حتی اگر نانوشته باشد چنان در فضای نشر حکمرانی میکند که گاه این نظارت توسط سازمانی صورت نمیگیرد بلکه این ناشر است که خود را موظف میداند تا تمام اصول را از نویسندگان مطالبه کند، چرا که در صورت تخطی، منتقدین وارد میشوند و کتاب به گوشهای رانده میشود.
این مساله آنقدر مهم است که خانوادهها هنگامی که نام یک ناشر را پای کتاب ببینند دیگر بدون دغدغه و با خیال آسوده اقدام به خرید اثر میکنند. جالب آنکه در کشور ما نیز نام و نشان برخی انتشارات از جمله کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، سروش، افق، قدیانی و... چنین اثری برای خانوادهها دارد. اما یک سوال اساسی: در کشور ما که هم ناشرین بر طبق یکسری قوانین و ضوابط (شاید کمی هم سختتر از آنچه که میشود فکر کرد) باید مجوز بگیرند تا بتوانند فعالیت کنند و هم کتاب قبل از آنکه به مرحله چاپ برسد باید مجوز بگیرد، پس چرا شاهد تولید و انتشار کتب بیکیفیت هستیم؟
چه کسانی بر این آثار نظارت میکنند؟ تخصص این افراد در همین راستا است؟ بر چه مبنایی مجوز هر کتاب صادر میشود؟ آیا کارشناسان ما کودکان امروز و نیازهای آنان را میشناسند؟ آیا از فعالین این حوزه که آثار شایستهای را تهیه و تولید میکنند حمایت میشود؟ و....
امید که آیندهسازان سرزمینمان را بیش از پیش جدی بگیریم".