سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: رضا قنبری؛ شاعر و منتقد ادبی در یادداشتی ادای احترامی داشته به اهل رسانه که با کار ارزشمند خود، نامهایی نادیده و کمدیده شدهاند.
در این نوشتار آمده است: "آنها از اتفاقات هنری و فرهنگی و از هنرمندان عکس میگیرند و به شما نشان میدهند؛ آنها افکار و حرفهای شاعران و نویسندگان و بازیگران را به شما میرسانند؛ آنها از وقایع و مسایل هنری و فرهنگی گزارش تنظیم میکنند و ما به سادگی میخوانیم و میدانیم.
و هیچوقت به خلاف ما شاعران و نویسندگان و بازیگران که ناممان با فونت درشت در مصاحبهها و خبرها و گزارشات دیده میشود، نام آنها با فونت درشت در مطالب نیست! با فونتی ریز نوشته میشود "مصاحبه از فلانی"، "گزارش از فلانی"! و گاه حتی با همان فونت ریز هم نامشان نوشته نمیشود.
آنها با اینکه کاری تخصصی را انجام میدهند، کمترین دستمزدها را میگیرند؛ از نهصد هزار تومن!! تا نهایتا دو و نیم میلیون تومن! اگر دبیر تحریریه و سردبیر باشند کمی بیشتر. این در حالیست که گاه یک کارمند ساده، درآمدش از آنها بیشتر است.
در ژورنالیسم، اصطلاحی وجود دارد به نام "سنگربانی خبر"، به معنای شناسایی خبرهای مهم و قرار دادن آنها در صفحه روزنامه یا خبرگزاری و در عین حال به معنای انتشار اخبار موثق و تاییدشده. آنها سنگربانی خبر میکنند، آنها به معنای عمیق کلمه کل چرخ دادهپردازی و گردش اطلاعات فرهنگی_ادبی این کشور را میسازند اما خودشان "سنگری" و پناهی ندارند. تعجب کردید؟! برای شمای خواننده که به سادگی مطالب خبرگزاریها و روزنامهها را میخوانید باید هم تعجبانگیز باشد. آنها با کمترین دستمزدها، در نامطمئنترین شرایطهای کاری و با درج اسمشان با فونتی ریز در گوشه مطالب، کار میکنند. گاه شش ماه در رسانهای هستند و بعد یکهو به دلیل تعطیلی روزنامه یا خبرگزاری یا کسری بودجه، به سادگی بیکار میشوند و چند ماه بیکاری و بعد با جایی دیگر کار! هنگام بیکاری، یا بدتر از آن، هنگام از کارافتادگی، هیچ نهادی کمکی به این شریفانِ فرهنگدوست نمیکند، به روزنامهنگاران حوزه فرهنگ و هنر. آنها سنگربانانِ بیسنگر هستند. بدتر اینکه گاه برای یک خبر یا گزارش یا یادداشت کار به پاسخگویی به مراجع قضایی و حقوقی میکشد و استرس و فشار... من از مردان و زنانی حرف میزنم که شیفته عکاسی خبری و روزنامهنگاری فرهنگی هستند و هرگز نام و کارشان به حد و اندازه ارج گذاشته نشده و نمیشود.
روبرت اسکارپیت، از پایهگذاران جامعهشناسی ادبیات، معتقد است در عصر کنونی، نمیتوان تولید ادبی (یعنی شعر و داستان) را بدون نقش رسانه تصور کرد، رسانهها در فرایند معرفی اثر و ارائهاش و حقیقتشناسی کیفیت زیباییشناسیاش، نقش اساسی دارند؛ بدون نقش خبری و تفسیری و انتقادی رسانه درباره آثار ادبی در عصر کنونی، تولید انبوه ادبی و روند تکاملی ادبیات، از ابتدای قرن بیستم تاکنون، اینگونه رشد نمیکرد.
من به عنوان شاعر و منتقد ادبی بارها با این عزیزان روبهرو شدم، حرف و اندیشه من و صدها مثل من را به شما رساندند، اما کمتر صدای خودشان شنیده شده و نامشان دیده شده.
این نوشتار، صرفاً ادای احترامی از جانب صنف من (اهالی قلم) به صنف شریف و مهم رسانه، بهخصوص رسانههای نوشتاری است.
امیدوارم اگر این یادداشت را سردبیرانی خواندند، حداقل نام ارجمند همکارانشان را که گزارش و خبر تهیه میکنند و مصاحبه میکنند قابل رویتتر در مطالب بگذارند. امیدوارم اهل رسانه و بهخصوص "بخش فرهنگ و هنر رسانهها" بدانند من و خیلی از نویسندگان و شاعران، آنها و کارشان را مهم میدانیم؛ برای سختکوشی و مجاهدت فرهنگی و عشقشان به هنر و فرهنگ، تحسینشان میکنیم؛ آنها را که سنگربانانی بیسنگر، فرهنگدوستانی بیمنت و متواضع و متخصصانی با درآمد کماند، اما روح و کالبد گردش اطلاعات در کشور را زنده نگه داشتهاند...
"از حشمت، اهل جهل، به کیوان رسیدهاند
جز آهِ اهل فَضل، به کیوان نمیرسد..."
(حافظ)