سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: بیوک ملکی متولد سال 1339 در قزوین است. این شاعر، نقاش و تصویرگر، در حال حاضر به عنوان مدیرعامل دفتر شعر جوان فعالیت دارد. بیش از سیزده کتاب به چاپ رسانده و حدود پانزده کار تصویرگری و روی جلد انجام داده است. عضویت در شورای سردبیری مجله سروش نوجوان به مدت 17 سال، کارشناس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، سردبیر برنامه کودک رادیو و کار در گروه کودک شبکه دو به مدت چهار سال از جمله فعالیت‌های اوست. تعدادی از آثار این شاعر جزو برگزیده بیست سال ادبیات کودک و نوجوان (انجمن نویسندگان)، برگزیده جشنواره بیست سال ادبیات پایداری، برنده دوچرخه طلایی، تقدیری کتاب سال وزارت ارشاد، برگزیده جشنواره شعر فجر و برگزیده جایزه عباس یمینی شریف (شورای کتاب کودک) شده است. "باز با باران"، "بیا بگیر سیب را"، "مترسک عاشق بود"، "روزهای بادبادک"، "چرا تو سنگی" و "بوق سگ" عناوین برخی از آثار ملکی محسوب می‌شوند.

 

آقای ملکی، در ابتدی این گفت‌وگو به دوران کودکی‌تان برگردیم. آیا خانواده‌تان این بستر را برای شما فراهم کرده بودند که اهل کتاب باشید و در دوران دانش‌آموزی کتاب‌های غیردرسی هم مطالعه می‌کردید؟

بله. پدر من شعر می‌گفت ولی به شکلی نبود که بخواهد با ما کار کند. در خانه کتاب‌های شعر همیشه در دسترس بود منتها آن آثار مناسب سن من نبودند. در دوره کودکی به راحتی توان خرید کتاب نداشتیم و به طرق مختلف کتاب تهیه می‌کردیم. شروع علاقه‌مندی من به کتاب از طریق ترانه‌ها بود. آن زمان وقتی خواننده‌ها ترانه‌ای جدید می‌خواندند، آن تصنیف‌ها به صورت یک جزوه‌ چند صفحه‌ای چاپ می‌شد و افرادی بودند که در کوچه‌ها می‌گشتند و آن ترانه‌ها را با صدای بلند می‌خواندند. ما آن جزوه‌ها را می‌خریدیم و می‌خواندیم. احساس می‌کنم با آن جزوه‌ها به مطالعه گرایش پیدا کردم. بعدها با مجلات پیک و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشنا شدم. به جرات می‌توانم بگویم هشتاد، نود درصد افراد نسل ما، تربیت شده کانون پرورش فکری بوده‌اند. بدون اغراق می‌گویم که اغلب تصویرسازها، فیلم‌سازان، شاعران، نویسنده‌ها، موسیقی‌دان‌ها و نقاش‌های نسل ما ترتیب شده کتابخانه‌های کانون هستند. خانه ما آن زمان در منطقه مجیدیه تهران بود. یادم هست کلاس چهارم یا پنجم ابتدایی بودم که از مجیدیه یک مسیر طولانی را پیاده راه می‌رفتم تا به کتابخانه کانون که در خیابان امیراتابک بود برسم. در کتابخانه وسایل نقاشی هم فراوان بود و ما یکی دو ساعت نقاشی می‌کشیدیم. بعد وقتی می‌خواستیم برگردیم دو کتاب امانت می‌گرفتیم و با خودمان می‌بردیم.

اشاره کردید پدرتان شاعر بوده‌اند. آیا ایشان کتاب شعر هم داشتند؟

کتاب نداشتند، ولی شعر می‌گفتند. وقتی کتاب خواندن برای من جدی‌تر شد کم کم به سراغ کتاب‌های خانه هم می‌رفتم. نخستین اثری که از بین کتاب‌های پدرم با آن اخت شدم مجموعه شعر پروین اعتصامی بود. تقریبا می‌توانم بگویم در دوره نوجوانی بیشتر شعرهای او را حفظ بودم.

یادتان می‌آید اولین نوشته‌های‌تان را در چه سنی نوشتید؟

در نسل ما هیچ‌کس چنین چیزی را دقیق یادش نمی‌آید، چون اصلا قرار نبود شاعر، نویسنده یا نقاش شویم. خودمان همین‌طور کار می‌کردیم و بعدها این استعداد را در خودمان کشف کردیم. در حال حاضر بچه‌ها از نوزادی هم هر کاری که انجام می‌دهند، پدر و مادرشان آن کار را برای بعدشان کنار می‌گذارند. مثلا اگر یک بچه نقاشی می‌کشد، فورا آن نقاشی را بایگانی می‌کنند که اگر یک روزی آن بچه نقاش شد اولین نقاشی‌اش را داشته باشد. من در دوران دبیرستان دو سه شعر نوشتم که به مدیر دبیرستان، آقای نیک‌روش نشان دادم و او مرا تشویق کرد. در همان سال‌ها انقلاب شد و با مجله "پیک" همکاری‌ام را آغاز کردم. آن موقع مجلات پیک هنوز تعطیل نشده بود و به مسئولیت آقای محمود حکیمی منتشر می‌شد. یک‌ بار دو شعر خودم را برای آن‌ نشریه بردم و آقای حکیمی از شعرها خوش‌شان آمد. پس از مدتی مجله پیک را تعطیل کردند و مجلات "رشد" جایگزین آن شد و آن دو شعر من هم معلوم نشد چه شد. بعد از انقلاب کار خودم را با مجله "کیهان بچه‌ها" آغاز کردم که در آن‌جا با آقای نیکخواه‌آزاد، آقای رحماندوست، آقای ابراهیمی و خانم قاسم‌نیا و خانم وظیفه‌شناس جلسه‌هایی برگزار می‌کردیم.

بیوک ملکی

آقای ملکی چطور شد که به نقاشی علاقه‌مند شدید؟

هر بار که به کتابخانه‌ کانون می‌‌رفتم، حدود یک ساعت هم نقاشی می‌کشیدم. قبل از شعر ابتدا به نقاشی علاقه‌مند بودم. در دوران نوجوانی زیرپله خانه را تبدیل به گالری نقاشی کرده بودم. مدتی در آن‌جا نقاشی می‌کشیدم. اغلب نقاشی‌هایم کپی بودند. وقتی نقاشی می‌کشیدم بوم را زیر بغل می‌زدم و پیش نقاش‌های دیگر می‌بردم تا کارهایم را ببینند و نظر بدهند. یک‌ بار داشتم از میدان امام حسین(ع) فعلی رد می‌شدم که در و دیوار یک راه پله توجه‌ام را جلب کرد. پر بود از عکس تابلو نقاشی و نمایشگاه. از پله‌ها بالا رفتم. وقتی وارد آتلیه شدم، پیرمردی را دیدم که داشت نقاشی می‌کشید. از او پرسیدم آیا می‌توانم یکی از کارهایم را بیاورم تا شما ببینید؟ و موافقت کرد. یک تابلو بزرگ کشیده بودم که در آن تابلو، یک زن در اتاق خودش خوابیده بود. روی دیوار اتاق آن خانم یک تابلوی منظره کشیده شده بود. یعنی تابلویی در تابلو اصلی. آن را نشان پیرمرد دادم. مرا تشویق کرد و بعد گفت من این منظره را همین جا برای تو کار می‌کنم تا متوجه شوی منظره را چطور باید بکشی. پس از انقلاب متوجه شدم که آن شخص آقای حسن اسماعیل‌زاده نقاش بزرگ قهوه‌خانه‌ای بودند. متاسفانه من آن زمان ایشان را نمی‌شناختم و الان هم نمی‌دانم آن تابلویی که برای من کار کردند، کجاست. اگر امروز آن تابلو وجود داشت یک اثر بسیار مهمی برایم بود. وقتی وارد حوزه شعر گفتن شدم نقاشی را رها کردم. فکر می‌کنم کتاب "کوچه دریچه‌ها" دو، سه سال دست تصویرگر مانده بود و کار نمی‌شد. از این بابت ناراحت شدم و گفتم حالا که این‌طور است خودم به کلاس می‌روم و تصویرگری یاد می‌گیرم و شعرهایم را خودم کار می‌کنم. یک دوره نزد آقای کریم نصر تصویرگری را آموزش دیدم. از آن‌جایی که قبلا با رنگ کار کرده بودم سریع‌تر پیش رفتم. در نهایت تصویرگری کتاب "از هوای صبح" را خودم به صورت حسی کار کردم و اتفاقاتی که در آن تصویرگری افتاده برایم جذاب است، در صورتی که شاید از نظر تصویرسازی جایگاه چندان بالایی نداشته باشد. با این حال آن تصویرگری را بسیار دوست دارم. پس از آن چند کار دیگر از جمله کارهای خودم و چند نفر دیگر را تصویرگری کردم و بعد این کار را کنار گذاشتم. همیشه معتقد بوده‌ام هر فردی باید در یک شاخه پیش برود. حتی در زمینه شعر هم شعر نوجوان را انتخاب کردم.

آیا نقاشی هم‌چنان در زندگی شما پررنگ است؟

بسیار زیاد. خیلی وقت است کار نکرده‌ام اما همیشه دوست دارم ادامه‌اش دهم. دختر کوچکم نقاش است و قرار گذاشته‌ایم هر از گاهی پیش او بروم و از رنگ‌هایش استفاده کنم و با هم نقاشی بکشیم.

آقای ملکی هنوز برای بزرگ‌سالان تصنیف‌ کار می‌کنید؟

بله البته دائم نه. الان هم تصنیف‌هایی دارم که هنوز اجرا نشده است.

همان‌طور که اشاره شد در زمینه شعر هم شعر نوجوان را انتخاب کردید و به نظرم در این زمینه نوآوری داشتید.

من اگر بگویم نوجوانان ما دارند روز به روز تغییر می‌کنند اغراق نکرده‌ام. طبیعتا در چنین شرایطی شاعر باید بتواند پا به پای آن‌ها جلو برود که کار بسیار سختی است. در حال حاضر نمی‌توانم ادعا کنم که پا به پای نوجوان‌ها جلو می‌روم. یک شاعر اگر بخواهد در همه زمینه‌ها کار کند مسلما به آن نتیجه مطلوب نمی‌رسد. خودم از اول به این نتیجه رسیدم که یک شاخه را بگیرم و جلو بروم چون در این صورت تکلیفم با خودم و مخاطبم روشن است. هر کدام از رده‌های سنی دنیای خاص خودشان را دارند. برای همین، شعرشان هم متفاوت است. یعنی اگر شاعری می‌خواهد برای خردسالان شعر بگوید باید در همان فضا جلو برود و با مخاطب خودش بیشتر اخت شود و آشنایی بیشتری با او پیدا کند.

آقای ملکی هیچ‌وقت فکر نکردید داستان بنویسید؟

واقعیت این است که من کمی در نثر نوشتن تنبل هستم، ولی داستان ننوشتن من دلایل دیگری هم دارد، داستان‌نویسی دنیای خودش را دارد و اصلا یک کار دیگر است. حتی در داستان‌نویسی هم دنیای کسی که رمان می‌نویسد با فردی که داستان کوتاه می‌نویسد فرق می‌کند. البته به این معنی نیست که کسی که شعر می‌گوید نمی‌تواند یا نباید در زمینه دیگری کار کند.

بیوک ملکی

شما جزو اشخاصی هستید که مجله سروش نوجوان را راه‌اندازی کردید و از اعضای سردبیری این مجله بودید. درباره این فعالیت بگویید.

پس از این که از حوزه هنری بیرون آمدیم یا به تعبیری ما را بیرون انداختند، آقای قیصر امین‌پور، آقای فریدون عموزاده خلیلی، من و دوستان دیگری آمدیم مجله سروش نوجوان را راه انداختیم. از سال 1366 کار را شروع کردیم و اولین شماره مجله سروش نوجوان در فروردین سال 1367 منتشر شد.

مدتی مدیر بخش کودک و نوجوان انتشارات امیرکبیر بودید این روند کاری هم‌چنان ادامه دارد؟

نه در حال حاضر در این انتشارات مسئولیتی ندارم چون بازنشسته جای دیگری هستم و قانونا نباید در جای دیگری مشغول به کار باشم.

آقای ملکی، شما در حال حاضر مدیرعامل دفتر شعر جوان هستید. یک مدت برنامه‌های دفتر شعر متوقف شد ولی دوباره با حضور شما فعالیت‌های آن از سر گرفته شد. اصلی‌ترین هدف دفتر شعر جوان چیست؟

تقریبا از سال 1393 وارد دفتر شعر جوان شدم و سال 1394 فعالیت‌های آن  شروع شد. قبل از آن، دفتر شعر جوان سه سال تعطیل بود. زمانی که ما کار خودمان را شروع کردیم باید بسیاری از کارهای قبلی را ادامه می‌دادیم و اجرا می‌کردیم چون ماهیت و فلسفه وجودی دفتر شعر براساس آن کارها شکل گرفته بود. یکی از وظایف اصلی دفتر شعر جوان، آموزش به شاعران جوان است. از ابتدا روند به این صورت بوده که هر سال یک عده شاعر طی یک فراخوان شعرهای خودشان را برای دفتر می‌فرستند و بعد آن شعرها توسط یک گروه کارشناس بررسی می‌شوند و افراد برتر برای عضویت در دفتر شعر جوان انتخاب می‌شوند. وقتی وارد دفتر شعر جوان شدیم همان کار را ادامه دادیم. یعنی اصل کار دفتر که آموزش به جوانان است در دستور کار قرار گرفت. برای افرادی که در طول سال به عنوان عضو انتخاب می‌شوند، یک کانال تلگرامی باز می‌کنیم که در آن کانال فقط اعضای دفتر شعر همان سال عضو هستند. اعضا در طول هر ماه موظف هستند که سه شعر از خودشان را بفرستند. وقتی شعرها  فرستاده شد، آن‌ها را در اختیار استادان می‌گذاریم و ایشان شعرها را می‌خوانند و  نقدشان را ضبط می‌کنند و به صورت فایل صوتی در گروه می‌گذارند. گاه بوده که استادی 45 دقیقه درباره یک شعر صحبت کرده است. نقد تمام شعرها به صورت صوتی در کانال قرار می‌گیرد که هر یک از اعضا در طول ماه می‌تواند همه نقدها را بشنود. آقایان ساعد باقری، محمدرضا محمدی‌نیکو، عبدالجبار کاکایی و اسماعیل امینی از اساتیدی هستند که تا به حال در نقد شعر اعضا همراه ما بوده‌اند؛ البته آقای باقری در همه دوره‌ها نسبت به دفتر که خودشان از بنیان‌گذاران آن محسوب می‌شوند، لطف داشته‌اند.

بیوک ملکی

درباره برنامه‌های جانبی دفتر شعر جوان نیز توضیح دهید؟

دفتر، در پایان هر دوره سه، چهار روز همه اعضا را به تهران دعوت می‌کند تا در برنامه‌ای که همه ساله در خانه هنرمندان برگزار می‌شود، شعرهای خود را برای مخاطبان بخوانند. همچنین جلسات و نشست‌هایی برگزار می‌شود. در هر کنگره یک کتاب هم از گزیده‌ شعرهای آن سال اعضا به چاپ می‌رسد. اتفاق جدیدی که در دوره جدید دفتر شعر جوان افتاده این است که در دوره‌های قبل فقط اعضایی انتخاب می‌شدند که برترین شعرها را داشتند و فقط با آن‌ها کار می‌‌شد. دفتر در این چند دوره  گذشته، بخش دیگری را برای عضوگیری راه انداخته تا برخی افرادی را هم که نمی‌توانند جزو اعضای اصلی دفتر شوند ولی شعرهای خوبی دارند کنار گذاشته نشوند. گروه دیگری در کنار گروه اصلی تشکیل شده با عنوان "همراهان دفتر شعر جوان" که به‌طور جداگانه با این اعضا کار می‌شود. یک‌سری جلسات چون "شعر کودک و نوجوان" که اختصاصی شاعران کودکان و نوجوانان است از سال 1394 تاکنون شنبه‌ها برگزار می‌شود. جلسه دیگری نیز توسط آقای موسوی‌طبری اداره می‌شود و تا به حال بیش از 50 جلسه آن برگزار شده است. "شیرازه شعر" نیز سه‌شنبه آخر هر ماه میزبان مخاطبان است. در هر جلسه از یکی از شاعران معروف دعوت می‌شود و آن میهمان در یک قسمت از جلسه از کارنامه شعری‌اش می‌گوید و بعد هم شعر می‌خواند و در نهایت با اعضا گپ و گفت می‌کند.

یکی از فعالیت‌های مهم دفتر شعر جوان، برگزاری جایزه قیصر امین‌پور است درباره این رویداد بگویید.

از شروع هر سال، کتاب‌های شعر جوان‌های زیر سی سال رصد و چند ماه قبل از برگزاری مراسم نیز داوری مرحله اول آن انجام می‌شود. کتاب‌هایی که به مرحله دوم می‌آیند در مرحله نهایی توسط داورانی دیگر که از شاعران مطرح شعر در قالب‌های کهن و قالب‌های نوین هستند، داوری می‌شوند و در نهایت به چند نفر از آن‌ها جایزه داده می‌شود.

با توجه به این که سومین جایزه قیصر امین‌پور در دوره جدید دفتر هم برگزار شد، آیا برنامه‌ریزی برای دوره بعد شروع شده است؟

بله. در حال حاضر انتشار کتاب‌های تازه را رصد می‌کنیم.

ارزیابی‌تان از سه دوره جایزه قیصر امین‌پور چیست؟

تقریبا دفتر در همه دوره‌ها سعی کرده است از بهترین داوران که هم از نظر علمی در جایگاه بالایی قرار دارند و هم از نظرهای دیگر شناخته شده‌اند، کمک بگیرد تا همه سلیقه‌ها و کتاب‌ها با دقت دیده شوند و بهترین‌ها انتخاب شوند. طبیعی است هیچ‌گاه، هیچ گروهی نمی‌تواند ادعا کند که کارش تمام و کمال از هر نظر کامل است، اما دفتر همیشه تلاش داشته خود را به این جایگاه نزدیک کند و امیدواریم در نظر دیگران هم چنین باشد.

فکر می‌کنید دفتر شعر جوان تا چه اندازه در شناسایی استعدادها موثر بوده است؟

بیش از هزار شاعر، از ابتدای آغاز به کار دفتر تا به حال، از تربیت‌ شده‌های دفتر شعر جوان هستند. بسیاری از شاعران معروف امروز ما از اعضای اولیه دفتر شعر جوان بوده‌اند. در حال حاضر هم همان جریان به راه خود ادامه می‌دهد. به نظرم بسیاری از شعرهای جوانان شگفت‌انگیز است. اگر شعرهای اولیه اعضا با شعرهای پایان دوره آن‌ها را مقایسه کنید، متوجه تفاوت و تاثیر آموزش استادان می‌شوید.

بیوک ملکی

دفتر شعر جوان علاوه‌بر برنامه‌های اصلی که گفته شده، برنامه دیگری هم‌چون سفرهای فرهنگی داخلی و خارجی دارد. این روند چه مسیری را طی می‌کند؟

در حال حاضر به لحاظ مالی دست‌مان خالی است و برای همین در بسیاری از کارها صرفه‌جویی می‌کنیم. در دوره جدید چندین سفر داخلی داشتیم که دفتر شعر جوان بخش بسیار کمی از هزینه این سفرها را داد و بخش قابل توجهی از هزینه‌ها را خود همراهان پرداخت کردند. البته ما از اعضا بابت هیچ کاری پولی دریافت نمی‌کنیم و همه هزینه آن‌ها با دفتر است.