سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین، حسن بن علی بن ابیطالب دومین امام شیعیان، فرزند امام علی (ع) و حضرت فاطمه(س) هستند. سبط، سید، زکى و مجتبى از القاب ایشان به شمار میآیند.
امام حسن (ع) پس از شهادت پدر بزرگوارش به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت، به امامت رسیدند و نزدیک به 6 ماه به اداره امور مسلمین پرداختند. طبق روایتها مهمترین حادثه در زندگی امام حسن علیهالسلام جریان صلح معاویه با آن حضرت است. تحلیل این حادثه از آن جهت ضروری به نظر میرسد که امام صلح را حجتی بر آیندگان میداند.
حکومت اموی پس از تحمیل صلح بر امام حسن علیهالسلام گرچه به بسیاری از اهداف خود رسیده بود، ولی همچنان وجود امام را مانع از به اجرا درآوردن برخی از نیات پلید خود میدانست. از جمله اهدافی که معاویه دنبال می کرد، تعیین جانشین برای خود بود.
معاویه تصمیم گرفت از هر راه ممکن امام علیهالسلام را به شهادت برساند. پس از بررسیهای زیاد، جعده همسر امام حسن(ع) را مناسبترین فرد برای تحقق بخشیدن به این هدف پلید دید. آنگاه به صورت محرمانه و با ارسال صدهزار درهم به جعده، به او قول داد که اگر امام حسن(ع) را به شهادت برساند او را به همسری یزید درخواهد آورد. جعده آن حضرت را با ریختن زهر در آب آشامیدنی مسموم کرد و طولی نکشید بر اثر آن، امام حسن علیهالسلام به شهادت رسیدند و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شدند.
به روایتی هفتم ماه صفر شهادت امام حسنمجتبی(ع) است. در روایاتی دیگر 28 صفر زمان شهادت دومین امام شیعیان است.
درباره امام حسن مجتبی(ع) کتابهای متعددی نوشته و به چاپ رسیده. همچنین شاعران فارسی اشعاری در سوگ ایشان سرودهاند. بخشی از چند نمونه شعری به مناسبت سالروز شهادت جانسوز امام کریم اهل بیت:
چشمهای نجیب یعنی تو
غرق در عطر سیب یعنی تو
السلام ای کریم آل الله
به غم دل طبیب یعنی تو
و لسان شکور یعنی تو
و نگاه منیب یعنی تو
ای فدای مزار ویرانت
در مدینه غریب یعنی تو
نیمه شب چشمهای بارانی
کودک غم نصیب یعنی تو
و زمان گذشتن از کوچه
گریههای عجیب یعنی تو
بانی روضهها سلام آقا
شور ابن شبیب یعنی تو
خون دل بر محاسنت جاریست
شاه شیب الخضیب یعنی تو
روضه خوان غریب عاشورا
معنی آیههای اعطینا
تو نگار مدینهای آقا
سفره دار مدینهای آقا
وجناتت محمدی، نبوی
سکنات تو فاطمی، علوی
ضرب شمشیر تو شبیه علی
یکه تازی، تو فاتح جملی
وقت دیدار با خدا حالت
میشود باز تا خدا بالت
یوسف اهل بیت پیغمبر
ای امام و امیر بی یاور
ای غریب مدینه، بر تو حسن
تهمت کفر میزند دشمن
خون دل خوردی از زمانه زیاد
میکنی یاد تازیانه زیاد
یاد آن روزهای کودکیات
روزهای عزای کودکیات
کوچهای تنگ و کوچهای باریک
سینهای سنگ و سینهای تاریک
صحنههایش هنوز یادت هست
راه را بیحیای بیدین بست
کوچه را بست، ماجرا بد شد
دست نامرد از سرت رد شد
مادر افتاد، گوشوار افتاد
مادری با دو چشم تار افتاد
جای پایی روی پرش مانده
رد خون روی معجرش مانده
لاله مویت طفی خزانی شد
بین آن کوچه قد کمانی شد
گرد ماتم نشست بر رویت
در جوانی سپید شد مویت
وحید محمدی
گر چه در مظلومیت احساس غربت میکنیم
میرسد از راه، روزی که قیامت میکنیم
میرسد روزی که میسازیم، صحنت را حسن؟!
بعد از آن دربارهاش هر روز، صحبت میکنیم
از مزارت گَرد غم یک روز، جارو میشود
خاکهای روی آن را مهر تربت میکنیم
ما حصار ظلم را از دور قبرت میکنیم
زائرانت را از این دیوار، راحت میکنیم
عاقبت یک روز، از درگاه “باب القاسمت”
پرچم گنبد طلایت را زیارت میکنیم
عاقبت یک روز، رو به گنبدت میایستیم
دست بر سینه به تو عرض ارادت میکنیم
لذت بوسیدن دست ضریحت را حسن …
با تمام ساکنان عرش، قسمت میکنیم
ما برای روضه خوانی بین جمع زائران …
در حرم هر روز، یک مداح دعوت میکنیم
در حیاط صحن تو آنقدر، سینه میزنیم
بعد از آن در سایه سارت استراحت میکنیم
در میان کوچهی بغض تو هیئت میزنیم
در عزای مادرت ذکر مصیبت میکنیم
بغض کردن از غریبی مزارت کافی است
میرسد روزی که آخر ترک عادت میکنیم
میرسد روزی که ما در سرزمین مادری
از ظهور حضرت مهدی حمایت میکنیم
رضا قاسمی
روضه خوان خسته نباشی مادر
روضه خواندی ز شه بی کفنم
شصت روز است حسین میگویی
امشبی روضه بخوان از حسنم
روضه خوان روضه غربت سخت است
هیچکس با حسنم یار نبود
خانه هم امن نبوده بر او
همسرش یار وفادار نبود
جعده زهری به حسن خورانده
که از آن فتنه و شر میریزد
روی تشتی که برایش بردند
لخته خون، پاره جگر میریزد
روضه خوان روضه بخوان از حسنم
جگرش گرچه به زهر آغشته
پسرم غیرتی و مادری است
داغ کوچه حسنم را کشته
صورت من که از آن کوچه تنگ
تا دم مرگ فقط نیلی ماند
توی ذهن حسن مظلومم
تا ابد خاطره سیلی ماند
حسنم هیچ نرفت از یادش
آتش و دود چه غوغا میکرد
در که افتاد روی پهلویام
محسنم داشت تقلا میکرد
امیر عظیمی
ای در هوای ماتم تو عرش، سوگوار
ای در غم تو چشم سماوات، اشکبار
اسلام در مصیبت تو میشود یتیم
دین در فراق روی تو بیتاب، بیقرار
ما را در اوج گنبد خضرای خود ببر
تا روی گنبدت بنشینیم، چون غبار
هرگز ز یاد حضرت زهرا نمیرود
چشمی که شد ز ماتم تو ابر نوبهار
رفتی و از مدینهی تو رفت دلخوشی
کوچید مرغ عشق و محبت از آن دیار
سر زد پس از توای به همه خلق مهربان
از امت تو آنچه نمیرفت انتظار
هرچند از تو غیر محبت ندیده بود
اما به اهل بیت تو بد کرد روزگار
گلچین رسید و بعد تو خشکید پشت در
یاسی که مانده بود ز باغ تو یادگار
گر میگرفت آتش کینه به خانه و
میرفت سمت پهلوی گل دستهای خار
آن دست که به بازوی زهرا قلاف زد
انداخت دور گردن مولا طناب دار
در بین کوچه باز همان دست آمد و
دیوار کوچه خون شد و افتاد گوشوار
محمدعلی بیابانی
سخت است چگونه بنویسم محنت را
آتش زده این زهر تمام بدنت را
آن روز دوشنبه که در خانیتان سوخت
سوزاند تمام دل و باغ و چمنت را
از بغض گلوی تو کسی نیست خبر دار
نشنیده از آن روز کسی هم سخنت را
از کودکیت سوختی و شکوه نکردی
حالا همه دیدند، ولی سوختنت را
هر پاره جگر تکهای از غصهی کوچست
مادر تو کجایی که ببینی حسنت را
تشیع تو هر تیر که از چله برون شد
میدوخت به تابوت نخی از کفنت را
این صحنه خودش گوشهای از کربلا شد
صد حرمله با تیر نشان کرده تنت را
هرچند کفن پاره و گلگون شده،
اما غارت که نکردست کسی پیرهنت را
سنگین که نشد سینهات از چکمهی شمری
پر خون که نکردست سنانی دهنت را
امیر علوی
بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست
یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست
بر گریهی زهرا قسم مدیون زهراست
چشمی که گریان عزای مجتبی نیست
وقتی سکوتش این همه محشر به پا کرد
دیگر نیازی به صدای مجتبی نیست
در کربلا هر چند با دقت بگردی
چیزی به جز عشق و صفای مجتبی نیست
کرب وبلا با آن همه داغ مصیبت
همپایه ی درد و بلای مجتبی نیست
طوری تمام هستیاش وقف حسین شد
انگار قاسم هم برای مجتبی نیست
او جای خود دارد در این دنیا مجال
رزم آوری بچههای مجتبی نیست
یا اهل العالم ما گدای مجتبائیم
ما خاک پای خاک پای مجتبائیم
آیا شده بال و پرت افتاده باشد
در گوشه ای از بسترت افتاده باشد
آیا شده مرد جمل باشی و اما
مانند برگی پیکرت افتاده باشد
آیا شده در سن وسال کودکیات
جایی ببینی مادرت افتاده باشد
آیا شده در لحظه های آخرینت
چشمت به چشم خواهرت افتاده باشد
من شک ندارم که عروس فاطمه نیست
وقتی به جانت همسرت افتاده باشد
آیا شده سجادهات هنگام غارت
دست سپاه و لشگرت افتاده باشد
مظلوم و تنها و غریب عالمین است
گریه کن غمهای این بیکس حسین است
علیاکبر لطیفیان