سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین، امام موسی بن جعفر هنگامی که امام صادق(ع) و همسرشان حمیده از حج باز می‌گشتند، در منطقه ابوا به دنیا آمدند. موسی بن جعفر معروف به امام موسی کاظم(ع) و ملقب به کاظم و باب‌الحوائج هفتمین امام شیعیان است. ایشان در سال (128ق)، متولد شدند و در سال (148ق) به امامت رسیدند. علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم شیعیان فرزند ایشان هستند.

کنیه امام هفتم را ابوابراهیم، ابوالحسن اول، ابوالحسن ماضی و ابوعلی گفته‌اند. حضرت امام موسی‌کاظم(ع) را به دلیل کنترل خشم خود در برابر بدرفتاری دیگران، کاظم و به سبب عبادت بسیار، عبد صالح لقب داده‌اند. باب الحوائج نیز از القاب ایشان است.

آثار زیادی درباره امام کاظم (ع) در قالب کتاب، پایان‌نامه و مقاله به زبان‌های مختلف نوشته شده است. موضوع بیشتر این آثار ابعاد زندگی و شخصیت امام هفتم شیعیان است. همچنین همایشی با عنوان "سیره و زمانه امام کاظم (ع) در ایران برگزار شده که مقالات آن با عنوان مجموعه مقالات "همایش سیره امام کاظم علیه‌السلام" به چاپ رسیده است. برگزاری این همایش و پرداختن به سیره و زمانه امام کاظم(ع) به دلیل دوران بسیار مهم و حیاتی در زندگانی ائمه(ع) بوده است. در واقع این دوران یک تغییر تاکتیک و تغییر روش در زندگی و سیره ائمه(ع) است و با این فعالیت همه ابعاد زندگی امام هفتم شیعیان، اعم از زندگی فردی، سیره سیاسی اجتماعی، میراث علمی و فرزندان و خاندان امام کاظم(ع) و به ویژه سیره سیاسی ایشان مورد توجه قرار گرفته است.

مقام، جایگاه و شخصیت والای امام موسی کاظم(ع)، یکی از مهم‌ترین مضامین شاعران کلاسیک و دوستدار اهل بیت بوده است. در این بخش چند شعر که در وصف میلاد ایشان سروده شده را می‌خوانید.

صبح انوار هدایت موسى کاظم بود

صاحب سر ولایت، موسى کاظم بود

آن گلستان ولایت کز نسیم او دمید

گلبنى در هر ولایت، موسى کاظم بود

عقل در تفسیر آیات کمالش کى رسد

آیتى در صد روایت، موسى کاظم بود

آفتابى چون على موسى‌الرضا را در وجود

مشرق صبح سعادت، موسى کاظم بود

اهلی شیرازی

 

موساى عیسوى دم، هفتم امام شیعه

از کاظم غیظ افزود بر احترام شیعه

آید شمیم جنت زد بر مشام شیعه

گشتند زان شه دین، شاهان غلام شیعه

بگرفت چون که آن شاه بر کف زمام شیعه

گردید نور ایمان ظلمت‌زداى شیعه

مفتون همدانى

 

مژده‌ اى دل که به ما تاج سرى داد خدا

شب ما سوته دلان را سحرى داد خدا

سجده شکر به جا آر که از رحمت خویش

تیر جانسوز دعا را اثرى داد خدا

شجر طیبه گلشن طاها را باز

هم ثمر داده و هم برگ و برى داد خدا

تا که اسلام قوى گردد و الحاد ضعیف

صدف بحر ولا را گهرى داد خدا

اى صبا فاطمه را مژده بده کز ره لطف

صادق آل نبى را پسرى داد خدا

ملک از کنگره عرش برین مژده دهد

که به ما ناجى نیک و سیرى داد خدا

بهر آزادى ابنا بشر بار دگر

به بشر رهبر فریادگرى داد خدا

تا کند زیر و زبر کاخ ستم را اى دل

مژده آیت فتح و ظفرى داد خدا

تا به پرواز در آید به جهان طایر فکر

امشب از شوق و شعف بال و پرى داد خدا

شادمانم من ژولیده که از رحمت خود

به من بى هنر امشب هنرى داد خدا

ژولیده نیشابوری

 

هر که یک دفعه سر این سفره مهمان می‌شود

مور هم باشد اگر روزی سلیمان می‌شود

سر به زیر انداختن ذاتش توسل کردن است

دردها در این حرم ناگفته درمان می‌شود

این کریمان لطفشان هر چند آماده ست، لیک

نام مادر که وسط باشد دو چندان می‌شود

ما پدر را خواستیم و از پسر خیرش رسید

در رجب‌ها کاظمین ما خراسان می‌شود

نیستی پیغمبر اما ظاهرا پیغمبری

هر که می‌بیند تو را، از نو مسلمان می‌شود

نسل موسایی تو طبع مسیحا داشتند

یک نفر از آن همه پیر جماران می‌شود

این دل ما، سینه ما، عرش ما، حتی بهشت

هر کجا موسی بن جعفر نیست زندان می‌شود

نیستم آهو ولی سگ هم به دردی می‌خورد

لااقل یک گوشه از صحنت نگهبان می شود

علی اکبر لطیفیان

 

وارث ملک تبسم، کاظم است

عشق عالمتاب هفتم، کاظم است

آفرینش، سوره‌ای از مهر او

بر لب هستی، تبسم کاظم است

مصحف اخلاص و قاموس یقین

بحر عرفان را تلاطم، کاظم است

مقتدای آسمان مردان سبز

قبله آیینه مردم، کاظم است

ترجمان وحدت دل‌های ما

تابش مهر تفاهم، کاظم است

می پرستان! وقت سرمستی رسید

در میستان هفتمین خم، کاظم است

آسمان! تبریک، فصل هفتم است

مهر عالمتاب هفتم، کاظم است

رضا اسماعیلی

 

حزن سنگین صفر یک لحظه خنثی می‌شود

با قدم‌های نگارم قد غم تا می‌شود

قد غم‌ها تا شد و تا سرزمین کاظمین

مرغ دل پرواز کرد و عشق پیدا می‌شود

بر لب شیخ الائمه غنچه لبخند شوق

با نگاهی سوی گهواره شکوفا می‌شود

عشق را احساس و با احساس قلبم عشق کن

زیر و رو کن خاک را کی مثل موسی می‌شود

در تمام دوره‌ها حجت به دنیا لازم است

اولین حجت پس از اتمام حجت کاظم است

وارث بر حق علم باقری و صادقی ست

بین شیخ عشق و سلطان بودن او منطقی ست

عاشق دین خدا از نسل یاس و مرتضی

عشق بازی از تبار ذوالفقار عاشقی‌ست

پنجمین پشتش گل یاس است نسل او به پنج

می‌رسد با عطر نرگس شاید او هم رازقی‌ست

کربلا کشتی آزادی و ساحل حیدر است

کاظمین ما بین این کشتی و ساحل قایقی‌ست

از علی بود و علی گفت و علی شد وارثش

این علی خو، خود کلام الله ناب و ناطقی‌ست

تکیه‌گاه حضرت موسی اگر در غم عصاست

تکیه‌گاه و پشت هفتم رهبر عالم رضاست

آمدم از او بگویم تا رضاییم کند

با نگاهش مرغ ایوان طلاییم کند

حضرت باب الحوائج بود و حاجت داشتم

آمدم از کاظمینش کربلاییم کند

چشمم از غم‌های مشک خشک صحرا خیس بود

اشک آوردم که جایش نینواییم کند

یاد زینب یاد ویران و مصیبت می‌کنم

تا برای غصه عمه فداییم کند

اربعین می آید و ذکر لبم لبیک حسین

خواستم از او که وقف روضه خوانیم کند

تا توسل بر دم موسی ابن جعفر می‌کنم

یاد زندان غم و هجران دلبر می‌کنم

حسین ایمانی

 

شد با صفا خانه توحید

نور خدا در افق تابید

شد با صفا خانه‌ توحید

ششم امام جان به قربانش

یک گل شکفت از گلستانش

شد باصفا خانه‌ توحید

نسل بتول آیت کوثر

هفتم امام نسل پیغمبر

شد باصفا خانه‌ توحید

موساى کاظم گل ایمان

گل‌واژه‌ معنى قرآن

شد باصفا خانه توحید

نور وجود گشته تابنده

هستى زند بر رخش خنده

شد باصفا خانه‌ توحید

صادق تبار حضرت کاظم

زهرا نسب چون على عالم

شد باصفا خانه‌ توحید

یک جرعه از جام احسانش

شیرین کند کام یارانش

شد باصفا خانه‌ توحید

میلاد او برهمه تبریک

برمهدى فاطمه تبریک

شد باصفا خانه‌ توحید

غلامرضا ساز گار

 

شده دل وادى سینا به تجلاى موسى

که کلیم خدا آید به تماشاى موسى

معجز نور، کرده ظهور، مولا، موسى بن جعفر

به طواف حرم رفتم به هواى تو بودم

همه جا با خیال تو به ولاى تو بودم

کعبه من، قبله من، مولا، موسى بن جعفر

دل بیت‌الحرام عشق ز تو گیرد تمنا

حجر الاسود هستى به تو دارد تولا

مروه منا، سعى و صفا، مولا، موسى بن جعفر

چه لیاقت مرا مولا که کنى یک نگاهم

منم آن عاشق مسکین که تو را از تو خواهم

یک نفسم، از تو بسم، مولا، موسى بن جعفر

دلم از کاظمین تو به خدا رو نتابد

نرود از سر کویت که به جز تو نیاید

عشق منى، جان به تنى، مولا، موسى بن جعفر

تویى آن هفتمین مولا که ز هفت آسمانت

ز ملک می‌رسد تبریک به دل شیعیانت

بر تو امام، عرض سلام، مولا، موسى بن جعفر

جعفر رسول زاده