سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین، "متامدرنسیم" یکی از جدیدترین مانیفستهای اعلام شده در عرصه رسانه، هنر، ادبیات و اجتماع است که در نحلههای مختلف هنری و اجتماعی در سطح جهان پیروانی دارد و در طبقهبندیهای هنری لحاظ میشود. محمد آزرم درباره مانیفست متامدرنیسم تحلیلی انتقادی برای هنرآنلاین نوشته است. او کتابهای "عکسهای منتشر نشده" (گزیده شعرهای ۷۲ تا ۷٥)، "اسمش همین است محمد آزرم" (گزیده شعرهای ۷۶ تا ۸۱)، "هوم" (گزیده شعرهای ۸۴ تا ۸۸)، "عطر از نام" (شعرهای بداههنویسی مشترک با ایولیلیث) و "هیاکل" و "آیا" را در حوزه شعر تجربی به چاپ رسانده. از او مقالات متعددی در 15 سال گذشته در زمینه تئوری ادبی منتشر شده و گزیدهای از این مقالات را در کتابی با نام "الفبای راز" راهی بازار کتاب کرده است. همچنین منتخبی از شعرهای هوشنگ ایرانی شاعر پیشرو دهه 30 با مقدمه تحلیلی/انتقادی او با نام "جیغ بنفش" در بازار کتاب موجود است.
متامدرنیسم چیست؟
"متامدرنیسم" مجموعهای از تحولات در فلسفه، زیباییشناسی و فرهنگ است که از پسامدرنیسم منتج میشود و نسبت به آن واکنش نشان میدهد. بنا به یک تعریف، متامدرنیسم وضعیتی میان مدرنیسم و پسامدرنیسم است. در سال 2010 ، تئوریسینهای فرهنگی تیموتئوس ورمئولن و رابین ون دن آکر، متامدرنیسم را به عنوان مداخلهای در پسامدرنیسم مطرح کردند. به گفته آنان، حساسیت متامدرن دارای نوعی ساده دلی آگاهانه و آرمانگرایی عملیست که منتج به واکنشهای فرهنگی نسبت به وقایع جهانی مانند تغییرات آب و هوا، بحران مالی، بیثباتی سیاسی و انقلاب دیجیتال میشود. به باور آنان فرهنگ پسامدرن، نسبیگرایی و اعلام پایان تاریخ، به پایان رسیده و متامدرنیسم جایگزین آن شده است.
در حالی که پسامدرنیسم با واسازی، کنایه، نسبیگرایی، نیهیلیسم و انکار کلان روایتها مشخص میشود، گفتمان پیرامون متامدرنیسم از مفاهیمی همچون روراستی، امید و رمانتیسیسم، تاثیر میپذیرد. پس، به جای اینکه صرفا به مواضع ایدئولوژیک مدرنیستی بازگردد، بر این باور است که عصر ما با نوسان بین جنبههای مدرن و پسامدرن مشخص میشود و میتوان آن را نوعی سادهدلی آگاهانه، آرمانگرایی عملگرا، تعصب متوسط، نوسان بین روراستی و طنز و کوششی برای دستیابی به نوعی موقعیت متعالی در درون انسان دانست. به تعبیری، نسل متامدرن میداند که میتوان در یک زمان هم در موقعیت طنز بود و هم روراست و صمیمی و یکی لزوما دیگری را نفی نمیکند.
استفاده از پیشوند "متا" در عنوان متامدرنیسم از "متاکسیز" افلاطون نشات میگیرد که اشاره به توصیف وضعیت درونی انسان است و نوسان و همزمانی را بین قطبهای مخالف، متضاد و فراتر از آن بیان میکند. بنابراین، نوسانات متامدرنیسم را نباید به عنوان یک تعادل تصور کرد. در عوض و به بیانی استعاری، این آونگی است که بین قطبهای بیشماری در گردش است. هر بار که اشتیاق متامدرن به سمت "تعصب" حرکت میکند، نیروی جاذبه آن را به سمت "کنایه" میکشاند. لحظهای که طنز آن به سمت "ناهوشیاری" حرکت میکند، نیروی جاذبه آن را به سمت "اشتیاق" باز میگرداند. این حساسیت متامدرن را میتوان در رمانهای دیوید فاستر والاس، زادی اسمیت و روبرتو بولانو؛ اشعار جاسمین دریم واگنر، سوفی کالینز و ارائههای شبه عرفانی ملیسا برودر، مشاهده کرد.
متامدرنیسم به عنوان فلسفه یا حرکتی هنری در نظر گرفته نشده است، چرا که سیستمی از یک فکر بسته را تعریف و ترسیم، یا مجموعه خاصی از ارزشها یا روشهای زیباییشناسی را دیکته نمیکند. مانیفست متامدرنیسم برای مولفانش تمرینی برای تعریف و تجسم همزمان روح متامدرن است به نحوی که منسجم و شیطنتآمیز، جدی و امیدوارکننده و در عین حال خوشبینانه باشد.
مانیفست متامدرنیسم
1- ما نوسان را به عنوان نظم طبیعی جهان به رسمیت میشناسیم.
2- ما باید از سکون یک قرن سادهلوحی ایدئولوژیک مدرنیستی و فرزند حرامزاده آن ریاکاری گستاخ، خود را رهایی بخشیم.
3- از این پس جنبش با ایجاد نوسان بین موقعیتها امکانپذیر خواهد بود، با ایدههای مخالفی که مانند قطبهای مولد یک ماشین الکتریکی عظیم، دنیا را به سمت عملی سوق میدهند.
4- ما به محدودیتهای ذاتی برای هر حرکت و تجربه و بیهودگی هر کوششی برای فراروی از مرزهای یک مجموعه اذعان داریم. ناگزیر باید از نقص اساسی یک سیستم تبعیت کرد، نه برای به پایان رساندن یک دوره یا ملازم آن بودن، بلکه برای آشکار کردن برخی از نماهای پنهان بیرونی. اگر کار خود را طوری انجام دهیم که گویی ممکن است از این مرزها فراتر رود، هستی غنی میشود، زیرا چنین عملی جهان را آشکار میکند.
5- همه چیز در لغزشی برگشتناپذیر به سمت بیشترین تظاهر بینظمی گرفتار میشود. آفرینش هنری وابسته به خاستگاه یا آشکار شدن تفاوت در آن است. تاثیرگذاری بیواسطه در ذات خود تجربهای متفاوت است. نقش هنر این است که جاهطلبی پارادوکسیکال خود را با مجاب کردن بیش از حد به حضور خود، کشف کند.
6- زمان حال، نشانهای از تولد دوقلوهای بیدرنگی و کهنگی است. امروز، همان اندازه نوستالژیک هستیم که آیندهگراییم. فناوری جدید تجربه و اجرای همزمان رویدادها را از موقعیتهای چندگانه امکانپذیر میکند. دور از سیگنال مرگ، این شبکههای نوظهور، دموکراتیکسازی تاریخ را تسهیل و مسیرهای چندگانهای را که طی آن کلان روایتها ممکن است در اینجا و اکنون حرکت کنند، روشن میکنند.
7- درست همانطور که دانش برای نیل به ظرافت شاعرانه میکوشد، ممکن است هنرمندان در جستوجوی حقیقت باشند. تمامی اطلاعات صرف نظر از ارزش حقیقی آنها مبنای دانش هستند، اعم از تجربیات یا عبارت هوشمندانه. ما باید تلفیقی علمی/ شاعرانه و آگاهانه/ سادهدلانه از رئالیسمی جادویی را در آغوش بگیریم. خطا باعث ایجاد حس میشود.
8- ما یک رمانتیسیسم عملگرا بدون مانع عقاید ایدئولوژیک را پیشنهاد میکنیم. بنابراین، متامدرنیسم به عنوان وضعیتی عطشانگیز بین و فراتر از طنز و صمیمت، سادهدلی و دانش، نسبیت و حقیقت، خوشبینی و تردید، در جستوجوی کثرت افقهای نامتناسب و گریزان تعریف میشود. باید پیش برویم و نوسان کنیم!
ناسازگاریهای بنیادین و مشکلات ایدئولوژیک متامدرن
اگر بناست متامدرنیسم تلفیقی بین مدرن و پسامدرن باشد باید بتواند کنایه پسامدرن را با امیدواری مدرنیسم تعدیل کند، اما چنین تواناییای برای فراموش کردن بدبینیها کافیست؟ ادعا این است که فرد در هنر متامدرن، میتواند همزمان موقعیتی کنایهآمیز، نیهیلیستی مشتاقانه و سادهدلانه را درک کند که این در عمل رخ نمیدهد.
علیرغم این ادعا که جهان تا حدود زیادی از وضعیت پسامدرن فاصله گرفته است، مولفان متامدرن اذعان دارند که متامدرنیسم به دنبال یافتن چشمانداز انتقادی بعدی نیست، بلکه صرفا مشاهدهای از وضعیت فعلی دنیای هنر، رسانهها و موارد دیگر است. به تعبیر آنان، متامدرنیسم یک چشمانداز "ریزوماتیک" است که خودآگاهی خاصی از حدود خود به نمایش میگذارد که برهمزننده نظم پایگانی ساختار اندیشهورزی است و ایدهها، مفاهیم و موضوعات گوناگون را در شبکهای از روابط همسطح و افقی به هم پیوند میدهد و مجموعهای گردهم آمده ارائه میکند که در ادراک آن بهجای فهم معنای یکه اثر و دلالتی خاص، کارکردها و پیوندها پی گرفته میشود. نکته اینجاست که موقعیت پسامدرن هم دارای چشماندازی ریزوماتیک است و متامدرنیسم تنها مدعی این موضوع نیست.
ناآگاهی مانیفست متامدرن از موقعیت پسامدرن
اولین مسئله در مورد متامدرنیسم "ورمئولن" و "آکر"، تعریف آنها از متامدرنیسم یا بهتر است بگوییم تعریف آنها از موقعیت پسامدرن است. مسئله اساسی در نوشتن چنین اصطلاحاتی این است که استنباطهای مختلفی در مورد معناهای یک کلمه وجود دارد. تفسیر آنان بر "نیهیلیسم، کنایه، بیاعتمادی و تجزیه ساختار کلان روایتها و حقیقت" متمرکز شدهاست که آشکارا میتوان گفت بسیار پسامدرن به نظر میرسد. موقعیت پسامدرن، دارای این ویژگیهاست؛ ولی آنان، قدری آن را متفاوتتر تعریف میکنند. تمرکز اصلی پسامدرن، "خود متکثر" است که مثل یک لنز عمل میکند و از طریق آن همهچیز به صورت پیچیده مشاهده میشود و تعریفی که مفاهیمی همچون "حقیقت عینی"، "اخلاق" و "واقعیت" ناممکن میشود. هر مفهومی که فرد بتواند با آن روبرو شود، در آگاهی و دیدگاههای خود متکثر پیچیده میشود و فقط از این منظرهای متکثر است که میتوانیم حس حقیقت، اخلاق، روایت و موارد دیگر را تجزیه کنیم، اما در این موضوع هیچ عینیتی وجود ندارد، فقط مجموعهای از ذهنیتها قابل تصور است. در نتیجه از این فقدان، حقیقت عینی، آیرونی، نیهیلیسم و بیاعتمادی به همه چیز پدید میآید. ایده "خود متکثر" همان چیزی است که "ورمئولن" و "آکر" از آن بیبهرهاند. میدانیم که مانیفست متامدرنیسم به درستی مسئلهساز است چرا که آنان موقعیت پستمدرن را تعریف نمیکنند، اما بسیاری از مفاهیم آن را با عنوانی دیگر تکرار میکنند.
متامدرن نه مبهم است و نه جدید. مقر آن جایی میان تلقیهای عامهپسند از مدرنیسم و موقعیت پسامدرن است. بنابراین به هیچ چیز متعهد نیست، میتواند کاملا دقیق یا نامشخص باشد. اینکه به عنوان ویژگی چیزی گفته شود "این پسامدرن نیست چون خوب است" همانقدر نامعتبر است که گفته شود "این مدرن نیست چون کنایهآمیز است". روراستی که از تمایزهای امر متامدرن قلمداد میشود در هنر جایی ندارد، امری اخلاقی است که در طول زمان وجود داشته و هنوز هم بیرون از مرزهای هنر مثلا در رسانهها وجودش مغتنم است، همانگونه که "آیرونی" در تمامیت تاریخ بشر وجود داشته است. امر پسامدرن میتواند همانقدر روراست باشد که کنایهآمیز؛ ناآگاهی آشکار ورمئولن و آکر از موقعیت پسامدرن، متامدرنیسم را به عنوان یک مفهوم شکست میدهد و استدلال آنان را ناکام میکند.
اگر آنان تصور میکنند مدرنیسم صمیمانه و دور از آیرونیست، میتوان به مانیفست "فوتوریسم" و جنبش "دادا" ارجاعشان داد. مارینتی و همراهانش در مانیفست فوتوریسم، صریح و روراست اعلام کرده بودند: "ما جنگ را به عنوان تنها درمان جهان، نظامیگری، وطنپرستی، نمادهای ویرانگری اغتشاشگران، ایدههای مخرب زیبا و تحقیر زن را ارج مینهیم. ما خواستار از بین بردن موزهها و کتابخانهها و جنگ علیه اخلاقگرایی، فمینیسم و هرگونه بزدلی فرصتطلبان و فایده باوران هستیم."
تصور این حرفهای صریح با هدفهای صمیمانه دشوار است. علاوه بر این بیایید نگاهی به عملکرد "دادا"، جنبش اوایل قرن بیستم بیاندازیم. کاسه توالت مارسل دوشان با نام "چشمه" تاثیرگذارترین اثر هنری مدرن دنیا در تمامی دورانها محسوب میشود. دوشان در سال 1917 این توالت را امضا کرد و آن را در نمایشگاهی به نمایش گذاشت؛ او با این کار دنیای هنر را شوکه کرد. کسی که کاترین سوفی درایر درباره اثر او گفت: "دادا کنایه است."
متامدرنیسم همانطور که گفته شد، کلمهای دلبخواهیست که بنیانهای مستحکمی ندارد، چرا که هیچ یک از تعمیمهایی که با آن در تضاد است، وجود ندارد و از روزنهای غیرشفاف به هنر، ادبیات و رسانه نگاه میکند. برای استحکام نظری، جا دارد با دانش و دقت نظر به مفاهیمی همچون مدرنسیم و موقعیت پسامدرن نگریسته شود. در حال حاضر متامدرن چیزی بیش از "نئورمانتیسیم" نیست.