سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: یاسمن خلیلیفرد نویسنده جوانی است که فعالیت خود را از سالهای نوجوانی با نوشتن نقدهای سینمایی در مطبوعات آغاز کرد. پس از اخذ کارشناسی ارشد رشته کارگردانی سینما و ساخت چند فیلم کوتاه در اواخر پاییز 94 نخستین کتاب او "یادت نرود که ..." از سوی نشر چشمه منتشر شد. در سال 1395 کتابی مرتبط با رشتهاش را از نشر "نظر" بیرون داد که "نقش جنگ بر سینمای غیرجنگی ایران" نام دارد و آخرین کتابش "انگار خودم نیستم" سال گذشته از نشر "ققنوس" منتشر شد که در حال حاضر به چاپ پنجم رسیده است. با این نویسنده موفق و جوان به گفتگو نشستهایم:
شما در نوشتن کتاب "انگار خودم نیستم" و کتاب اولتان به سراغ مسائلی فراسنی رفتهاید. با این انتخاب شرایط دشواری را به خودتان تحمیل نکردید؟
من به برهه سنی میانسالی و موضوعات مرتبط با آن بسیار علاقهمندم. به باور من این برهه مقطع چالشبرانگیزی در زندگی است، چراکه افراد گذشته پر و پیمانی دارند که میتواند بستر مناسبی را برای شکلگیری داستان فراهم کند. ضمن آنکه تصمیمات آدمها در این مقطع سنی با پختگی خاصی توام است. درواقع وقتی به این مقطع میپردازی میتوانی هم نقبی به گذشته شخصیتها بزنی و تصمیمات و رفتارها و انگیزههایشان را بررسی کنی و هم به حال حاضر زندگیشان و دغدغههای کنونیشان بپردازی.
نترسیدید باتوجه به این که خودتان تجربهای از این برهه سنی نداشتید نتوانید در خلق آن موفق شوید؟
راستش جذابیت هنرها، خصوصاً ادبیات و سینما همین است که میتوانی خودت را جای آدمهایی بگذاری که در بازه تجربیات زیستهات قرار نمیگیرند و به بیانی به واسطه ادبیات میتوانی به آنها ورود کنی. اگر هر نویسندهای صرفاً به بازنمایی تجربیات زیسته خود در خلق آثارش بسنده کند شاید هیچ اثری درباره اعتیاد، ایدز، طلاق و بسیاری دیگر از پدیدههای اجتماعی ساخته نشود. برای اینکه نویسنده بتواند در خلق این موقعیتهای تجربهنشده موفق شود باید دربارهشان تحقیق کند. کاری که بسیاری از کارگردانان سینما هم انجام میدهند و موفق به خلق فیلمهایی باورپذیر میشوند.
شخصیتهای هر دو کتابتان طوری طراحی و پردازش شدهاند که گویا نمونههای مشابه آنها را در زندگی روزمرهمان دیدهایم و میشناسیم. برای این شخصیتها ما به ازای بیرونی هم داشتید؟
چه به عنوان خواننده و تماشاگر ادبیات و سینما و چه به عنوان شخصی که در این عرصهها فعالیت میکند علاقه بسیاری به رئالیسم دارم. کارهایی را که در این سبک و حتی سبک ناتورالیستی خلق میشوند بسیار میپسندم و شاید به شکل ناخودآگاه گرایش خودم هم به همین سمت و سو بوده است. به واسطه همین علاقه اصولاً نسبت به محیط اطرافم بسیار دقیق هستم و به زندگی افراد مختلف جامعه- چه آنهایی که میشناسمشان و چه غریبهها- بسیار دقت میکنم. نمیتوانم بگویم آدمهای داستانهایم را به صورت مطلق و صد در صد از دنیای بیرون گرفتهام اما حقیقت این است که از وجوه مختلفی از زندگی آدمهای مختلف الهامهایی میگیرم تا بتوانم شخصیتهای داستانهایم را به واقعیت نزدیک کنم.
در "انگار خودم نیستم" پیشرفت محسوسی در روایتپردازیها داشتهاید و به قواعد و تکنیکهای داستاننویسی مسلطتر بودهاید. از مسیری که در فاصله میان انتشار کتاب اولتان تا نگارش و انتشار کتاب دوم طی کردید بگوید.
به سبب آنکه آدم انتقادپذیری هستم به انتقادات منطقیای که بر "یادت نرود که ..." شده بود با گوش شنوا توجه کردم. یک نویسنده جوان قطعاً باید در مسیر حرفهای خود پیشرفت کرده و اشتباهاتش را رفع کند تا آثار بعدیاش کم نقصتر باشند. این را هم به جرئت بگویم که من در فاصله بین این دو کتاب رشد عجیبی کردم. رشد نه به معنای حرفهای، به لحاظ شخصیتی. آنقدر با فراز و نشیبهای مختلفی رو به رو شدم و بعضاً آزار دیدم که شخصیتام تغییر کرد. قویتر شدم و پتانسیل پذیرش بسیاری از مسائل مرتبط با فضای ادبیات را به دست آوردم. همین که بتوانی با فضایی که در آن کار میکنی بیشتر آشنا شوی و به بیانی به آن عادت کنی قطعاً بر نوشتنات هم اثر میگذارد و میتوانی بر خودت تسلط بیشتری داشته باشی.
کتاب شما در مقاطع مختلف جزو آثار پرفروش ادبیات داستانی ایران بوده است که اتفاق شیرینیست. این موفقیت آن هم در سن کم برای شما تا چه اندازه مفید بود؟
نمیشود گفت شیرین چراکه این فروش حواشی مختلفی را برایم به وجود آورد؛ برای شخصی چون من که از حاشیه فراریست این مسئله آزاردهنده بود. خیلیها سعی کردند دلایل عجیب و غریبی را برای پرفروش شدن کتابم مطرح کنند و با این کار دست به تخریبم بزنند که از شنیدن بعضی از اظهارنظرهایشان شاخ درآوردم و بسیار اذیت شدم. اما شیرینی قضیه جاییست که مخاطبان واقعی که مردم باشند کتابم را میخوانند و برایم پیامهای دلگرمکننده میفرستند و بهتر از آن اینکه کتاب را به دیگران هم معرفی میکنند. به نظرم هنوز هم همین روش سنتی معرفی دهان به دهان کتاب بزرگترین و بهترین موفقیتها را برای کتاب به ارمغان میآورد و خوشبختانه کتاب من با همه تلاشهایی که برای تخریباش شد همین مسیر را طی کرد و حتی در نمایشگاه کتاب امسال با اینکه یک سال و چند ماه از انتشارش گذشته بود سومین کتاب پرفروش ایرانی پس از کتابهای آقای معروفی شد که قطعاً این افتخار بزرگی برای من است.
در "انگار خودم نیستم"؛ کتاب با هفت راوی جلو میرود. انتخاب چنین شیوه روایتی دشواریهای زیادی را به نویسنده تحمیل میکند. چرا کار را تا این حد برای خودتان سخت کردید؟
چون کتابم این را میطلبید. میتوانستم راوی دانای کل را برای داستانم انتخاب کنم و کارم را راحت. اما باید به شخصیتهایم بسیار نزدیک میشدم و از دریچه ذهن آنها دست به روایتپردازی میزدم. در این انتخاب همچنین باید به لحن هر شخصیت به شکلی مجزا میپرداختم و ایجاد تمایز و تفاوت میان لحنها بسیار حائز اهمیت بود. به هرحال بخش جذاب نویسندگی همین است که با چالشهایی مواجه شوی و بتوانی آنها را با موفقیت پشت سر بگذاری. اینکه من در پشت سرگذاشتن این سختیها تا چه اندازه موفق بودهام را مخاطبان و منتقدان باید دربارهاش قضاوت کنند اما دست کم از نوشتناش و همراه شدن با هر هفت شخصیت لذت بسیاری بردم.
به نظرم یکی از کلیدواژههای اصلی درک کتاب شما "تنهایی" است. آدمهای قصه هرکدام به نحوی با تنهاییهایشان درگیرند. این میل به پرداختن به تنهایی از کجا میآید؟
از جامعه و واقعیت جاری در آن. هرچه جوامع به سمت مدرنیته پیش میروند تنهایی آدمهایشان بیشتر میشود که این تنهایی همیشه هم بد نیست و گاهی حتی خوب است و به رشد و بالندگی آنها میانجامد. آنچه در "انگار خودم نیستم" بیشتر مد نظر داشتم ترسیم دنیای آدمهایی بود که در عین تنها نبودنشان تنها هستند.
شما سینما خواندهای و در سینما و خصوصاً مطبوعات سینمایی چهرهای فعال هستید. هیچوقت فکر نکردید کتابتان را که اتفاقا قابلیت دراماتیک بالایی هم دارد به فیلمنامه تبدیل کنید؟
فیلمنامههای هر دو کتابم را نوشتهام که در بانک فیلمنامه خانه سینما ثبت شدهاند. دوست داشتم روزی خودم آنها را جلوی دوربین ببرم اما همین حالا هم از پیشنهادات خوب سینمایی به شدت استقبال میکنم. چند بار مواردی برای ساخت فیلم از روی داستانم پیش آمد که راستش نظرم را جلب نکردند و همچنان در انتظار فرصت و موقعیتی مناسب هستم.
کار جدیدی در دست نگارش دارید؟
یک مجموعه داستان به نام "فکرهای خصوصی" نوشتهام که به زودی از نشر ققنوس منتشر میشود. مشغول کار روی یک رمان هم هستم که بسیار پیچیده است و تا رضایتم را جلب نکند و پس از بازنویسیهای مکرر اقدامی برای چاپش نخواهم کرد. این را هم بگویم که این روزها متاسفانه ناشران با بحران کاغذ دست و پنجه نرم میکنند و همین مساله سختیهایی را نیز برای نویسنده بوجود میآورد.