سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین، محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب مشهور به امام باقر(ع)، امام پنجم شیعیان هستند که حدود ۱۹ سال امامت شیعیان را عهده‌دار بودند. ایشان فرزند امام سجاد(ع) و نوه امام حسین(ع) هستند.

کنیه امام باقر(ع) "ابوجعفر" و معروف‌ترین لقب ایشان "باقر العلوم" به معنای شکافنده علوم است، زیرا حضرت، شکافنده معضلات فکری و حل‌کننده مسایل و پیچیدگی‌های علوم، و در گستردگی دانش و معارف، سرآمد و شخصیت منحصر به فرد عصر خویش بودند.

شاکر، هادی، امین، صابر، ذاکر، جامع و حاضر از دیگر القاب امام پنجم شیعیان است که هر یک بر وجه خاصی از کمالات و فضایل ایشان دلالت دارند.

امام محمدباقر(ع) 7 ذی‌الحجه سال 114، در سن ۵۷ به دستور هشام بن عبدالملک در مدینه مسموم شدند و به شهادت رسیدند.

شرایط زمان، برای امام باقر(ع) و نیز امام صادق(ع) زمینه‌ای را فراهم آورد که سایر ائمه(ع) هرگز برایشان آماده نشد. آن شرایط مساعد، معلول سستی پایه‌های حکومت امویان بود. بحران‌های درونی نظام سیاسی در آن عصر، به حاکمان مجال نمی‌داد تا مانند حاکمان پیشین، بر خاندان رسالت فشار آورند و ایشان را منزوی سازند. این زمینه مساعد، سبب شد تا امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بیشترین آرای فقهی، تفسیری و اخلاقی را در کتب فقهی و حدیثی از خویش بر جای گذارند.

کتاب‌های متعددی درباره فضایل و کرامات امام محمدباقر(ع) نوشته شده است. عناوین برخی از این متون: "ع‍ج‍ای‍ب‌ و م‍ع‍ج‍زات‌ ش‍گ‍ف‍ت‌ان‍گ‍ی‍زی‌ از ام‍ام‌ ب‍اق‍ر ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام" ‌‌‫ت‍ه‍ی‍ه‌ و ت‍ن‍ظی‍م‌ واح‍د ت‍ح‍ق‍ی‍ق‍ات‍ی‌ گ‍ل‌ ن‍رگ‍س‌(ع‍ج‌)

"زن‍دگ‍ان‍ی‌ ح‍ض‍رت‌ ام‍ام‌ م‍ح‍م‍دب‍اق‍ر ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام‌: گ‍زی‍ده‌ای‌ از م‍ن‍ت‍ه‍ی‌‌الام‍ال‌ م‍ح‍دث‌ ق‍م‍ی‌(رحمت الله علیه)" ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ رض‍ا اس‍ت‍ادی‌

"ک‍رام‍ات‌ و م‍ق‍ام‍ات‌ ع‍رف‍ان‍ی‌ ام‍ام‌ م‍ح‍م‍دب‍اق‍ر(علیه السلام)" ع‍ل‍ی‌ ح‍س‍ی‍ن‍ی‌‌ق‍م‍ی‌

"زن‍دگ‍ی‌ ام‍ام‌ م‍ح‍م‍دب‍اق‍ر ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام‌: ش‍ک‍اف‍ن‍ده‌ ع‍ل‍وم‌ و م‍ع‍ارف‌" ع‍ق‍ی‍ق‍ی‌ ب‍خ‍ش‍ای‍ش‍ی‌

"زلال‌ م‍ع‍رف‍ت‌: پ‍ژوه‍ش‍ی‌ در زن‍دگ‍ان‍ی‌ ام‍ام‌ م‍ح‍م‍دب‍اق‍ر(علیه السلام)" م‍ح‍م‍دب‍اق‍ر طاه‍ری‌

"امام محمد باقر علیه ‌السلام"  امید امیدوار

 "امام محمد باقرعلیه ‌السلام" میرابوالفتح دعوتى

"الامام الخامس الامام محمدبن على الباقرعلیه ‌السلام گروه نویسندگان" مترجم محمد عبدالمنعم خاقانى

"پیشواى پنجم حضرت امام محمد باقرعلیه ‌السلام" گروه نویسندگان

"کتاب‌نامه امام باقر (ع)" ناصرالدین انصاری ‌قمی

"بر امام سجاد (ع) و امام باقر(ع) چه گذشت؟" سیدمحمدحسن موسوى‌کاشانى

"شرح سخنان حضرت باقرالعلوم (ع) در سیر و سلوک و معرفت نفس" سیدیدالله برقعى

"س‍ت‍اره‌ غ‍رب‍ت‌: م‍ح‍م‍دب‍ن‌ ع‍ل‍ی‌(علیه السلام) ت‍ن‍ه‍ا س‍ت‍اره‌ ام‍ام‍ت‌ ک‍ه‌ در ک‍ودک‍ی‌ در ع‍اش‍ورا درخ‍ش‍ی‍د" م‍ح‍ب‍وب‍ه‌ زارع‌

"داس‍ت‍ان‌ه‍ای‍ی‌ از زن‍دگ‍ی‌ ام‍ام‌ م‍ح‍م‍دب‍اق‍ر، ام‍ام‌ ج‍ع‍ف‍رص‍ادق‌ و ام‍ام‌ م‍وس‍ی‌ ک‍اظم‌ ع‍ل‍ی‍ه‍م‌ال‍س‍لام‌" م‍ه‍دی‌ م‍ح‍دث‍ی‌

"داستان‌هایی از اخلاق و رفتار امام محمدباقر علیه‌السلام" علی میر‌خلف‌زاده

"م‍رده‌ای‌ ک‍ه‌ زن‍ده‌ ش‍د: داس‍ت‍ان‌ه‍ای‍ی‌ از زن‍دگ‍ی‌ ام‍ام‌ م‍ح‍م‍دب‍اق‍ر(علیه السلام)" م‍ح‍م‍ود پ‍وروه‍اب‌

"زندگانی باقر آل محمد علیه السلام: گوهر علم؛ همراه با داستانی پندآموز" اثر فاطمه دهکردی

"در محضر امام محمدباقر (علیه السلام)" تالیف علیرضا زکی‌زاده رنانی

"جلوه امامت در افق دانش" به قلم احمد ترابی

 

شاعران آیینی نیز در سوگ امام پنجم شیعیان اشعاری سروده‌اند. نمونه‌ای از این شعرها:

چقدر ناله‌ی بی‌جان و بی‌صدا داری

به زیر لب تو فقط ذکر ربنا داری

گمان کنم که رسیده زمان پر زدنت

که زهر کینه اثر کرده و نوا داری

چه کرده با تو که این‌گونه محتضر شده‌ای

"شهادتین"به لب‌های خود چرا داری؟

نفس کشیدنت آقا چه سخت‌تر شده است

میان هر نفس خسته‌ات دعا داری

کشانده پای تو را روبه قبله ، زهر جفا

گمان کنم که شما درد بی‌دوا داری

کنار بستر تو مادری عزا دارد

که گشته غرق غم و نوحه و عزاداری

لبان خشک تو ذکر "حسین" می‌گویند

دوباره گریه و مرثیه را بنا داری

هنوز هم تو به یاد سه ساله غمگینی

هنوز هم به دلت داغ کربلا داری

تو در لباس اسارت چه صحنه‌ها دیدی...

چه زخم‌ها که تو از کعب نیزه‌ها داری

دل شکسته‌ی من وقف ماتم تو شده

شما هوای دل خسته‌ی مرا داری

به خواب دیده‌ام آقا که مرقدی زیبا

شبیه صحن و سرای امام رضا داری

کبوتر دل من پرکشیده چون زائر

به قصد مرقد خاکی حضرت باقر

اسماعیل شبرنگ

 

چه تفاوت بکند ناله کند یا نکند

که دل سوخته را ناله مداوا نکند

چه تفاوت بکند پا بکشد یا نکشد

کاش می‌شد خودش اینقدر تقلا نکند

زهر این‌بار چه دارد متورم شده است

زهر با این تن بیمار مدارا نکند

این جوانی که کنار پدر افتاده زمین

چه کند گریه اگر بر سر بابا نکند

این همه جای جراحات برای شام است

زهر هرچند که سخت است چنین تا نکند

نفس آخر و با روضه‌ی ویرانه گریست

نشد او یاد غم عمه‌ی خود را نکند

یادش افتاد که هم بازی او می‌افتاد

سنگ رحمی به سر دختر نوپا نکند

گفت دستم... سر زنجیر به دستش بستند

پس از آن شکوه‌ای از آبله‌ی پا نکند

کاش می‌شد که سر بام کسی ننشیند

یا اگر رفت فقط شعله مهیا نکند

یاکه رقاصه‌شان موقع هل دادنمان

خنده بر گریه‌ی ذریه‌ی زهرا نکند

چادر عمه پناهش شد و نالید : سرم...

چه کنم تا که مرا زجر تماشا نکند

زن غساله چه فهمید که می‌گفت به خود

بهتر این است که این مقنعه را وا نکند

حسن لطفی

 

از سن کودکی شده غم آشنای من

باد خزان وزیده به دولت سرای من

بغض و شرر گرفته مسیر صدای من

بالا گرفته کار دل و گریه های من

خاک مزار من ز جفا بی‌نصیب نیست

زائر نمانده دور حریمم، عجیب نیست

مانند من امام غریبی، غریب نیست

گریه کنید اهل منا در عزای من

اهل زمانه غصه به قلبم رسانده‌اند

بر روح و جان من غم و غربت چشانده‌اند

من را به روی مرکب سمی نشانده‌اند

از زهر زین اسب ورم کرده پای من

از کودکی رسیده به من چهره‌ای کبود

در کربلا و کوفه و جولان‌گه یهود

از بس که زخم‌های تنم در فشار بود

مانده نشان سلسله بر جای جای من

بر روی خار سخت مغیلان دویده‌ام

از ابن سعد و حرمله طعنه شنیده‌ام

هفتاد و دو ستاره سر نیزه دیده‌ام

این روضه‌هاست گوشه‌ای از ماجرای من

بازار و ازدحام نرفته ز خاطرم

آتش ز پشت بام نرفته ز خاطرم

بزم حرام شام نرفته ز خاطرم

مانده ز شام کرب و بلایی برای من

یادم نرفته چشم تر عمه زینبم

آتش گرفته بود، پر عمه زینبم

یاد لباس شعله ور عمه زینبم

فریاد می‌کشد جگر مبتلای من

من روضه خوان غربت عمه رقیه‌ام

مردم شکست، حرمت عمه رقیه‌ام

آه... از شب شهادت عمه رقیه‌ام

تغییر کرده صحبت و حال و هوای من

یاد غروب کرب و بلا زار و مضطرم

آن خاطرات می‌گذرد از برابرم

یک عمر یاد تشنگی جد اطهرم

ذکر حسین گشته دعا و نوای من

داغش برای اهل ولا سینه سوز ماند

بی حال، زیر خنجر آن کینه توز ماند

در زیر آفتاب بیابان سه روز ماند

اعضای جد تشنه لب و سر جدای من

محمدجواد شیرازی

 

ای پنجمین امام که معصوم هفتمی

از ما تو را ز دور "سلام علیکمی"

بر درد جهل خلق، ز عالم طبیب‌تر

نامت غریب و قبر، ز نامت غریب‌تر

وقف علوم و دانش و دین کرده، هم خویش

باشی کنار ابن و اب و ام و عم خویش

آب و گل و سجیت تو، جز کرم نداشت

دیدم چرا مزار تو صحن و حرم نداشت

گلدسته‌ای نداشت حرم، مرقدی نبود

صحن و سرا نیافتم و گنبدی نبود

این خاک عشق باشد و بر باد کی رود؟

غم‌های عهد کودکی از یاد کی رود

آتش به خرمن جگر از آه، با تو بود

یک عمر، خاطرات تو همراه با تو بود

از صبح تا غروب کشیدی ز سینه آه

اما چه خوب شد که نرفتی به قتل‌گاه

تو دیده‌ای چه‌ها به اسارت به عمه شد

در شهر شوم شام، جسارت به عمه شد

تو طفل روی ناقه‌ی عریان نشسته‌ای

بر روی رحل ناقه، چو قرآن نشسته‌ای

تو طعم تازیانه و سیلی چشیده‌ای

بر روی خار، همره طفلان دویده‌ای

دیدی تو خیمه‌های به آتش کشیده را

داغ و فرار و رنگ ز چهره پریده را

علی انسانی

 

کسی که بود شکافنده تمام علوم

هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم

سر تو باد سلامت ایا رسول الله

وصی پنجم تو کشته شد ولی مظلوم

گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند

گهی به خانه اش از کینه خصم برد هجوم

بسان مادر و آبا رنج دید خویش

همیشه بود زحق و حقوق خود محروم

به غربت علی و خاندان او سوگند

امام ما زجهان رفت با دلی مغموم

هماره قصه مظلومی‌اش به خاک بقیع

بود زغربت قبرش برای ما معلوم

زدردهای نهانی که بود در دل او

کسی نداشت خبر غیر خالق قیوم

حیات او همه با درد و رنج و غصه گذشت

که بود ظلم به اولاد مصطفی مرسوم

نه طاقت است زبان را به وصف غم‌هایش

نه قدرت است قلم را مه تا کند مرقوم

بگو به امت اسلام، این سخن (میثم)

به مرگ حضرت باقر یتیم گشت علوم

غلامرضا سازگار

 

ای شاهد خون شهیدانی که می‌گویند

صاحب عزای عید قربانی که می‌گویند

می آیی از رزم جوانان بنی‌هاشم

از عزم اکبر سوی میدانی که می‌گویند

از خیمه گاه عشق می‌آیی، چه می‌خواهند؟

اهل حرم، با هر عموجانی که می‌گویند

آن کودکان تشنه آیا آب می نوشند

از کاسه‌ی لبریز دستانی که می‌گویند؟

بر ما تلاوت می‌کنی آیات باران را

ای وارث  لب‌های عطشانی که می‌گویند...

بر ما تلاوت می‌کنی از لحظه‌هایی که

بر نیزه قرآن خوانده قرآنی که می‌گویند

بر ما تلاوت می‌کنی از خون و از خاک

پوشیده از اجساد عریانی که می‌گویند

ای یادگار عصر عاشورای شصت و یک

ای زخمی خار مغیلانی که می‌گویند

هم‌چون پدر بالای منبر خطبه می‌خوانی

با شور مردان رجز خوانی که می‌گویند

حالا بقیع است و مزار بی‌چراغ  تو

دنباله‌ی شام غریبانی که می‌گویند

اعظم سعادتمند