به گزارش هنرآنلاین به نقل از فارس، عاطفه جوشقانیان از شاعرانی بود که همزمان با شب میلاد کریم اهل بیت(ع) در محضر رهبر انقلاب حاضر شد و پیش از آغاز رسمی مراسم با رهبر انقلاب گفتوگو کرد. این شاعر یادداشتی را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است:
با اشتیاق فراوان از قم حرکت میکنیم. نگرانم نکند به موقع نرسم.
از ساعت ۴ کمکم حیاط حوزه هنری تهران شلوغ میشود. زمزمهها و سؤالها در مورد اینکه چه کسانی شعرخوانی دارند آغاز شده. شنیده بودم شعرخوانی دارم اما خبری نیست، انگار شعرخوانی من جای خود را به کسی دیگر داده. ناراحت و پکر میشوم. میروم اعلام حضور میکنم و کارتم را تحویل میگیرم. جایگاه ویژه شعرخوانی دارم اما هم چنان خبری نیست. توکل میکنم. با خود میگویم اصلا امشب برای من باید ویژه تر از بقیه باشد. من باید امشب هدیه اختصاصی بگیرم. با حضرت معصومه (س) درد دل میکنم و گله میکنم از حذف شعرخوانیام . حتما حکمتی دارد. با جمع شدن افراد، همه سوار اتوبوسها شده و ساعت ۶ بسوی بیت حرکت میکنیم.
حدود یک ساعت بیرون بیت معطل میشویم و نیم ساعتی هم گشت و بازرسی طول میکشد. ساعت ۷ همه جمع در حیاط بیت رهبری منتظر آقا نشستهاند. نیم ساعت به اذان مانده که صدای صلوات جمعیت را بلند میکند. گلها هم به احترام تکان میخورند. دیگر چیزی جز حلقهای از آقایان نمیبینیم .آقایان دور رهبر را گرفته و خانمها طبق رسم هر ساله، ناامید از اینکه نمیتوانند با رهبر به طور شخصی صحبت کنند، دنبال تشکیل صفوف نماز هستند.
دوباره یاد شعرخوانیها میافتم. اشعارم در دستم میخشکد. گوشهای مینشینم که فکری به دهنم می رسد. برگه شعرم را از طریق آقایان و مسئولان به رهبر برسانم. کتاب دوستم را که به رسم امانت باید به آقا برسانم برمیدارم و شعرم را میگذارم لابه لایش. میروم و به یکی از اساتید می رسانم.
ناگهان زمزمههایی به گوش میرسد مبنی بر تشرف خانمها در حلقه دور رهبر، همه ذوقزده صف میکشند. ۱۰ نفری برای اولین سال در محضر رهبر حاضر میشوند. حالا دیگر حدود ۱۵ دقیقه تا اذان است. کتاب و شعرم را دوباره میگیرم تا نوبتم شود.
نفر اول از خانمها به محضر رهبر اعتراض میکند از سهمیه کم بانوان برای حضور در این دیدار، رهبر با آرامش میگویند این سهمیهها دست من نیست. من از خودم سهمیهای ندارم.
نفر دوم نشسته و عنوان میکند که شاعر نیست، اما نویسنده و شاعر دوست است! دلم می خواست به او بگویم پس اینجا چه میکنی؟ نفر سومم.... مینشینم.
_سلام آقا جان
_ سلام
_امشب شب تولد منه
_ به،به. مبارکه.
_اگر میشود انگشتری به یادگار بهم بدید.
_در این جمعیت که نمیشه. باید به همه اون وقت انگشتر بدم.
_پس اگر ممکنه قولش را بدهید.
شعرم را محضر آقا تقدیم میکنم و دوباره میگویم:
_ این شعرم است.
آقا شروع به خواندن و لبخند زدن میکنند. و من ادامه میدهم:
_"خیلی دعامون کنید. دوستان دلتنگم سلام رسوندن و التماس دعا گفتن".
متوجه پاسخ رهبر نمیشوم اما هم چنان دارند شعر را میخوانند. تا آمدم برخیزم رهبر گفتند آن کتاب چیست؟ آن را هم بدهید به من. تازه یاد کتاب رفیقم میافتم و تقدیم میکنم و سلامش را میرسانم. به محض بلند شدن انگشتری دریافت میکنم.
چقدر شعف دارم. عجب توفیقی داشتم که هدیه شب تولدم را از حضرت ماه گرفتم.
نفر بعدی مینشیند و برای پدرش انگشتر طلب میکند. او نیز با همان جمله رهبر مواجه میشود و همانگونه به محض بلند شدن از محضر آقا، انگشتری دریافت میکند. نفر دیگر به آقا عرض میکند که من مؤمن نیستم. آقا میگویند، چرا مؤمن نیستی؟ و او ادامه میدهد من مؤمن نیستم. اما مرا بین ۴۰ نفر مؤمن در نماز شبستان دعا کنید و قولش را از آقا گرفته و برمیخیزد.
یک نفر دیگر هم از خانمها با آقا صحبت میکند و اذان میشود. محافظان حلقه را باز کرده و همه را پراکنده میکنند. پس از نماز برای صرف افطار به سمت حسینیهها میرویم. امسال تغییری اساسی در ساختار این دیدار رخ داده. حضور خانمها پررنگتر تلقی شده. برخلاف هر سال که خانمها در مکانی جدای از رهبر افطار میکردند، امسال کنار رهبریم.
در کنار سفره آقایان سفرهای نیز برای خانمها انداخته شده. سر سفره آقا سراغ قزوه را میگیرد و پس از چند ثانیه قزوه خدمت آقا می رسد. فاضل نظری نیز کنار آقا رفته و احوالپرسی می کند. پس از صرف افطار، همه در محل شعرخوانی حاضر میشویم. علاوه بر تغییراتی که راجع به خانمها انجام شده بود، در ساختار حضور شاعران نیز تغییراتی میبینیم. اغلب، شاعران جوان حضور دارند و تقریباً ۹۰ درصد شعرخوانیها مختص شاعران جوان است که بسیاری از آنها شهرستانی هستند. همچنین حضور سپیدسراها در محفل، تغییر اساسی دیگریست.
محمدسعید میرزایی، زکریا اخلاقی، محمدمهدی سیار، میلاد عرفانپور، شهرام شکیبا، ناصر فیض، علی داوودی، محمود حبیی کسبی، حسنا محمدزاده، حداد عادل، محمدجواد شرافت، عباس احمدی، علیرضا قزوه و...از شاعران حاضر در جلسه اند. امیری اسفندقه مجری جلسه است. رأس ۹:۳۰ جلسه با تلاوت آیات انتهایی سوره بقره آغاز میشود. سپس اسفندقه با بیتی از سلمان هراتی جلسه را آغاز میکند:
دیروز اگر سوخت ای دوست غم برگ و بار من و تو
امروز میآید از باغ بوی بهار من و تو
مجری به رسم هر سال یادی میکند از درگذشتگان این جلسه مانند سیدحسن حسینی، استاد مشفق، استادشفق، قیصر امینپور و... آقا، حمید سبزواری را یادآوری میکند.
اولین شاعر جلسه سیدعلی موسوی گرمارودی است که به شعرخوانی میپردازد.
گرمارودی میگوید اگر ممکن است فرصتم را به شاعران جوان بدهم. آقا میگوید: شما هم یک روزی جوان بودید، بخوانید.
مطلع شعر او که تقدیم شده به فردوسی این چنین است:
تو ای پر کشیده سخن تا سپهر
برآورده کاخ سخن تا به مهر
آقا با تحسین شعر یادآوری میکند حالا که فردوسی نیست، شما و جوانها باید فارسی را سرافراز کنید.
ناصر حامدی نفر دوم شعرخوانی است:
باز باران است، باران حسین بن علی
عاشقان جان شما، جان حسین بن علی
رضا یزدانی شاعر قمی و صاحب کتاب حاشاست. این را مجری گفته و به استقبال نیمایی او میرود:
"از تقاطع شهید احمد رسولیان که بگذری/ میرسی درست روبهروی یادمان کربلای پنج و... "
آقا بیان میکنند که این بیشتر شبیه سپید است تا نیمایی. شعر نیمایی وزن و قافیه دارد. این سبک نیمایی نیست. مضمون شعر شما بسیار خوب بود اما نیمایی نبود.
آقای اسفندقه با عذرخواهی مطرح میکند که ایشان باید شعر را شمردهتر میخواندند، وزن رعایت شده، اما قافیه رعایت نشده. اسفندقه برای شاهد مثال، یک نیمایی از قیصر میخواند و میگوید اینها هر دو در یک وزن هستند.
محمد فخارزاده شعر خود را چنین آغاز میکند: قدم میزنم راه را میشمارم/ همین عمر کوتاه را میشمارم
سید عینالحسن شاعری اهل هندوستان بود که چندین بیت ایشان مورد تحسین رهبری قرار گرفت:
تو را همیشه به عهد شباب میبینم
به هر سؤال هزاران جواب میبینم
آقا فرمودند: شعر فارسی روان و خوبی بود. خیلی خوب.
مجری از دکتر قزوه دعوت به خوانش شعر میکنند و قزوه یکی از اشعار معروف خود را آغاز میکند:
ما شهیدان جنون بودیم از عهد قدیم
آقا نیز تحسین کرده و میگویند شعر توحیدی خوبی بود. آفرین.
اکرم هاشمی شاعری اصفهانی است که رهبر به نمادین بودن شعر وی اشاره کرده و او را تحسین کردند. شعر او که استقبالی از بیت صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را بود، اینگونه آغاز میشد:
نشست روی زمین پهن کرد دریا را
کشید پارچه را متر کرد پهنا را
شاعر بعدی، اعظم سعادتمند از قم بود که مجری تأکید کردند برگزیده جایزه پروین است.
ای دهانت لانه گنجشکهای شاد پرچانه
کودک من! ای تمام حرفهایت فیلسوفانه
رهبر بسیار تحسین کرده و میگویند سرود مادرانه و شیرینی بود که از دل برخاسته بود.
هادی محمد حسنی از تهران شعرش را چنین آغاز کرد:
با گردباد خانه به دوش از وطن بگو
با من که سالهاست غریبم سخن بگو
آقا از مجری خواستند یکی از بیتها را تکرار کند. مجری پس از تکرار میگوید طرح تازهای از بیت "با یار آشنا سخن آشنا بگو" هست. آقا میفرمایند: نخیر، خیلی فرق دارد.
محمدمهدی خانمحمدی از قم که با کتاب هیاهو در کنگره انقلاب حائز رتبه شده بود، شاعر بعدی جلسه است. مجری به رهبر آرام سخنانی میگوید و رهبر میگوید، "این آقاست؟" (خطاب به خانمحمدی) و مجری میگوید بله. آقا نیز میگویند بسیار خوب. بفرمایید.
خانمحمدی شعری دفاع مقدسی میخواند که بیت به بیت آن مورد تحسین آقا و حضار قرار میگیرد:
تا کاروان پس از ما پیدا کند راه از چاه
یا رد پا یا که پایی در جاده جا میگذاریم
آقا اشاره به کتاب پایی که جا ماند میکند و ایشان را تحسین میکند.
مبین اردستانی از تهران شاعر کتاب "لحظههای بیملاحظه" است. غزلش را چنین آغاز میکند:
به نگاهی شکفت پنجره شد، باز دیوار چند لحظهی پیش
پر شد از نور کاسه چشمم غرق دیدار چند لحظهی پیش
آقا با اشاره به ردیف سخت شعر، ایشان را تحسین فراوان کرده و به مضامین جدید شعر اشاره میکند.
حیدر منصوری از بوشهر، شعری راجع به خلیج فارس میخواند که رهبر آن را تحسین کرده و میگوید حق خلیج فارس را ادا کردید. مطلع شعر ایشان این بود:
صبور مثل درختان پر از بهار بمان
خلیج فارس! سرافراز و استوار بمان
اولین شعر طنزی که در جلسه امشب خوانده میشود، اولین طنزی است که توسط یک روحانی ملبس در بیت رهبری قرائت شد. مهدی پرنیان از یزد شاعر این طنز است. شعر او نقیضهای بود به شعر دو کاج استاد محبت:
در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده دو کاج روییدند
رهبر که او را بسیار تحسین میکند، میگوید، طبعتان ماشاءالله روان و جوال و آماده است. خیلی استفاده کنید.
وحید سمنانی از تهران غزلش را چنین آغاز میکند:
برای من که پُرم از قفس، پَری بفرست
اگر نه یک دو نفس بال باوری بفرست
شعرش از همان بیت اول مورد تحسین قرار میگیرد.
میرشکاک شاعر بعدی است. آقا میگوید: چشم ما روشن. خیلی وقت است شما را ندیدیم. او نیز با عرض ارادت به رهبر غزلش را اینگونه آغاز میکند:
واپسین موقف معراج حقیقت زهراست
سرّ توحید در آیینهی غیرت زهراست
محمدحسن جمشیدی از تهران شاعر بعدی است:
در دعای اهل دل باران فراز آخر است
گریه کن در گریهی عاشق صفایی دیگر است
آقا در انتهای شعر اشاره به شهید ابراهیم هادی میکند که میخواسته گمنام بماند، اما نامآور شد.
امیر تیموری از تهران شاعری جوان است که غزلی عاشورایی خواند. شعر او همه را به تحسین وامیدارد.
تو کیستی که درغم از دست دادنت
مردان ما شبیه زنان گریه میکنند
رضا شریفی از فارس خود را خادم علیبن حمزه شیراز معرفی کرده و صلوات جمع را برای هدیه به ایشان میگیرد. رهبر در خلال شعر ایشان پیشنهاد جایگزینی یک کلمه را میدهند. مطلع شعر وی را می خوانیم:
حتی اگر به قیمت شاهانه زیستن
ننگ است زیر منت بیگانه زیستن
بیت آخر شعر ایشان تضمینی از عرفانپور شاعر جوان بود. آقا عرفانپور را نیز تحسین میکند.
سید رسول پیره شاعری جوان و سپیدسراست. سپیدی عاشورایی خوانده و رهبر به مزاح میفرماید که تن احمد شاملو به سپید شما در گور لرزید. او که مبدع این قالب است و اعتقادی به مسائل مذهبی ندارد، تنش میلرزد که شما شعر سفید را در این مسیر مصرف میکنید. شعر او اینگونه آغاز شد، مقتلی، کتابهای دیگر کتابخانه را به گریه انداخته است.
عاطفه جعفری شاعر جوان اهل افغانستان است. غزلش را تقدیم میکند به شهدای فاطمیون:
کوچههامان پر از سیاهی بود شهر را از عزا درآوردند
چشمهای ستارهها خندید ماه را سمت دیگر آور
آقا تشکر می کنند از اینکه به شهدای مظلوم فاطمیون پرداختهاند و با ابیات پایانی شعر اشک میریزند.
مهدیه انتظاریان از تهران شعری با ردیف کوه میخواند که آقا آن را تشویق میکند:
تنها نشسته منتظر و سر به راه، کوه
در انعکاس نقرهای نور ماه، کوه
فاطمه عارفنژاد از قم شعری تقدیم به مردم مظلوم یمن میکند.
مخواه راه برای تو انتخاب کنند
که با فریب دلت عقل را مجاب کنند
آقا در خلال سخنرانی نهایی، با اشاره به شعر ایشان می فرمایند که باید نسبت به مسایل امروزی حساس باشیم و در این موضوعات شعر بسراییم.
سیدضیاء موسوی، شاعر آذری زبان، شعر خود را تقدیم به امام رضا(ع) با ترجیع "نمکگیر دربار موسیالرضایم" میخواند. آقا میگوید: انشاءالله مورد توجه خاص امام رضا(ع) قرار بگیرد. برای امام رضا بخوانید. ایشان هم ترک هستند. همه حضار میخندند.
علی چاوشی از تهران شاعری جوان است که شعری تقدیم به همسرش میخواند:
دلم قربان شادی تو قربان غمت حتی
زیاد است از سر ناچیز من بانو کمت حتی
آقا هم مضمون و هم موضع شعر که تقدیم به همسر بود را تحسین میکنند.
حسین علیپور از اندیمشک فرزند شهید مدافع حرم، شعری تقدیم به پدرش میخواند. چندین بار مورد تحسین قرار میگیرد و در انتها آقا میگویند که حق پدری را ادا کردید. خدا انشاءالله ما را هم به امثال پدر شما ملحق کند.
دل خواست از تو بگوید تا بلکه سامان بگیرد
اما کجا نخل بی سر دیده شده جان بگیرد
حسین دهلوی برگزیده جایزه قیصر امینپور شاعری جوان است که شعر وی از نظر آقا غزل عاشقانه خوبی بود:
هر چند اینکه سخت شکستی دل من است
غمگین نشو که شیشه برای شکستن است
فرید (قادر طهماسبی) شاعر بعدی است که به آقا میگوید ما قصدمان زیارت شما بود. البته بیشتر اوقات شما را در خواب زیارت میکنیم.
یک بغل گل بود و در دامان آغوشم نریخت
یک قدح مِی بود و در پیمانه هوشم نریخت
این بیت ایشان نیز خیلی مورد تحسین واقع شد:
قامت بالابلندی چون شهادت ای دریغ
آبشاری بود و در مرداب آغوشم نریخت
آقا در انتها میگوید هر وقت ایشان شعر میخوانند انسان احساس میکند رتبه بالایی از شعر را میخواند.
دومین شعر طنز جلسه را ناصر فیض راجع به سیاست میخواند. به قول مجری ناصر فیض عزیز فیض میرساند:
سیاست را نمیخواهم نه از نزدیک نه دورش
ندارد چون پدر مادر نه آن جورش نه این جورش
در انتها مجری اشاره میکند برنامه شعرخوانیها تمام شده و به بیانات رهبر توجه کنیم.
آقا میگویند آقای هادی فردوسی شعر بخوانند.
ایشان چند رباعی میخوانند:
با نام تو عشق سرمدی خواهد شد
دلها همه خالی از بدی خواهد شد
هر غنچه که بر تو میفرستد صلوات
یک روز گل محمدی خواهد شد
و سپس آقا سخنان خود را راجع به شعر و زبان شعر آغاز میکند.
جلسه رأس ساعت ۱۲ به پایان میرسد.
همه به سمت رهبر میدوند تا دوباره ایشان را زیارت کنند. محمد مهدی خانمحمدی کتابش را تقدیم رهبر میکند. آقا شروع به خواندن غزلی از کتاب با ردیف "قرمز شد" میکنند و همراه با لبخند ایشان را تحسین میکنند. چفیه رهبر نیز سهم فاطمه عارفنژاد، شاعر شعر یمن میشود. حالا صندلیها خالی ست. و من به این فکر میکنم که سال آینده چه کسانی این صندلیها را پر میکنند. خدا کند همه شان شاعر باشند.
والسلام.