سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین، منصور ضابطیان روزنامهنگار، کارگردان، مجری و تهیهکننده است. مصاحبهها و گزارشهای مختلفی از او در مجلات و روزنامهها به چاپ رسیده. در اواخر دهه 70 کار در تلویزیون را آغاز کرد. "برگ اضافی: مجموعهای از سفرنامهها و عکسها"، "اگر یک زرافه داشتیم…"، "اگر یک سوسمار بودیم…"، "مارک و پلو: مجموعهای از سفرنامهها و عکسها"، "مارک دو پلو: مجموعهای از سفرنامهها و عکسها" و "موآ" عناوین کتابهای منتشر شده ضابطیان محسوب میشوند. ضابطیان در این دیدار نوروزی در هنرآنلاین ضمن پرداختن به نگارش سفرنامهنویسی از علاقه زیاد خود به آداب و رسوم نوروز، گفت و تاکید کرد: بزرگترین افتخار فرهنگی برای ما این است که سال نو را با بهار آغاز میکنیم.
آقای ضابطیان، آغاز کار حرفهای شما با روزنامهنگاری همراه بود و در ادامه به ساخت برنامههای تلویزیونی پرداختید. طی سفرهای متعددی که داشتید تجربیات خود را در قالب کتاب منتشر کردید. چه شد تصمیم گرفتید گزارش سفرهای که رفتید را به کتاب تبدیل کنید؟
کاملا اتفاقی بود. همانگونه که اشاره کردید کارم از زمانی که در مطبوعات حضور داشتم، نوشتن بود. گزارشنویس و مصاحبهکننده بودم و در بخشهای مختلف اجتماعی و سینمایی مینوشتم. در مسیر زندگیام سفرهایی را تجربه کردم. مثل هر آدم دیگری که سفرهایش را برای دوستانش تعریف میکند، من هم اینگونه بودم. دوستان من دایرهای از روزنامهنگاران بودند و برای همه آنها شنیدن تعاریف من هیجانانگیز بود و پیشنهاد میدادند تجربیات این سفرها را بنویسم. ابتدا نسبت به نوشتن خیلی بدبین بودم، ولی این کار را شروع کردم و چند سفر را که نوشتم، حس کردم راضی هستم و برای خودم هم جذابیت پیدا کرد. آرام آرام این کار به گزارشهای دورهای تبدیل شد و خوانندهها منتظر بودند که هرازچندگاهی در نشریهای که فعالیت داشتم، گزارشی از سفرهایم بخوانند. مجموع این موارد آنقدر مورد توجه قرار گرفت که دوستانم پیشنهاد دادند آن را به کتاب تبدیل کنم و من بازهم بدبینانه و با تردید این کار را کردم.
به نظر میآید سفر رفتن برایتان جدیتر از قبل شده و الان سفر میروید که بنویسید درست است؟
بله. از کتاب اولم "مارک و پلو" به بعد یعنی از "مارک دو پلو"، سفرهایم به طور مشخص برای نگارش کتاب انجام میشد و گزارش سفرها دیگر برای مطبوعات نبود. این کار به بخشی از زندگی من بدل شده و سفر میروم که کتاب بنویسم و واقعا خیلی راضی هستم. انگار یک عدهای در طول سال منتظر هستند یک نفر به جای آنها به مسافرت برود و چیزهایی را ببیند و برایشان بنویسد. من هم به عنوان وظیفه اجتماعی خودم، این کار را انجام میدهم و خیلی خوشحالم که این اتفاق افتاده است. با این کار اعتماد به نفس سفر رفتن را برای بخشی از جامعه ایجاد کردهام و همچنین سفر برای خودم به کاری لذتبخش و سرگرم کننده تبدیل شده است.
وقتی آثار شما را مطالعه میکردم با تیزبینی ویژهای به نکاتی اشاره داشتید که اصلا به چشم من در برخی از این کشورها نیامده بود.
وقتی سفر میکنیم تا بنویسیم انگار دقیقتر سفر کردهایم. چیزهایی را میبینیم و تجربههایی را به دست میآوریم که شاید به طور معمول به آن توجه نداشتیم.
با توجه به این که شما، با شخصیتها و وقایع مختلفی در طول سفر روبرو میشوید به این فکر افتادهاید، رمان یا داستانی را طراحی کنید یا پیرامون کشور یا شهری که دیدهاید، قصهای بنویسید؟
گاهی به آن فکر کردهام و ایدههایی برای نوشتن رمان دارم. رماننویس خوب زیاد داریم، اما سفرنامهنویس خوب کم داریم. من خم و چم کار سفرنامهنویسی را کم و بیش یاد گرفتهام و میدانم چگونه بنویسم و حتی ذائقه خوانندگانم را شناختهام. چرا نباید از آن استفاده کنم و با این حال چرا نباید اجازه دهم رماننویسها کار نوشتن رمان را انجام دهند؟ من مدتها در مطبوعات به کار عکاسی نیز پرداختم. شاید میتوانم بگویم این مدل از عکاسی که سوژه را به جای دیگری ببری، امروز خیلی متداول شده است را من به عنوان اولین نفرها در مطبوعات اواخر دهه هفتاد انجام دادم، البته که دوستان دیگری هم این کار را میکردند. بعد از مدتی فکر کردم وقتی ما عکاسهای خوبی داریم که شغل آنها عکاسی است چرا من باید وارد حیطه کاری آنها شوم و ترجیح دادم هیچگاه به عنوان عکاس حرفهای فعالیت جدی انجام ندهم و این کار را منحصر به سفرها و تفننهای خودم کردم. در زمینه رماننویسی هم وقتی محمود دولتآبادی مینویسد و در نسل جوانتر تا وقتی حسین سناپور هست یا مصطفی مستور که همگی کارشان را خوب انجام میدهند، چرا باید به این حوزه ورود پیدا کنم؟ پس ترجیح میدهم در حوزهای کار کنم که آن دوستان نمیتوانند فعالیت داشته باشند.
پس اگر اینطور فکر کنیم باید بگوییم همه شعرها گفته شده و رمانها نوشته شدهاند.
نه درباره کلیت نوشتن حرف نمیزنم و اینگونه نیست که چون آنها هستند، من ننویسم. میگویم وقتی آنها تخصص خودشان را انجام میدهند من هم کار تخصصی خودم را انجام دهم. چرا باید رمان بنویسم؟ به یک اصل در هر کاری معتقدم، این که باید درجه یک هر کاری باشیم و اگر قرار بود درجه یک نباشیم، آن وظیفه را نپذیریم.
سفرنامهنویسی یکی از مهمترین روشهای ثبت خاطرات سفر است و در این زمینه نویسندگان متعددی کتاب منتشر کردهاند. ارزیابی شما از کتابهای سفرنامه که در بازار وجود دارد چیست؟ به نظرم نوشتههای شما خیلی صمیمی و خودمانی است و گویی در یک جمع در حال تعریف کردن خاطره هستید.
سفرنامههایی که مربوط به متقدمان است، بحث جداگانهای دارد و در زمان خودشان ارزشمند هستند. در زمان فعلی سفرنامهای با شکل و شیوهای که مینویسم، وجود ندارد و بیشتر آثار سفرنامههایی مربوط به فردی سیاسی است یا خیلی تخصصی و ادبی محسوب میشوند و یا اصلا چندان جذابیت ندارند. ویژگی سفرنامههایم این است که خواننده خودش را خیلی از من دور نمیبیند و میتواند تصور کند که شب را در اتاقی با پنج نفر دیگر همسفر بودهام یا از قطار جا ماندهام. همه چیزهایی که در زندگی عادی برای همه اتفاق میافتد در سفرنامههایم وجود دارد. نمیگویم قطعا هیچ نمونه مشابهی ندارد، ولی خیلی کمتر دیدهام که فردی چنین سفرنامهای نوشته باشد.
"موآ" آخرین سفرنامه به چاپ رسیده شما توسط نشر مثلث است که به تازگی مراسم رونمایی آن برگزار شد. درباره این کتاب توضیح دهید؟
"موآ" آخرین اثر چاپ شده من است، نه آخرین سفرنامهام و کار بعدی را آماده چاپ دارم. "موآ" سفرنامهام به ویتنام است.
کتاب بعدی که آماده چاپ دارید، چه عنوان یا موضوعی دارد؟
کتاب "بیزمستان" است که تا 6 ماه دیگر چاپ خواهد شد. این اثر تجربیات سفر به سه کشور تاجیکستان، آذربایجان و گرجستان را در برمیگیرد.
آقای ضابطیان درباره سفرهایی که در پیش رو دارید بگویید؟
بهار به ایتالیا سفر خواهم کرد برای نوشتن کتابی درباره یک سفرنامه غذایی بین کشورهای ایران و ایتالیا. در این اثر به موارد مشترک بین غذاها میپردازم و مقایسهای نیز خواهم داشت. سفر اول به شمال ایتالیا و میلان، ونیز، تورین و... است بعد به ایران میآیم و در ادامه سفر به جنوب ایتالیا میروم، یعنی از رم شروع میشود تا سیسیل و... ادامه پیدا میکند.
یادم میآید سالها پیش در روزنامه ایران صفحهای داشتید که به گفتوگو با چهرهها اختصاص داشت و پرسش آخر شما این بودید "اگر یک سوسمار بودید چه کسی را میخوردید؟" پس از مدتی، پاسخها به این پرسش را در قالب کتاب "اگر یک سوسمار بودیم..." به چاپ رساندید. چه شد تصمیم به این کار گرفتید؟ آیا در این زمینه به فکر انتشار کتاب جدیدی هستید؟
بله. البته کتاب "اگر یک زرافه داشتیم..." نیز که به شیوه طنز همراه با تصاویری کاریکاتوری نگارش یافته نیز حاصل گفتوگو با شخصیتهاست که در روزنامه "حیات نو" منتشر میشد. در کتاب "اگر یک سوسمار بودیم..." همانطور که گفتید مربوط به گفتوگوهای روزنامه ایران است، سوال مشخص من "اگر یک سوسمار بودید چه کسی را میخوردید؟" به شکل جمله همراه با عکس مصاحبه شونده که بزرگمهر حسینپور طراحی کرده، چاپ شده است. علاقهمندم اگر فرصت کنم چنین اقداماتی انجام دهم. البته برای سال بعد میخواهم مجموعهای از گفتوگوهایم که نوارهای آنها را نگه داشتهام و مربوط به سالها پیش است، دوباره گوش کنم و براساس آدم مصاحبه شونده متنی بنویسم که آن زمان چه حالی داشت و چه اتفاقاتی برایش رخ داد، در قید حیات هست یا نه. خیلی از این افراد را از دست دادهایم، همچون فریدون مشیری، سیمین بهبهانی، عزتالله انتظامی و... تصمیم دارم این گفتوگوها را به صورت کتاب درآورم. به نظرم این گفتوگوها بیشتر برای روزنامهنگاران جوان جنبه آموزشی داشته باشد. همچنین میخواهم گزارشهایم را هم جمعآوری کنم. برخلاف آنچه دیگران فکر میکنند که گفتوگوهای خوبی انجام میدهم، به نظرم خودم، گزارشنویس بهتری هستم. واقعا برخی از گزارشهایم را دوست دارم و تعدادی از آنها تاثیرگذار بودند و جایزه هم گرفتند. روزنامهنگاران جوان باید گزارشهای بیشتری بخوانند تا بتوانند بهتر بنویسند.
آقای ضابطیان فعالیت مطبوعاتی شما مدتهاست کمرنگ شده، چرا؟
به این دلیل که واقعا فرصت نمیکنم. برنامهسازی وقتگیر است. دوست دارم در نشریهای مکتوب کار کنم چون فضای رسانههای مکتوب حال و هوای دیگری دارد. این روزها فرصتم کم است و از طرف دیگر حال مطبوعات هم خوب نیست. وقتی در تلویزیون حضور پیدا میکنی و میدانی حداقل چند میلیون بیننده داری، دیگر کار کردن در روزنامهای که 1500 نسخه تیراژ دارد و نمیدانی که خوانده میشود یا نه، جذابیت ندارد. البته نباید ناامید شد؛ این یک تمرین برای اهالی رسانه است و باید آنقدر کار کنند تا در رسانه مهمتری مشغول به کار شوند یا حال مطبوعات خوب شود. نمیتوان کنار کشید و باید چراغها را روشن نگه داشت. البته دوست دارم تمام وقتم صرف نوشتن سفرنامه شود. یکی از ویژگیهایم دوزیست بودن است و مدام چند کار را با هم انجام میدهم.
یک بحث مهمی که در برنامه "رادیو هفت" به طور جدی به آن توجه داشتید، قصه و شعرخوانی بود که توسط افراد مختلف، چه هنرمندانی که کتاب دارند همچون رضا فیاضی یا دیگران صورت میگرفت. این آیتمها وقتی فرصت تماشا داشتم برایم جذاب بودند و نوع پرداخت به کتاب در این برنامه تفاوت داشت و دلنشین بود.
این کار واقعا علاقهمندی من است. چنین برنامههایی در تلویزیون نداریم. برنامهها یا مسابقه هستند یا تاکشو یا یکسری برنامههای سبک. ادبیات، سعدی و حافظ کجای برنامهسازی ما جا دارند؟ شاعران معاصر کجای برنامهها هستند؟ این همه واژه در ادبیات فارسی و خلاقیتها، تشبیه و کنایهها باید در زبان مردم جاری باشد. در مسابقه و سلبریتیشو که نمیتوان این کار را کرد. باید برنامهای باشد که مفاهیم ادبی را به ما یادآوری کند نه این که منحصر به روز سعدی یا حافظ شود. ما نیاز داریم از این آبشخور تغذیه کنیم. "رادیو هفت" و حالا "رادیو شب" به ما کمک میکند از ادبیات غنی خود دور نشویم؛ ضمن این که حافظ و سعدی نباید منحصر به شبکه چهار باشند، به دنبال این هستیم که کتاب این شاعران را علاوه بر این که روی طاقچه خانه میگذاریم آنها را بخوانیم. شاعران و نویسندگان را آنطور معرفی میکنیم که گویی خودمان داریم کتاب آنها را میخوانیم.
سال 1397 برای شما چهطور گذشت؟
این سال آنقدر زود گذشت که اصلا متوجه طی شدن آن نشدم. با وجود همه گرفتاریها و مشکلات اقتصادی که مملکت دچار آن بود و همه درگیر آن هستیم، به لحاظ شخصی کارهای زیادی انجام دادم و وقتی به سال 97 فکر میکنم، با خودم میگویم شاید یکی از فعالیتهایی که داشتم برای یک سال هر آدمی کافی باشد. پنج سفر خارج از کشور رفتم و به داخل کشور نیز مسافرتهای زیادی داشتم. یک سال تمام برنامه "رادیو شب" را ساختیم. خوشبختانه فرصت کردم کتاب صوتی 10 جلدی برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تولید کنم که در مورد آثار معروفی است که خواندهایم. داوری سه جشنواره مختلف را به عهده داشتم و همینطور توانستم از تهران مهاجرت کنم.
یعنی در تهران زندگی نمیکنید؟
در تهران و رامسر هستم.
آقای ضابطیان، عید نوروز چه جایگاهی برای شما دارد؟
من علاقه بسیار زیادی به آداب و رسوم نوروز دارم و فکر میکنم بزرگترین افتخار فرهنگی ما این است که سال را با بهار آغاز میکنیم. برای ایرانیها نو شدن سال با نو شدن طبیعت یکی است و در هیچ جای دیگر چنین عیدی وجود ندارد. بهار برای دیگران آنقدر مهم نیست که برای ما ایرانیها مهم است. به عنوان یک ایرانی به عید نوروز افتخار میکنم و دوست دارم در باشکوهترین شکل ممکن به عنوان برنامهساز تلویزیونی آن را برگزار کنم. حتی عاشق گرفتاریهای روزهای پایانی سال هستم. به عنوان برنامهساز خیلی سرمان شلوغ است هم جلوی دوربین و هم پشت دوربین، این کار سخت، اما لذت بخش است. مهمترین برنامههایی که برای تلویزیون میسازیم، برنامههای نوروزی است. آخرین قسمت برنامه "رادیوشب" نیز 28 اسفند به صورت ویژه برنامه سه ساعته پخش شد.
در حال حاضر چه کتابی را در دست مطالعه دارید؟ کتابی برای خواندن در تعطیلات عید نوروز به مخاطبان پیشنهاد میدهید؟
مشغول خواندن کتاب "زنی با موهای قرمز" نوشته اورهان پاموک هستم. کتاب جدیدی نیست، اما من آن را نخوانده بودم. نمیتوان کتاب نوشت، اما کتاب نخواند و فقط از آنچه در این سالها کسب کردهایم بهره ببریم. بالاخره یک روز واژه و ایده کم میآوریم. باید مرتب تغذیه شویم و مطالعه داشته باشیم. من نیز مثل هر نویسنده دیگری این کار را انجام میدهم. پیشنهادم این است که کتاب "موآ" را بخوانند و امیدوارم آن را دوست داشته باشند. به این دلیل که عاشق ارنست همینگوی هستم، پیشنهادم مطالعه آثار اوست همچنین آثار گراهام گرین.
درباره برنامههایی که برای سال 1398 دارید توضیح دهید؟
برنامههای من خیلی زودتر از سال فراهم میشود و باید بگویم برای سال 1399 چه برنامهای دارم. همانگونه که اشاره شد چاپ کتاب "بیزمستان" امسال انجام میشود، تهیه کتاب "پیتزای قرمه سبزی" هم که مربوط به سفر ایتالیا است 6 ماه از سال زمان میبرد. صحبتی برای تهیه مستند 13 قسمتی در پنج کشور جهان شده است که هنوز در مرحله تصمیمگیری هستیم و قطعی نشده. "رادیو شب" هم ادامه دارد.
آقای ضابطیان جمعبندی برای این گفتوگو دارید؟
درست است که کتابهایم با وجود پر تیراژ بودن در نهایت در 20 هزار نسخه چاپ میشوند، ولی وقتی فکر میکنم خوشحالم که این 20 هزار نفر خودشان مرا انتخاب کردهاند و کتاب را میخرند و میخوانند؛ این رابطه خیلی برایم ارزشمند است. با وجود همه سختیها، گرفتاریها و تلخیها هنوز دنیا جای خوبی برای زندگی است و میتوانیم اگر اهل کار و علاقهمند باشیم، فعالیتهای خوبی انجام دهیم. قرار نیست جهان را تغییر دهیم ولی اگر هر کدام از ما نیم میلیمتر جهان را به جلو ببریم، روی هم رفته حرکت بزرگی محسوب میشود.