سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین، جهانگیر نصریاشرفی در رشته علوم سیاسی درس میخوانده که با انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها برخورد میکند. در ادامه مسیر زندگی به تحقیق، پژوهش و تالیف کتاب میپردازد. او با کمک دوستانش فرهنگخانه مازندران را تاسیس کرده و در این موسسه به عنوان مسوول واحد پژوهشگاه مشغول فعالیت است. کتابهای "تاریخ هنر ایران" (دو جلدی)، "موسیقی در ایران" (سه جلدی)، "وازیگاه" (پنج جلدی)، "فرهنگ واژگان تبری" (پنج جلدی)، "از آیین تا نمایش" (دوجلدی)، "مجموعه ذکر و ذاکرین" (پنج جلدی)، "خنیا و خنیاگری در ایران"، "گوسان پارسی" و "مجموعه موسیقی نواحی ایران" از جمله آثار منتشر شده این محقق محسوب میشوند. درباره تدوین "دانشنامه تبرستان و مازندران" و "دانشنامه موسیقی" با او به گفتوگو نشستیم.
آقای نصریاشرفی میدانم که مدتهاست وقت خود را مشغول تالیف و تدوین"دانشنامه تبرستان و مازندران" کردهاید. نگارش این مجموعه از چه زمانی آغاز شد و در چه مرحلهای است؟
تقریبا از سال 1391 براساس درخواست استاندار وقت و پژوهشکده ساریشناسی جهت تالیف و تدوین "دانشنامه تبرستان و مازندران" به ساری رفتم. از همین تاریخ در ساختمان پژوهشکده متمرکز شدم و گروهی از دانشوران و همکاران را جهت پیشبرد این کار سازماندهی کردهام. با تغییر استاندار این دانشنامه از نظر حمایتهای وعده داده شده با فراز و نشیب گوناگونی مواجه شد و در نهایت، براساس مشورت با چند تن از دوستان خوبم در مازندران و حمایت پژوهشکده ساریشناسی و سپس فرهنگخانه مازندران، تصمیم گرفتم که عطای حمایت استانداری را به لقایش ببخشم. البته این تصمیم مرا به عنوان سرپرست دانشنامه با حدود هزارویکصد مولف، محقق و همکاران پرشمار در گروههای ویراستاری، عکاسی، طراحی و دیگر همکاران پاره وقت و تمام وقت با چالشهای شکنندهای مواجه ساخت. با وجود این مشکلات، به پشتوانه اراده همه دانشوران و همکارانم کار تالیف و تدوین دانشنامه در تابستان امسال به پایان رسید و هم اکنون در تکاپوی جذب بودجه برای چاپ و انتشار آن هستیم. طی هشت سال گذشته همه وقتم را صرف تالیف دانشنامه و هماهنگ ساختن این گروه بزرگ کردهام. بدیهی است اساسا قادر به انجام کار دیگری نبودم اگرچه در این میان چند کار قبلی و آماده را نیز به چاپ رساندم.
هدف از گزینش نام تاریخی تبرستان و پیوست آن به مازندران در عنوان این دانشنامه چیست؟
ایجاد ظرفیتی است برای ثبت و ضبط همه وجوه آیینی، اساطیری، ادبی، زبان شناختی و دیگر زوایای فرهنگ تبری زبانان ساکن در دو سوی رشته کوه البرز. این انتخاب مبتنی بر نامی تاریخی و شناخته شده است (نکته: همین دانشنامه، همین جلد، فصل مقالات، وجه تسمیه مازندران و تبرستان). تبرستان نامی منسوخ شده و مازندران با جغرافیای کنونی و براساس آخرین تقسیمات سیاسی کشور، شاخه ای سترگ از درخت تنومند ایران است. مازندرانی ها قومی ایرانی و زبان آنان موسوم به تبری از شاخه های شمال غربی ایران است. دانشوران و پژوهشگران بر این امر آگاهند که هیچ محققی نمیتواند در بررسی های فرهنگ قومی، به ویژه در پژوهش های اسطوره شناسی، آیین شناسی، زبان شناسی و قوم شناسی خط کشی های جغرافیایی و سیاسی را ملاک پژوهش قرار دهد؛ ای بسا ممکن است همچون گذشته و براساس الزامات سیاسی و اجتماعی در اداره بهتر مناطق، هر استانی به چند پاره تقسیم شود. آنگونه که بر مبنای تصمیم مجلس شورای اسلامی در تاریخ 1376/9/16، مازندران به دو استان گلستان و مازندران تقسیم و چندی بعد، براساس تصمیم مشابهی، استان خراسان به سه استان خراسان شمالی، رضوی و جنوبی تفکیک شد. در دولت دهم نیز شائبه تقسیم مازندران کنونی، به دو استان غربی و شرقی بر سر زبان ها بوده است. بدیهی است هیچ فرهنگ پژوهی نمی تواند و نباید مبنای پژوهش های قوم شناسی خود را به این گونه تقسیمات مبتنی سازد. از این رو، دانشنامه در حوزه میراث مادی مانند بررسی شهرها، اقتصاد و محیطزیست، بر جغرافیای سیاسی و کنونی مازندران تمرکز دارد و برای ثبت میراث معنوی همچون اساطیر، آیین ها، موسیقی و زبان معطوف به یک نام تاریخی و واقعی است که گستره فرهنگ تبری را شامل می شود.
آقای نصریاشرفی این دانشنامه با چه اهدافی و چگونه طراحی و سازماندهی شد؟
"دانشنامه تبرستان و مازندران" با هدف ثبت، ضبط و حفظ دستاوردهای تاریخی، جغرافیایی، زیستمحیطی، اقتصادی، فرهنگی و هنری و نیز همه میراثهای مادی و معنوی تبرستان قدیم و مازندران کنونی طراحی شد. این اثر با همکاری بیش از هزارودویست تن از نویسندگان، پژوهشگران، گردآورندگان، ویراستاران محتوایی و ادبی، عکاسان، طراحان و صفحهآرایان در مرکز پژوهشهای فرهنگخانه مازندران، به عنوان مهمترین دستاورد فرهنگی مکتوب و مصور در تاریخ مازندران به انجام رسیده است. این اثر علاوه بر سرپرست، 10 قائممقام و چندین مشاور عالی دارد که همراه با سرپرست، مسوولیت کنترل کیفی و نهایی سرفصلهای تاریخ، جغرافیا، محیط زیست، اقتصاد، فرهنگ، فولکلور و موضوعات مردمشناسی را برعهده داشتهاند. "دانشنامه تبرستان و مازندران" در پنج پیکره، به صورت کتاب و لوح فشرده ــ مکتوب، صوتی، تصویری ــ طراحی و یک جلد آن (دیباچه)، دوزبانه (فارسی ــ انگلیسی) آماده شده است. گستره جغرافیایی این اثر شامل حوزههای فرهنگ تبری زبان از جمله استان مازندران، استان گلستان (فرهنگ استارآبادی)، استان البرز (فرهنگ طالقان و روستاهای دهستان لورا)، استان تهران (فرهنگ قصران، شمیرانات، لواسان، دماوند و فیروزکوه)، استان سمنان (فرهنگ سنگسر، شهمیرزاد، سرخه، افتر و لاسگرد)، استان گیلان (فرهنگ دیلمان و اشکورات) و استان قزوین (فرهنگ فشکل دره الموت) با تمرکز محوری بر میراث معنوی و مادی استان کنونی مازندران است. لازم است عرض کنم تالیف بخش میراث معنوی این اثر از سال 1380 آغاز شد و ساختار مبنایی و نظامند آن در سال 1391، شکل گرفت. از سال 1390، با شمار فراوانی از دانشوران، پژوهندگان و نویسندگان در سطوح منطقهای، ملی و فراملی برای همکاری، قرارداد مکتوب به امضا رساندم. مولفان دانشنامه را عموما از میان استادان و نخبگان دانشگاهها و نیز دانشوران و پژوهشگران صاحب تالیف و با سابقه استان و کشور انتخاب کردهام. تشکیل چندین کارگروه و جذب همکاری دهها تن از گردآورندگان باتجربه و دانایان قومی و ایجاد هماهنگی میان آنان برای تصحیح و تعمیق دادههای میدانی از سازوکارهای مبنایی و منحصر به فرد تالیف این دانشنامه بوده است. تشکیل کارگروههای تاریخ، اقوام، محیط زیست، باستانشناسی، معماری، شهرستانها، اقتصاد، ادبیات، زبان، موسیقی، آیینهای بومی ـ قومی و بسیاری دیگر از موضوعات مردمشناسی با استفاده از گروه دانشوران و دانشگاهیان، پژوهشگران باتجربه و صاحبان تحقیق و تالیف صورت پذیرفت. بخش قابل اعتنایی از دستاوردهای پژوهشی دانشنامه شامل اساسیترین محورهای حوزه میراث معنوی اعم از موضوعات و سرشناسههای اساطیری، آیینی، موسیقایی، زبانشناختی و ادبی است.
حتما این دانشنامه با تصویر منتشر خواهد شد؛ آیا تمامی عکسهای مورد استفاده متعلق به خود "دانشنامه تبرستان و مازندران" است؟
از آغاز کار، یک گروه هشت نفره عکاسی را تحت مدیریت فرزاد امامی از عکاسان باتجربه کشور، سازماندهی کردیم. این گروه براساس خواست گروه سرپرستی، جهت مستند ساختن مداخل به نقاط مختلف مازندران، گلستان، شرق گیلان، طالقان، سمنان، تهران و الموت قزوین سفر کرده و عکسهای گوناگونی را تهیه و جهت ویرایش و ابعادسازی به امامی سرگروه این بخش تحویل میدادند و ایشان هم پس از ویرایشهای لازم، آنها را تحویل صفحهآرایان میدادند. در هر صورت ما با رعایت کامل امانتداری، علاوهبر عقد قرارداد یا تفاهمنامه مکتوب با یکایک عکاسانی که از آرشیوشان استفاده کردهایم، در زیر عکسها نام عکاسان را نیز آوردهایم. شمار معدودی از عکسها را نیز از سایتهای رسمی نهادهای دولتی در مازندران و با اجازه مسوولان این سایتها برداشتیم و مورد استفاده قرار دادیم. پروژه عکاسی اختصاصی این دانشنامه با عکسبرداری بیش از حدود صدوبیستهزار قطعه عکس در حوزههای مختلف طبیعی، گردشگری، اجتماعی و معیشتی ـ اقتصادی و فرهنگی به پایان رسید. سرپرستی دانشنامه با استخدام دو مدیر و مشاور هنری و با استفاده از خبرهترین طراحان صفحه، طراحان گرافیک و صفحهآرایان و بهرهمندی از چندهزار قطعه عکس، طرح و سند، علاوهبر مستندکردن موضوعات و سرشناسهها، از نظر فضاهای دیداری، توفیق خلق یکی از دانشنامههای نفیس و هنری را داشته است که دست کم در قیاس با دانشنامههای ملی و قومی در ایران، بیهمتا و منحصربهفرد است. از آنجا که بسیاری از پدیده های مادی و معنوی این گستره جغرافیایی، همسو با تغییرات 6 دهه اخیر (1340 ـ 1390) از زندگی اجتماعی ساکنین این منطقه محو شده است، عکسبرداری از چنین موضوعاتی نیز امکان پذیر نبود. لذا اهمیت اسنادی این گروه از عکس ها، به عنوان تنها گواه به جامانده از موضوعات منسوخ شده، موجب شد این عکسها علیرغم کیفیت نه چندان مطلوب، در دانشنامه مورد استفاده قرار گیرند. گروه سرپرستی همه کوشش خود را در شناسایی و استفاده از مهمترین منابع و آثار فارسیزبان و انگلیسیزبان بهکار برده است تا سرشناسهها و مدخلها، به ویژه مداخل پژوهشهای میدانی، به منابع مرجع و معتبر ارجاع شود. برای آگاهی کاربران از همه ظرفیتهای این اثر، ویژگیهای موضوعی، ساختاری، علمی و مدیریتی دانشنامه در بخشهای مختلف جلد یکم (دیباچه) به دو زبان فارسی و انگلیسی آمده است.
"دانشنامه تبرستان و مازندران" توسط کدام انتشارات به چاپ میرسد؟
نشر درنگستان وابسته به فرهنگخانه مازندران که در عین حال بنیانگذار و حامی این دانشنامه است، انتشار آن را برعهده دارد اما چاپخانه هنوز مشخص نشده است. این کار حدود یک میلیاردوهشتصد میلیون تومان هزینه دارد. بخش بزرگی از مجلدات این اثر رنگی است. امید ما به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. تاکنون دو جلسه با وزیرارشاد جناب دکتر صالحی داشتهایم. او کاملا در جریان روند تالیف و تدوین این دانشنامه و اهمیت آن هست و علاقهمند هستند این اثر به چاپ برسد. وزیر دستور داد تا پانصد دوره این اثر پیشخرید شود. اگرچه در این شرایط و با بودجههای به اصطلاح انقباضی، این کمک وزیر بسیار ارزشمند است، اما کار دانشنامه و چاپ آن با چنین بودجهای به سامان نمیرسد. آقای وزیر به شورای معاونین دستور دادهاند تا راهکار مناسبی جهت چاپ این اثر پیشنهاد شود و ما همچنان در انتظاریم. در هر صورت من و همه اعضای شورای سرپرستی وظیفه خود میدانیم تا از مساعدتهای جناب وزیر به ویژه اوقاتی که تاکنون برای دانشنامه صرف کردهاند، سپاسگزاری کنیم. آیین رونمایی این دانشنامه نیز در زمستان امسال به ترتیب در شهرهای بابل، ساری، تنکابن، گرگان، آمل، قائمشهر، سوادکوه، بهشهر، چالوس، سمنان، لاهیجان، تهران، کرج و قزوین انجام خواهد شد.
آیا هزینههای "دانشنامه تبرستان و مازندران" از سوی استانداری مازندران تامین شد؟
خیر. متاسفانه استاندار پیشین تغییر کرد و تقریبا برخلاف اصول قانونی و اداری، همه تفاهمنامههای ما که در نتیجه چند جلسه طولانی با استاندار و معاونین او به تصویب رسیده بود، به صورت چند برگه کاغذ بیارزش در دست ما باقی ماند. من برای وقتهای زیادی که صرف این کار کردم، بسیار متاسفم. این دانشنامه تاکنون بالغ بر 3 میلیاردوهشتصدمیلیون تومان هزینه در برداشته است. در پروسه تالیف و تدوین بسیاری از مولفان و همکاران با دستمزدهای بسیار ناچیز کار را دنبال کردند. در این میان گروهی از خیرین فرهیخته مازندرانی با درک اهمیت این دانشنامه و آگاهی از نزدیک به یک دهه تلاش و پشتکار بیش از هزار تن از دانشوران و نویسندگان، بخش بزرگی از هزینههای آن را تقبل کردهاند و بخش دیگری از آن از سوی فرهنگخانه با وامهای بانکی با بهرههای سنگین تامین شد. مقداری از هزینهها نیز به صورت قرضالحسنه و پیشفروش کار در اختیار دفتر دانشنامه قرار گرفت. متاسفانه نهادهای مسوول و دولتی استان وظایف ذاتی خود را در مقابل این شناسنامه ملی و ماندگار استان انجام ندادند. البته مدیرکل سابق و نیز مدیرکل کنونی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی مازندران احد جاودانی و محمود شالویی در طول تالیف این دانشنامه همانند عضوی از این اثر، همراه و مددکار ما بودند که بنده همین جا قدرشناسیام را نسبت به این عزیزان ابراز میکنم. شایسته است یادآوری کنم سازمان مدیریت و برنامه و بودجه استان در زمان مدیریت دکتر نوربخش یکی از وامهای بانکی دانشنامه را به میزان حدود یکصد میلیون تومان تسویه کرد و این تنها کمک بخش دولتی این استان به دانشنامه بوده است.
شما در مقطعی کتابهای متعددی در حوزه موسیقی منتشر کردید و میدانم پروژه تدوین "دانشنامه موسیقی" را نیز در دست تدوین داشتید این پروژه به کجا رسید؟
تصمیم دارم پس از انتشار "دانشنامه تبرستان و مازندران"، به "دانشنامه موسیقی" بپردازم. در جریان هستید که تقریبا دانشنامه موسیقی را به پایان رسانده بودیم ولی به دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد خوردیم. در دورهای که کشور ما از شرایط اقتصادی خوبی برخوردار بود، متاسفانه دولت آقای احمدینژاد به حوزه فرهنگ و هنر توجه چندانی نداشت. به رغم نامههای زیادی که ناشر و بنیانگذار دانشنامه موسیقی یعنی موسسهی پارپیرار نوشت و نشستهایی که برگزار کرد، ما متوجه شدیم مسوولین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آن زمان علاقهای به حمایت از این پروژه ملی ندارند. این پروژه همه فرهنگ موسیقی را در جهان ایرانی زیر پوشش دارد. سالها پژوهشهای دامنهداری از سوی محققان موسیقی بومی انجام گرفته بود. صدها ساعت مصاحبه و موسیقی قومی ثبت و ضبط شد. سازمان دانشنامه با حمایت ناشر ایجاد شد. پس از حدود پنج سال کار متمرکز، تقریبا نوشتن مدخلهای دانشنامه رو به پایان بود. در نهایت حمایتی صورت نگرفت و پروژه موسیقی فلات ایران نیمهتمام رها شد.
آیا "دانشنامه موسیقی" را در موسسه فرهنگخانه منتشر میکنید؟
بله، اما به صورت مشترک با موسسه فرهنگی هنری پارپیرار، چرا که آنها بنیانگذار این مجموعه بودهاند. در همان چند سالی که ما روی "دانشنامه موسیقی" کار کردیم، موسسهی پارپیرار هزینههای زیادی را صرف این کار کرده است. اکنون در حال مذاکرهایم تا مجددا آن را سازماندهی کنیم.
هدف و رویکرد شما برای تدوین "دانشنامه موسیقی" چیست؟
برخلاف تصور، موسیقی قومی یک سلسله ملودی مجرد و انتزاعی نیست، بلکه خط و الفبای نامریی است که بخش بزرگی از سازوکارهای تاریخ اجتماعی، هنری و ادبیات ما را شامل میشود. متاسفانه در دانشگاهها هنوز هم برخی استادان میگویند که ما تنها یک شعر هجایی و کهن داریم، در حالی که هماکنون دستکم چندصد بیت از اشعار هجایی در همین دانشنامه موسیقی ثبت و ضبط شده است و تنها در عرصه ادبیات خنیایی این اثر منبعی بزرگ بهشمار میآید. باید گفت از طریق موسیقی قومی بخشی از تعاملات اجتماعی نامکتوب قابل ردیابی است. حتی در برخی از مدخلهای این دانشنامه میتوانیم به موضوعات اساسی همچون فلسفه تاریخ پی ببریم. بسیاری از رویکردهای خرد و کلان اجتماع سنتی از طریق رپرتوارهای موسیقی و ادبیات تلفیقشده با آن قابل دسترسی است. متاسفانه در کشورمان کتابهای چندانی در زمینه تاریخ اجتماعی در دسترس نیست. گاهی نویسندگان و مورخان به دلیل مناهی و حساسیتهای حاکمان وقت، اجازه ثبت رویدادهای اجتماعی را نداشتند. مثلا ما نمیتوانم تاریخ اجتماعی دوره پهلوی را بنویسیم و یک محقق و مورخ حتی در دوره پهلوی نمیتوانست تاریخ اجتماعی دوره قاجار را بنویسد. مسایل عرفی، مذهبی و سیاسی مانع این شدند که ما در دورههای مختلف تاریخ، دارای تاریخ اجتماعی مدون و همهجانبهای باشیم. خوشحالیم از این که برخی از افراد هوشمند مانند استادجعفر شهری دست کم بخشی از تاریخ اجتماعی تهران عصر قاجار و پهلوی را ثبت کردند. منظورم این است که موسیقی قومی حامل یک بخش از تاریخ اجتماعی ما است. موسیقی نشان میدهد که ما در گذشته چه نوع مراسمی داشتهایم. بسیاری از آیینها و تشریفات آیینی قدیمی که امروزه نابود شده، از طریق دانشنامه موسیقی قابل ردیابی است. تصور میکنم برخی از مدیران و مسوولان فرهنگی ارشاد در دولتهای پیشین فکر میکردند که این دانشنامه حاوی تعدادی لحنهای انتزاعی موسیقی بوده و توجیهی برای حمایت از آن نداشتند. در نهایت هم یک حمایت جدی از کار ما انجام ندادند. موسسه فرهنگی هنری پارپیرار در انجام این پروژه کمکهای موثری کرد ولی یک موسسه خصوصی است و توانایی محدودی دارد. شما وقتی دویست نفر آدم متخصص را درگیر کار میکنید، آنها حقوق میخواهند و هزینههایی دارند. چنین پروژههایی در همه جای دنیا پروژههای ملی و راهبردی هستند و بخشهای فرهنگی دولت به آنها کمک میکند. حالا اگر یک موسسه خصوصی آستین بالا زده و میخواهد این کار را انجام بدهد، وظیفه بدیهی دولت است که دستکم بخشی از هزینههای آن پروژه را پرداخت کند. متاسفانه چنین اتفاقاتی در کشور ما نمیافتد. ما در یکسری زمینهها میبینیم پولهای هنگفتی خرج میشود ولی حاضر نیستند برای برخی پروژههای کلان فرهنگی هزینه کنند.
در مورد فرهنگخانه مازندران و موسسه دانشنامه بیشتر توضیح بدهید. آیا فعالیت خود را در آن ادامه خواهید داد؟
دیگر به تهران بازنمیگردم چون فضای تهران برای کارکردن خیلی سخت شده است. بنابراین در همان موسسهای که در ساری ساختهایم کار خواهم کرد. فرهنگخانه مازندران یک موسسه قدیمی است که آنجا را من و استادم احمد محسنپور در سال 1364 تاسیس کردیم و ساختمان دانشنامه جزیی از آن است. وقتی بحث دانشنامه پیش آمد، یک ساختمان به ساختمان قبلی اضافه شد و نام آن را موسسه دانشنامه گذاشتیم. در آنجا فضای لازم را برای کار فراهم کردهایم. موسسه فرهنگخانه مازندران در عرصه هنر و موسیقی نامآور است. این موسسه روی پای خودش ایستاده و براساس فعالیتهای مستقل خودش توانسته امکانات مناسبی را ایجاد کند. تقریبا همه مراکز هنری کشور، این موسسه را میشناسند. تاکنون آثار پژوهشی پرشماری به صورت مکتوب، صوتی و تصویری از سوی آن منتشر شده که بسیاری از آنها جز آثار مرجع به شمار میآیند.
در حال حاضر مسوولیت شما در دانشنامه و فرهنگخانه مازندران چیست؟ موسسه فرهنگخانه به چه فعالیتهای مشغول است؟
سرپرست دانشنامه و مسوول واحد پژوهشگاه فرهنگخانه هستم. پیش از آغاز دانشنامه اساسنامه و آییننامهای نوشتیم و برمبنای آن، برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت موسسه را تعریف کردیم که دانشنامه نیز یکی از آنها است. من و آقای محسنپور در گذشته دانشنامهای در زمینه خنیا و خنیاگری در تبرستان نوشتهایم که تقریبا آماده انتشار است. حدود دو سال، همه روزهای پنجشنبه و جمعه را به این کار اختصاص دادیم و در منزل محسنپور روی این دانشنامه کار کردیم. در عین حال موسسه فرهنگخانه مازندران 20 سال پیش کار مبنایی را تحت عنوان "زبانزدها و کنایههای مازندرانی" را شروع کرد. از دوازده مولف دعوت شد و آنها طی بیست سال کار را به انجام رساندند. این کتاب در اسفندماه سال 1396 منتشر شد. یکی از ضعفهای اساسی ما در حوزه کتاب این است که مثلا یک جوان تحصیلکردهای که اتفاقا صلاحیت ورود به این موضوع را هم دارد، میگوید من مثلا میخواهم زبان گیلانی را ثبت کنم. بنابراین نزد خاله یا عمه هفتاد ساله خود میرود و معنای هزار واژه را از او میپرسد. بعد واژهها را به وزارت ارشاد میبرد و گردنش را خم میکند و ارشاد هم به آن جوان کمک میکند و یا یک ناشری میگوید یک میلیون تومان را خودت بده و 500 هزار تومانش را من میدهم و این کتاب را در پانصد نسخه چاپ میکنم. وقتی در گیلان فرهنگ گیل و دیلم فارسی به گیلکی را داریم که حدود چهل سال پیش چاپ شده و یا در مازندران فرهنگ واژگان تبری را داریم که بیست سال پیش چاپ شده، چه نیازی به کتابهایی با مثلا هزار واژه تکراری و به هدردادن اینهمه منابع است؟ مردمنگاری کاری سهل و ممتنع است و کسی نمیتواند با جمع کردن چند ده ضربالمثل این کار را انجام بدهد. مردمنگاری کار بسیار پیچیده و ظریفی است و یک دانش فوقالعاده ملی و قومی میخواهد که شما بتوانید به آسانی گنجینه را از موضوعات بدلی تشخیص بدهید. در هر حال کتاب "زبانزدها و کنایههای مازندرانی" کاری سرسری نبوده و مبتنی بر پژوهشهای دامنهدار در زمینهی زبانزدها است.
شما در حال حاضر در دانشگاه هم تدریس میکنید؟
خیر. فقط تحقیق و تالیف میکنم. البته با دانشجویان زیادی هم در ارتباط هستم و پایاننامههای آنها را بررسی میکنم. گاهی از من دعوت میکنند تا در دانشگاهها سخنرانیهایی داشته باشم و یا ورکشاپهایی دایر کنم. اینگونه همکاریها در سطحی پراکنده و محدود با دانشگاههای استان وجود دارد.
به جز "دانشنامه موسیقی" و "دانشنامه تبرستان و مازندران"، کتاب دیگری در دست چاپ دارید که منتظر انتشار آن باشید؟
سال 1393 کتاب پنج جلدی "وازیگاه" که دربرگیرنده تمام بازیها، آیینها و خردهنمایشهای سراسر ایران بود توسط انتشارات آرون منتشر شد. این کتاب در همان سال به عنوان نامزد کتاب سال انتخاب شد اما به هیچ عنوان از چیدمان، صفحهآرایی و ویراستاری آن راضی نیستم. علاقهمند بودم این اثر را با ویراستاری جدید به انجام رسانده و منتشر سازم. با این حال سراغ آن نرفتم چرا که در واقع در هفت -هشت سال اخیر تمام تمرکزم را روی دانشنامه تبرستان و مازندران گذاشتم چون کاری سنگین و وقتگیر بود. خدا را شکر که به رغم فشارها و مشکلات این پروژه به سرانجام رسید. در این مدت اگر میخواستم یک کار حتی کوچک را شروع کنم، ممکن بود به کیفیت دانشنامه لطمه بزند. هدف این بود که این دانشنامه حداقل برای ایران نمونهای الگو برای یک دانشنامه قومی باشد.
گویی اساس زندگی شما بر پژوهش بنا شده است.
بله. یک واقعیت بدیهی وجود دارد که آدمها در ایران بنابر دلایلی در مسیرهایی ناخواسته و یا دست کم پیشبینینشده قرار میگیرند. اگر بخواهیم بحث پژوهش را مثلا در کشورهای صنعتی داشته باشیم، تعریف مشخصی برای آن وجود دارد. آنها یکسری پژوهشگاه دارند و یک تعداد پژوهشگر را در دانشگاههای درجه یک و یا مراکز علمی و باسابقه تربیت کرده و جهت موضوعات ویژهای آموزش میدهند. این گروه از پژوهشگران براساس نیازهای علمی، فرهنگی یا هنری هر کشور به صورت گروهی و با تقسیم کار پروژهای را دنبال کرده و آن را به پایان میرسانند. طبیعی است همه برنامهریزیهای چنین کشورهایی برمبنای این گونه تحقیقات استوار است. در این صورت، تکلیف پژوهشگر با خودش، زندگیاش و اهدافش روشن است. اما ما پژوهشگران در ایران به ویژه پژوهشگرانی که در عرصه تحقیقات میدانی و آن هم از نوع قومشناسی، قومموسیقیشناسی و یا مردمنگاری مشغول هستیم، اساس کار ما تقریبا برای هیچ نهاد فرهنگی رسمی قابل فهم نیست. نظر به این که اینگونه پژوهشها بسیار هزینهبر و پرمخاطره هستند، نیاز ما به سازمانها و نهادهای حامی بدیهی است. با وجود مسایل یادشده نه تنها حمایتی وجود ندارد، بلکه گاه انسان از عدم درک افرادی که در جایگاه مدیران به اصطلاح فرهنگی یا هنری قرار دارند متعجب میشود. تلاش میکنیم بیسر و صدا از کنار مشکلات عبور کنیم و کار خودمان را انجام دهیم، اگرچه در حال حاضر اوضاع کتاب و نشر آن در زمینههای پرهزینهای که اساس کار ما است، به طور وحشتناکی بههمریخته است، بازاری پر از غش و تقلب. گاهی اوقات از مواجه با این همه کتاب تقلبی وحشت میکنم. برخی افراد به عنوان محقق و نویسنده دست متقلبان چینی را نیز در تولید انبوه بستهاند. در هر حال کار پژوهشگرانی که با ارائه آثار مکتوب تحقیقی زندگی میگذرانند، بسیار دشوارتر از گذشته است.
تا به حال پیش آمده که در این مسیر از کارهای پژوهشی ناامید شوید و یا با توجه به عدم حمایتها و اوضاع بد کاری تصمیم بگیرید کار دیگری را دنبال کنید؟
خیر. اگر من دوباره متولد شوم، باز هم همین کار را ادامه میدهم.
ریشه علاقه شما به تحقیق به چه زمانی باز میگردد؟
در دوره تحصیل در مدرسه و دانشگاه این شانس را داشتم که با آموزگاران و استادان فرهیختهای آشنا شوم. زمانی که در مدرسه دارالفنون تهران تحصیل میکردم و یا در دبیرستانهای بابل، بهشهر و قائمشهر درس میخواندم، شعر میسرودم و مطالعه بخش مهمی از زندگیام بود. با چنین زمینههایی وارد دانشگاه شدم، بعدها آشنایی و ارادتم به بزرگانی چون عبدالحسین زرینکوب، محمدرضا شفیعی کدکنی، منوچهر ستوده و دیگر ادیبان و پژوهشگران طراز اول ایران مرا به سمت پژوهشهای فرهنگی و هنری سوق داد. طبیعی است فرهنگخانه مازندران و زندهیاد احمد محسنپور نقش پررنگی در این زمینه داشتند.
اوضاع کتاب را در حوزه موسیقی چگونه ارزیابی میکنید؟ به نظر شما اطلاعاتی که ما از حوزه موسیقی میخواهیم در حوزه کتاب و نشر کافی است و یا کتابهای دیگری هم باید نوشته شود؟
محمدتقی مسعودیه، بهمن کاظمی، محمدرضا درویشی و منصوره ثابتزاده و برخی دیگر از محققان صاحب تالیفات ارجمندی در این زمینه هستند اما به نظرم کافی نیست و اطلاعات ما در حوزه موسیقی اقوام بسیار کم است.
بنابراین فکر میکنید لازم است که به مباحث موسیقی بیشتر پرداخته شود؟
بله. ما یکسری تفکیکها را انجام ندادهایم. مثلا ژانر موسیقی قومی فقط این نیست که ما بگوییم موسیقی کرمان و یا بوشهر. موسیقی بوشهر خودش دهها ظرفیت و جنبه دارد. دهها موضوع محتوایی متفاوت دارد. ما اقوام، مذاهب و فرقههای مختلفی داریم که هنوز سراغ آنها نرفتهایم. مباحث پژوهشی زیاد هستند و هر چقدر که فرصت میگذرد، با درگذشت آخرین خنیاگران پژوهش در زمینههای گوناگون موسیقی اقوام دیر و ناممکن میشود. علیرغم نگرانیها و اغتشاشهای متقلبانهای که به آنها اشاره کردم، فکر میکنم کشور ما در زمینههای مختلف، ازجمله در حوزه کتاب رو به جلو حرکت میکند و در مورد مسئله پژوهش هم همینطور است. جامعه چشماندازی را پیش رو دارد که مسیر این چشمانداز البته با دستاندازهایی همراه است. با این حال و در این شرایط پیچیده باید میانبرهای هموارتری را انتخاب کرد. در حال حاضر با توجه به افزایش یافتن تعداد افرادی که به ویژه در حوزه اتنوموزیکولوژی تحصیل کردهاند و با توجه به علاقهمندی جوانان به موسیقی ایرانی، امید است که تحولی در آینده به وجود بیاید و جای کاستیها پر شود. چشمانداز دلخواه ما زمانی است که یک سازمان تحقیقی درست پایهریزی شود تا بتواند همه علاقهمندان حوزه پژوهش و پژوهشگران را جذب و سازماندهی کند. ای بسا در حال حاضر تحقیقات موازی زیادی شکل میگیرد. مثلا یک بخشی از کارهای بهمن کاظمی در آثار محمدرضا درویشی هم وجود دارد و یا بالعکس. تحقیق و پژوهش یک مسئله ملی است، وقتی بدون برنامهریزی و فردی انجام میشود، شما از کجا مطمئن میشوید که پنج نفر دیگر هم روی همین موضوع کار نمیکنند. پس اکنون پژوهش بیش از هر چیزی نیاز به آموزشهای درست و اساسی و سازماندهی است.
آیا ممکن است یک روزی این اتفاق بیافتد و ما صاحب چنین مرکزی بشویم؟
حتما این اتفاق میافتد منتها هر چقدر دیرتر این مرکز راهاندازی شود، آسیبهای بیشتری میبینیم. تنها بحث موسیقی نیست، در همه حوزههای علمی و فرهنگی باید این اتفاق بیفتد. البته در برخی حوزهها شکل گرفته است و ما نباید این را نادیده بگیریم. مثلا فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی از گذشته برای همین موضوع تاسیس شد که در کشور دو دانشنامه نوشته نشود. بنابراین ما در همه حوزهها باید چنین مراکزی داشته باشیم. خود فرهنگستانها باید فعالتر باشند.
اطلاع دارید که فرهنگستان هنر دوباره دارد به جریان میافتد؟
بله، کم و بیش شنیدهام. این نیازی ملی و ضرورتی راهبردی است. صراحتا میگویم در دوره علی معلمدامغانی، بود و نبود فرهنگستان هنر تاثیری در فرهنگ و هنر این کشور نداشت. البته فرهنگستان هنر نیروهای خوبی از جمله بهمن کاظمی را داشت ولی باید چند پژوهشگر دیگر را هم دعوت میکردند و آنها را هم در فرهنگستان هنر جای میدادند. آن موقع مگر چند خنیاگر درجه یک در کشور داشتیم؟ تعداد آنها حداکثر چهل نفر بود. فرهنگستان هنر وظیفه داشت آنها را جذب کند و به آنها حقوق بدهد. همه جای دنیا همین کار را میکنند. من فکر میکنم در آینده اتفاقات خوبی در این حوزه میافتد. اخیرا علیرضا اسماعیلی چند نفر از همکاران مرا به کار دعوت کردهاند و من از این بابت خیلی خوشحال شدم. خود همین دعوتها نشانهای روبهجلو است.