سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین، حسن‌ بن‌ علی بن محمد مشهور به امام حسن عسکری(ع)، (232-260ق) یازدهمین امام شیعیان، فرزند امام هادی(ع) است. امام حسن عسکری(ع) تنها یک فرزند داشت که حضرت مهدی (عج) آخرین امام شیعیان هستند.

امام عسکری در یکم ربیع‌الاول سال (260ق) بیمار شدند و در هشتم همین ماه، در ۲۸ سالگی در سامرا درگذشتند و در کنار مرقد پدرشان دفن شدند. دوره‌ امامت‌ این حضرت فقط 6 سال طول کشید. بنابر روایات تاریخی، تمام این مدت 6 سال یا در حبس و یا اگر هم آزاد بودند، اجازه ملاقات با مردم را نداشتند.

مشهورترین لقب امام یازدهم، عسکری است که به اقامت اجباری ایشان در شهر عسکر (سامرا) اشاره دارد. البته لقب عسکری میان امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع)، مشترک است زیرا هر دو در شهر سامرا اقامت اجباری داشتند.

کتاب‌های متعددی پیرامون زندگی یازدهمین اختر امامت نوشته و به چاپ رسیده. همچنین اشعاری در سوگ ایشان سروده شده است.

نمونه اشعاری که به مناسبت سالروز شهادت امام حسن عسکری(ع) سروده شده:

قاسم صرافان

سامرا، از غم تو، جامه‌دران است هنوز      

چشم "نرگس" به جمالت، نگران است هنوز

دل شهزاده‌ی روم، آینه‌ی دلبری‌ت              

تاک‌ها مست تو و این لقب عسکری‌ت

پسر حضرت هادی! به فدایت پدرم           

پدر حضرت مهدی! به فدایت پسرم

حج نرفتی تو، ولی قبله‌ی حاجات شدی    

تو خودت، عین صفا، مشعر و میقات شدی

کعبه، یک چاردهم، بی تو صفا کم دارد       

بی تو، یک چاردهم، عطر خدا کم دارد

ماه زیبا! حسن دوم زهرا! برخیز                 

مهدی‌ت دل نگرانت شده، بابا! برخیز

باز هم جان جهان را، تو در آغوش بگیر      

صاحب عصر و زمان را، تو در آغوش بگیر

روی زانو بنشان آینه‌ی طاها را                     

تو ببوس از طرف ما، پسر زهرا را

غم پرپر شدن چون تو کریمی، سخت است    

به رقیه قسم! آقا! که یتیمی سخت است

 

سیدهاشم وفایی

هرگز شبی ز شام غمت تیره تر نبود              

آن شب به غیر ناله نوایی دگر نبود

ای آفتاب معرفت ای عسکری لقب                

گل را چنان تو زندگی مختصر نبود

شب‌های سوز و ساز به خلوتگه حضور         

شمعی چو جان سوخته‌ات شعله‌ور نبود

داغ تو کرد خون به دل لاله‌های عشق          

کو لاله‌ای که از غم تو خون‌جگر نبود

سیلاب اشک خانه‌ی دل را خراب کرد               

چشمی نمانده بود کز این غصه‌ تر نبود

شوق وصال دوست تو را سوی خود کشاند     

زهر ستم وگرنه به تو کارگر نبود

مهدی کنار بستر پاک تو گریه کرد                   

یک تن به جز تو شاهد اشک پسر نبود

دشمن اگر چه برد به کاشانه‌ات هجوم          

دیگر کسی ز اهل تو در پشت در نبود

با دل سفر نمود "وفایی" به کوی تو              

حاجت دگر به داشتن بال و پر نبود

 

سیدرضا موید

امروز عسکری ز جهان دیده بسته است‌      

قلب جهان و قطب زمان دلشکسته است‌

آن حجت خدای ز بیداد معتصم‌                       

پیوند زندگانیش از هم گسسته است‌

صاحب عزاست صاحب عصر اندر این عزا  

روحش به چهار سالگی از کینه خسته است‌

بر چهره‌ی امام زمان آن در یتیم‌                

از باد ظلم گرد یتیمی نشسته است‌

در خانه‌ای که مرکز اندوه و ماتم است‌          

دشمن کمر به غارت آن خانه بسته است‌

از لطف آن که نار کند برد بر خلیل‌         

صاحب زمان ز آتش بیداد رسته است‌

 اندر بقیع و سامره و کربلا و طوس   ‌     

گل‌های فاطمه بنگر دسته دسته است‌

 

انیسه‌سادات هاشمی

مرد جوان دارد وصیت می‌نویسد   

می‌گرید و ذکر مصیبت می‌نویسد

دنیا برای رحمت او جا ندارد   

آه این غریب از رفع زحمت می‌نویسد

از شرح حال خود سخن می‌راند اما   

انگار در توصیف غربت می‌نویسد

کاتب ندارد این امیر از بس که تنهاست  

از درد خود در کنج خلوت می‌نویسد

غربت در این خانه را از پشت بسته است  

مهمان ندارد؛ جای صحبت، می‌نویسد

خمس و زکات شیعیان را می شمارد   

سهم فقیران را به دقت می‌نویسد

در چند خط می‌گوید از حج و ثوابش  

این بند را با اشک حسرت می‌نویسد

پیش از نماز واپسینش رو به قبله   

از خاطراتش چند رکعت می‌نویسد

زندان به زندان با نماز و روزه و عشق   

دربان به دربان درس عبرت می‌نویسد

حتی برای خشم شیران درنده   

با چشم‌هایش از محبت می‌نویسد

بعد از شکایت از جفای این زمانه   

در سر رسید فصل غیبت می‌نویسد

من زود دارم می‌روم اما میایم    

با احتیاط از راز رجعت می‌نویسد

می‌نوشد آب و یاد اجدادش می‌افتد   

با رعشه از آزار شربت می‌نویسد

سر را به پای طفل گندمگون نهاده است         

بر طالعش حکم امامت می‌نویسد

فردا خلیفه بر در این خانه با زهر    

از مرگ او جای شهادت می‌نویسد

بازارهای سامرا خاموش و گریان     

بر در حدیث حفظ حرمت می‌نویسد

با دست‌های کوچکش یک طفل معصوم  

نام پدر را روی تربت می‌نویسد