سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین، اربعین به چهلمین روز شهادت امام حسین(ع) پس از واقعه عاشورا گفته میشود. برای سوگواری روز اربعین مسلمانان شیعه و دوستداران حضرت سیدالشهدا(ع) هر ساله سفری چند روزه را با پای پیاده آغاز میکنند تا به زیارت امام برسند.
طبق مکتوبات، در روز اربعین کاروان اسرا از شام به سوی مدینه مراجعت کردند و جابربنعبدالله برای زیارت امام حسین (ع) وارد کربلا شد و نخستین شخصی بود که حضرت سیدالشهدا(ع) را زیارت کرد.
به مناسبت اربعین حسینی(ع) کتابهای متعددی تالیف و ترجمه شده است.
"اربعین شهیدان کربلا تداوم قیام عاشورا" نوشته احسان سوقیان، "اربعینیات" اثر احمد زنجانی، "ایثار و جهاد و شهادت (با ابیات عرفانی و حماسی)" نوشته محمد مصطفوی، "اعلیاللهمقامه" محقق سیدعلی فقیهامامی، "چراغ هدایت: پاسخ پرسشهای اربعین" نوشته رحمتالله ضیایی و مجتبی باقری و "چهل حدیث از امام حسین (ع)" گردآورنده سیدحسین هاشمیتیرآبادی عناوین برخی از این متون محسوب میشود.
همچنین "زیارت اربعین" گردآورنده الهامسادات موسویخرد، "زیارت اربعین نشانه شیعه" محمد گودرزیزاده، "کتابشناسی اربعیننویسی" زهره اخوانمقدم، سیدمجید نبوی و رضا مرادیسحر، "من ویزا ندارم: روایتی کوتاه از راهپیمایی اربعین حسینی (ع)" اثر علیاکبر میرزاآقاییخوانساری، "اربعین حسینی: مجموعه مقالات و یادداشتها" به اهتمام محمد خادمی و آرزو نیکوییان، کتاب "مجموعه مقالات اربعین" تالیف جمعی از نویسندگان، در پژوهشکده حج و زیارت شامل مجموعه مهمترین مقالات نوشته شده درباره اربعین حسینی و "عمود 1400" سفرنامه اربعین اثر علیاکبر والایی از دیگر آثاری است که مرتبط با اربعین به نگارش در آمده.
شاعران آیینی نیز اشعاری به این مصیبت سرودهاند؛ تعدادی از سرودهها با موضوع اربعین امام حسین (ع):
سعید سلیمانپور
نشد که پر بزنم عشق آن حوالی را
ببخش بر من مسکین شکستهبالی را
نشد که پای پیاده به درگهت برسم
و تحفه آورم این دستهای خالی را
منی که چلهنشین غم توام مولا
نشدکه همدل و همره شوم موالی را
نشد عراق غمت را بگریم از دل و جان
بدل به آه کنم این شکستهحالی را
دوباره چشمه جانبخش اربعین جوشید
نشد که درک کنم حال آن زلالی را
بگو بگو "به کدامین دعات خواهم یافت"؟
بگو کجا برم این حسرت سوالی را؟
ببار حضرت باران به شورهزار دلم
ببر ز سینه من داغ خشکسالی را
چکید قطره اشکی و از غم تو سرود
قبول کن ز من این شعر ارتجالی را
سیدمهدی موسوی
ای بهانه عزیز!
فرصت دوبارهام!
ای دل، ای دل، ای دل شکستهام!
تکهپارهام!
گریه کن کمی سبک شوی
دست واژههای قد خمیده مرا بگیر
با خودت ببر کنار قتلگاه
پیش دختری یتیم
پیش خواهری که لب نهاده بر گلوی آیههای منتشر
نزد مادری که…
بگذریم!
ای دل شکسته در مسیر اربعین
این همه بهانه هست
چشم وا کن و ببین:
دستههای سینهزن
ذکرهای زیر لب
روضههای خانوادگی
آستانه تحملت اگر کم است
تکیه کن به اشک و آه
ایستادگی کن، ایستادگی!
سیدوحید سمنانی
باز شد پنجرهای سمت زمستان در باد
فصل سرما شد و پایان درختان در باد
گردباد غزلی در نفسم میپیچد
باید از بال بگویم که چه آسان در باد...
آسمان بود و کبوتر، و قفس پشت قفس
پرچم تشنگی و خیمه هراسان در باد
دستی از شط عطش آینه برداشت، شکست!
تا بماند نفس روشن انسان در باد
آسمان هم نتوانست که جاری باشد
سرخ شد، شرم شد از کشته باران در باد
فصل پرواز ابابیل که تکرار نشد
نبض تاریخ رهاماند پشیمان در باد
دفتر قافله از داغ شکفتن پر شد
تا چهل بار ورق خورد، پریشان در باد
مریم کرباسی
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق!
اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست
غمی است در دل جاماندههای کرب و بلا
که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست
میان ما که نرفتیم و رفته ها، شاید
تفاوتیست در آغاز و در نهایت نیست
همیشه آن که نرفته است بی قرارتر است
همیشه آن که نرفته است، کم سعادت نیست
و آن کسی که در این راه اهل دل باشد
مدام اهل گله کردن و شکایت نیست
خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد
نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست
علی رضایی
میگویم از کنار زیارت نرفتهها
بالا گرفته کار زیارت نرفتهها
اشک و نگاه حسرت و تصویر کربلا
این است روزگار زیارت نرفتهها
در روز اربعین همه ما را شناختند
با نام مستعار "زیارت نرفتهها"
اما هزارمرتبه شکر خدا که هست
مشهد در اختیار زیارت نرفتهها
بابالحسین قسمت آنان که رفتهاند
بابالرضا قرار زیارت نرفتهها
گفتند شاعران همه از حال زائران
این هم به افتخار زیارت نرفتهها
غلامرضا سازگار
من جابر پیر توام، ای دوست نگاهی
جز تربت پاک تو، مرا نیست پناهی
آرند همه بر شهدا، لاله و من هم
باشد، گلم از سوز جگر، شعلهی آهی
گوش که شنیده است، که با نیزه و خنجر
بر یک تن مجروح کند، حمله سپاهی
لب تشنه، سر از پیکر پاک تو، بریدند
آخر به چه جرمی چه خطایی چه گناهی؟
دریا به لبت سوخت و این قوم ستمکار
بر حنجر خشک تو نکردند نگاهی
با داغ تو، لبخند، حرام است به شیعه
بیگریه به پایان نرسد، سالی و ماهی
آن کس که زد آتش به حریم تو بسوزد
در آتش دوزخ، ابد الدهر، الهی
خون ریخته از گوش زنی بر روی شانه
جان داده ز کف، دخترکی بر سر راهی
و الله نسوزند خلایق به جهنم
سوزند اگر در غم تو گاه به گاهی
"میثم" همه جا، گفته من از آن شمایم
بسته است خودش را به شما نامه سیاهی
علیاکبر لطیفیان
چل روز میشود که شدم جبرئیل تو
ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو
چل روز میشود که فقط زار میزنم
کوچه به کوچه نام تو را جار میزنم
چل روز میشود که بدون توام حسین
حالا پی نتیجهی خون توام حسین
چل روز میشود که حسین همه شدم
حیدر شدم، حسن شدم و فاطمه شدم
مردم به جنگ نائبه الحیدر آمدند
در پیش من، تمام، به زانو در آمدند
آثار مرگ در بدنم هست یا حسین
پس روز اربعین منم هست یا حسین
آبی کهتر نکرد لب تشنهی تو را
حالا نصیب خاک مزارت شده اخا
چل روز پیش بود همینجا سرت شکست
اینجا دل من و پدر و مادرت شکست
چل روز پیش بود به گودال رفتی و ...
از پشت، نیزه خوردی و از حال رفتی و ...
از تل زینبیه رسیدم که وای وای
بالا سرت نشستم و دیدم که وای وای
نیزه ز جای جای تن تو در آمده
حتی لباسهای تن تو در آمده
جمعیتی که بود به گودال جا نشد
یک ضربه و دو ضربه...، ولی سر جدا نشد
دیدم کسی حسین مرا نحر میکند
آقای عالمین مرا نحر میکند
من را ببخش دست به گیسوی تو زدند
من را ببخش چکمه به پهلوی تو زدند
فرصت نشد ز خاک بگیرم سر تو را
فرصت نشد در آورم انگشتر تو را
میخواستم ببوسمت، اما مرا زدند
ناراحتم کنار تو با پا مرا زدند
بین من و تو فاصلهها سد شدند آه
با اسب از روی بدنت رد شدند آه
در شهر کوفه بود که بال و پرم شکست
نزدیک خانهی پدریام سرم شکست
وای از عبور کردن مثل غلامها
وای از نگاههای سر پشت بامها
باور نمیکنی که سرم سایبان نداشت؟!
در ازدحام، محمل من پاسبان نداشت؟!
تا شهر شام رفتم و معجر نداشتم
تقصیر من چه بود؟ برادر نداشتم
از بس رسید سنگ به سمت جبین من
نزدیک بود پاره شود آستین من