سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: هجدهم شهریور ماه سالروز درگذشت نویسنده بنام معاصر، جلال آل احمد است، نویسندهای که همیشه در اتفاقات و حواشی ویژهای نام او را بر سرزبانها انداخته است.
جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ و به نقلی دوم همان ماه در خانوادهای متدین به دنیا آمد. گفته میشود پس از پایان رساندن مقطع دبستان، پدر جلال به او اجازه درس خواندن را نداد که او به این خواسته تسلیم نشد.
خود او در این باره مینویسد: دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ساعت سازی، بعد سیمکشی برق، بعد چرمفروشی و از این قبیل... و شبها درس. با در آمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگداری سیمکشیهای متفرقه. بردست "جواد"؛ یکی دیگر از شوهر خواهرهام که این کاره بود. همین جوریها دبیرستان تمام شد و توشیح "دیپلمه" آمد زیر برگهٔ وجودم..."
سال ۱۳۲۲ سال ورود جلال به دانشسرای عالی تهران است؛ برای تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی . نخستین مجموعه داستانش را با عنوان "دید و بازدید" در سال 1323 منتشر کرد. شاید یکی از دلایلی که جلال را در عرصه روشنفکری معاصر موثر دانستند نوشتن مقالات مختلف در حوزههای متفاوت در کنار داستان نویسی بوده است.
"از رنجی که میبریم" جلال در سال 1326 چاپ شد.
درباره آشنایی جلال و سیمین نوشتند که آنها در ۱۳۲۷ در اتوبوس تهران به شیراز با هم آشنا شدند. این آشنایی در سال ۱۳۲۹ به ازدواج انجامید.
او درباره سیمین مینویسد:
" و زنم سیمین دانشور که میشناسید؛ اهل کتاب و قلم و دانشیار رشتهٔ زیباییشناسی و صاحب تألیفها و ترجمههای فراوان، و در حقیقت نوعی یار و یاور قلم. که اگر او نبود چه بسا خزعبلات که به این قلم در آمده بود. (و مگردر نیامده؟) از ۱۳۲۹ به اینور هیچ کاری به این قلم منتشر نشده که سیمین اولین خواننده و نقادش نباشد."
جلال آل احمد هم همچون بسیاری از روشنفکران پس از کودتای ۲۸ مرداد دچار افسردگی شد و در همین سالها بود که "سرگذشت کندوها" را به چاپ میرساند.
جلال درباره دوره سکوت خویش در سالهای بعد مینویسد: " فرصتی بود برای به جد در خویشتن نگریستن و به جستجوی علت آن شکستها به پیرامون خویش دقیق شدن. و سفر به دور مملکت. و حاصلش اورازان، تاتنشینهای بلوک زهرا و جزیره خارک..."
او در سال ۱۳۴۲ به اتفاق علیاکبر کنیپور برای سفر حج به مکه رفت.
دلیل مرگ جلال هرگز به صورت مشخص و واضح اعلام نشد. گروهی ساواک را بانی مرگ او میدانستند و گروهی نیز "آمبولی" را دلیل مرگ او میدانند.
اما هر چه بود دور از تهران و سپری کردن روزهای تنهایی در اسالم گیلان، نشان از روحیه نه چندان مناسب جلال در آن زمان را میدهد.
جلال در سال ۱۳۴۸ و در چنین روزی درگذشت.
آثار تالیفی شامل داستان، مجموعه مقاله و سفرنامه جلال چنین است: دید و بازدید، از رنجی که میبریم، سه تار،زن زیادی، سرگذشت کندوها، مدیر مدرسه، نون والقلم،غرب زدگی، سنگی بر گوری، ارزیابی شتابزده، نفرین زمین، پنج داستان، در خدمت و خیانت روشنفکران، سفر به ولایت عزراییل، مکالمات، یک چاه و دو چاله، نیما چشم جلال بود، در خدمتیم، اسرائیل، عامل امپریالیسم، خسی در میقات، سفر روس، سفر آمریکا، جزیره خارک در یتیم خلیج فارس، تاتنشینهای بلوک زهرا و اورازان.
آثار ترجمه جلال را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: آثاری که به تنهایی ترجمه کرده و آثاری که به همراهی شخص دیگری ترجمهشان کرده است. در گروه دوم این آثار قرار میگیرند: تشنگی و گشنگی اثر اوژن یونسکو همراه با منوچهر هزارخانی، چهل طوطی (داستانها و افسانههای هندی) همراه با سیمین دانشور، عبور از خط اثر ارنست یونگر همراه با محمود هومن، مائدههای زمینی اثر آندره ژید همراه با پرویز داریوش و بیگانه اثر آلبر همراه با علی اصغر خبرهزاده.
اما فهرست آثاری که جلالی به تنهایی ترجمهشان کرده است: کرگدن اثر اوژن یونسکو، بازگشت از شوروی اثر آندره ژید، دستهای آلوده اثر ژان پل سارتر، سوء تفاهم اثر آلر کامو، قمارباز اثر فئودور داستایوسکی وعزاداریهای نامشروع اثر آیتالله سیدمحسن امینعاملی.
علی شریعتی درباره آل احمد میگوید: "باید با او "سعی" می کردم. آخر با هم عهد کرده بودیم که یک بار دیگر حج کنیم. اما ملک الموت همان سال اول او را از ما گرفت و من تنها رفتم. اما همه جا او را در کنار خود می یافتم. همه مناسک را – گام به گام – با هم می رفتیم. اما نمی دانم چرا در "سعی" بیشتر بود."
سیمین دانشور در مورد لحضات آخر عمر جلال می گوید: "با دیدن اوضاع جلال، برای آوردن دکتر، خانه را ترک کردم و بعد از برگشتن همه چیز تمام شده بود.. تبسمی آرام بر لبش بود آرام و آسوده، انگار از راز همه چیز سر درآورده و با تبسم میگوید:" کلاه سر همه تان گذاشتم و رفتم".